محمد زهری
(1305 ـ 1373)
مشت در جیب
(۱۳۵۳)
·
گفتند:
·
در چاهسار مشرق
·
دیگر نه دلوی و نه طنابی
·
نه چرخ ِ کهنه ی سر چاهی ،
·
تا
·
در تیغ آفتاب
·
هر بامداد
·
آب طلا به کاکل گلدسته ها دهد
·
گفتند:
·
شرق اینک
·
فرعون مومیایی است
·
در محبس مثلث اهرام .
·
یا
·
تندیس بی مهارت سنگ
شکسته ای
·
در تخت سوخته ی جمشید
·
یا
·
شاهزاده بودا
·
ـ آن پیکر جلیل خموشی
·
در کوهسار جنگلی پیامبر
·
گفتند :
·
القاءِ نطفه در رحم شک زال شرق
·
بی انتظار شاخه ی شمشادی است
·
موسی،
·
عیسی
·
یا محمد دیگر
·
دیگر
·
در شوره زار شرق نمی
رویند
·
گفتند:
·
شرق دیگر
·
مرده است،
·
بی پرسشی
·
جوابی
·
حَشری
·
نشری
·
قیامتی
·
اینک
·
غرب است
·
بر مرده ریگ چار گوشه ی
عالم
·
قیّم،
·
وصی و
·
ناظر
·
بر بحر و بر شراع کشیده
·
باد موافق را در بادبان فشرده
·
با پای لخت تجربه رفتیم
·
در جستجوی گنج
·
از راه بی نشانه ی ابریشم
·
تا بستر معطر مغرب
·
ـ آن روسپی گند ِ بزک
کرده
ـ
·
اما
·
دریافتیم
·
در غرب هم خبری نیست
·
انگار آسمان، همه جا
آبی است
·
در چاهسار مغرب هم
·
دیگر نه دلوی و نه طنابی
·
نه چرخ ِ کهنه ی سر
چاهی ...
·
اینک
·
تنها منم،
·
تویی
·
ـ نه کس دیگر ـ
·
و نیست خون ما
·
رنگین تر از همه ی خون ها
·
یا
·
بیرنگ تر
·
باید گذر کنیم از عقبه ی کوه
·
از سد سخت یأجوج و مأجوج
·
تا زیر آستانه ی آرامش
·
راهی است
·
شب ـ ژرف و بی ستاره ـ نشسته
است
·
دست مرا بگیر
·
وگرنه
·
ما یکدیگر را
·
گم می کنیم در راه
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر