اسماعیل خوئی
در گستره ی زبان (۲ )
خبط ها و خطاهای
زبانی ی احمدِ شاملو
سرچشمه :
اخبار روز
تحلیل و
ویرایشی شتابزده از
مسعود بهبودی
در شعرِ"مرثیه"
من کاربردِ سه واژه زیر را نادرست می یابم:
الف
کاربردِ واژه ی "گول" را
"در پسِ پرده های ابر، نقاب های گول و
پرده های هزاران ریشگی باران،
کاربردِ واژه ی "گول" را
"در پسِ پرده های ابر، نقاب های گول و
پرده های هزاران ریشگی باران،
آیا زمان
از نیمروز موعود گذشته است؟"
گول، به تنهایی، یعنی "ابله، احمق، نادان، حقه، مکر،
فریب، سرگردان و متحیّر".
شاملو جان این واژه را، در این جا، به معنای
"فریب" به کار می برد.
در متنِ سخن، امّا، این واژه به تنهایی در
این معنا به کاربردنی نیست.
این واژه ، در کاربردش در این شعرِ او، یک
"زن" یا - شکلِ در این جا
کارآراترش- "زننده" کم دارد.
"گول" می بایست باشد:
"گول زننده".
·
شاملو در این بند شعر، احتمالا
زمان را در پس سه پدیده در نظر دارد:
1
در پسِ پرده های ابر
·
احتمالا در پس پرده های ابهام، پرده های شک، پرده هائی از مه فکری
2
در پسِ نقاب های گول
·
احتمالا در پس ماسک های فریب، نقاب
های خودفریبی و عوامفریبی
·
اگر استنباط ما درست باشد، «گول زننده»
پیشنهاد فراگیر و همه جانبه گویائی نمی تواند باشد، اگرچه حاوی ذراتی از حقیقت امر
مربوطه است.
3
در پسِ پرده های هزاران ریشگی باران
·
در پس پرده های ریش ریش باران.
·
احتمالا ـ بی اعتنا به اینکه شاملو خود بداند و یا نداند
ـ به معنی وعظ مبتنی بر تردید، تخیل، تخمین، ابهام، حدس و گمان.
·
توضیح تکه پاره، گسیخته از هم، بی پیوند با هم، فراگمنت
واره.
·
توضیحی مبتنی بر ابهام، بی اطمینانی و شک، بسان باران
ریش ریش ناشی از ابر در هم ـ برهم و مغشوش.
·
البته این مسئله باید در پیوند با
کل شعر در نظر گرفته شود.
ب
کاربردِ واژه ی" هزاران ریشگی" را
ما واژه هایی همچون "چهار پا" و "یک
دست" و "هزارپا" و "صد برگ" را داریم.
و محمد جانِ حقوقی واژه ی "هزار
بال" را نیز به درستی به کار برده است:
در "خروسِ هزاربال".
بر همین قیاس، واژه ی " هزار
ریشگی" می بایست باشد:
"هزار ریشه"
·
توضیحات اسماعیل خوئی ضمن اینکه مفیدند،
قابل بحت اند
1
ما واژه هایی همچون "چهار پا" و "یک
دست" و "هزارپا" و "صد برگ" را داریم.
·
این نظر ایشان درست است:
·
سیاوش کسرائی هم بدرستی بکار می
برد:
به یال کوه ها لغزید ـ کم کم ـ پنجه خورشید
هزاران نیزه ی زرین، به چشم آسمان پاشید.
آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش
کار صد ها، صد هزاران تیغه ی شمشیر کرد آرش
هزاران چشم گویا و لب خاموش
مرا پیک امید خویش می داند
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم، گه پیش می راند.
2
پرده های هزاران ریشگی باران
·
مفهوم « هزاران ریشه» به عنوان صفت
برای پرده های باران درست است.
·
اما مفهوم «هزاران ریشگی» به
عنوان صفت برای پرده های باران از ریشه غلط و نادرست است.
·
چون هزاران ریشگی (هزاران ریشه
مندی) اسم است.
3
بر همین قیاس، واژه ی " هزار
ریشگی" می بایست باشد:
"هزار ریشه"
·
حق با اسماعیل خوئی است:
·
مفهوم «پرده های هزاران ریشگی باران»
باید به مفهوم «پرده های هزاران ریشه باران» تبدیل شود.
ت
کاربردِ واژه ی "بخشایند"
"و ستارگان، در انتظار فرمان آخرین به
سردی
می گرایند
می گرایند
تا شب جاودانه را غروری به کمال
بخشایند."
"بخشیدن" با "بخشاییدن"
تفاوت هایی دارد.
برجسته ترینِ این تفاوت ها در این است که
معنای کانونی ی "بخشیدن" همان "برایگان دادن" است.
"بخشاییدن"، امّا به معنی "رحمت
آوردن" و"آمرزیدن" است.
حاتم زر می بخشد.
خدا مردم را (و گناهان را) می بخشاید.
روشن نیست آیا، بدین سان، که ،
"بخشایند"، در سخنِ شاملو جان، می بایست "بخشند" باشد؟
در شعرِ "حماسه"
"گر کفر یا حقیقت محض است این سخن:
انسان خداست."
واژه ی "کفر"، در زبانِ فارسی، در
برابرِ واژه "ایمان" و" دین" به کاربرده می شود و نه در
برابرِ "حقیقت"
در شعرِ"مرثیه"
"با ایشان گفتم:
"هم در این جای خواهم ایستاد
و چندان که فرزندان شما بگذرند
پیام شما خواهم گزاشت."
"گذاشتن" داریم به معنای "
نهادن" و "پروانه دادن"
و "گزاردن" داریم به معنای
"گزارش دادن" و "خبر رساندن".
گذشته ی ساده ی مفردِ نخستین
مصدر"گذاشت" است، و همین "صیغه" از دومین مصدر" گزارد."
شاملو جان این دو را- به گفته ی
جاودانیادغلامحسین جانِ ساعدی - "گاتی پاتی" کرده است!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر