۱۳۹۳ فروردین ۶, چهارشنبه

سیری در گلستان سعدی (110)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت نهم
(گلستان با ب اول، ص 29) 
تحلیلی از شین میم شین

·        درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد.
·        حجاج یوسف (حاکم عراق در زمان عبدالملک مروان) را خبر کردند.
·        بخواندش و گفت:
·        «دعای خیری بر من کن! »

·        گفت:
·        « خدایا جانش بستان!»

·        گفت:
·        « از بهر خدای این چه دعا ست؟»
·        گفت:
·        «دعای خیر است، تو را و جمله مسلمان (مسلم ها)  را.»

ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟

به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به، که مردم آزاری.

پایان
ادامه دارد.

ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟

به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به، که مردم آزاری.

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای قدرتمند مردم آزار تا کی روزگار بر وفق مراد تو خواهد بود؟
·        حکومت به چه درد تو می خورد؟
·        بهتر آن است که بمیری.
·        چون مردم آزاری.

·        آنچه بظاهر نفرین بی ضرر و زیانی به نظر می رسد، لبریز از ایدئولوژی فئودالی ـ مذهبی است.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

·        برای پاسخ به این پرسش باید، ببینیم که سعدی کدامین دیالک تیک عینی را به چه نیتی بسط و تعمیم می دهد.

1
·        سعدی ـ قبل از همه ـ دیالک تیک جزء و کل (معتبر در کل هستی) را به شکل دیالک تیک فراز و فرود و یا به شکل دیالک تیک سلطان و طبقه حاکمه (معتبر در هستی اجتماعی) بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.
·        در دیالک تیک جزء و کل نقش تعیین کننده در تحلیل نهائی از آن کل است.
·        سعدی اما نقش تعیین کننده را از آن جزء (حجاج یوسف) جا می زند.
·        این به معنی وارونه کردن دیالک تیک یاد شده است.
·        این به معنی خردستیزی و ضمنا عوامفریبی است و اصولا و اصلا مجاز نیست.      

2
·        چون اگر حجاج یوسف حتی درجا به دار آویخته شود، طبقه حاکمه سلطان دیگری را برمی گزیند و به جان مردم می اندازد.
·        در ایران در همین سی سال پیش شاهی را بسان ضحاکی از کشور بیرون راندند و اعوان و انصارش را تیرباران کردند.
·        طبقه حاکمه اما دست نخورده ماند و شیخی را به جای او نهاد و کیسه ثروتش میلیون ها بار سنگین تر و سفره خلق میلیون ها بار خالی تر شد.
·        با تعویض مهره ها که نمی توان به تحول اصیل جامعه نایل آمد.
·        چون تاریخ (جامعه و جهان) را نه مهره ها، بلکه توده ها می سازند.  
·        در دیالک تیک عضو و طبقه، تعیین کننده نه عضو، بلکه طبقه است که عضو خواه و ناخواه تحت تابعیت آن قرار دارد.

3
ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟

·        سعدی ضمنا دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک زبردست و زیردست بسط و تعمیم می دهد، ساده و سطحی و مبتذل  می کند و چپنمایانه از کوتاهی عمر ظالم و ظلم دم می زند تا زهر ایدئولوژیکی اش به کام توده شیرین شود و هضم و جذب شود.
·        سعدی این توهم را در خواننده ایجاد می کند که گویا می توان نماینده طبقه حاکمه بود و ضمنا طرفدار داد بود.
·        بدین طریق سلاطین فئودالی بطور سوبژکتیف و دلبخواهی به سلاطین دادگر و بیدادگر طبقه بندی می شوند.
·        سعدی بعدها خواهد گفت که رسول اکرم مفتخر بدان بوده که در زمان خسرو نوشیروان تولد یافته است.
·        چرا که خسرو نوشین روان خیلی خیلی دادگر بوده است.
·        همان خسرو نوشین روانی که به دسیسه و توطئه مزدک دانشور و دادخواه را با همه یارانش قتل عام کرده که از قضای روزگار طرفدار رادیکال داد بوده است.  

4
ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟

·        سعدی ضمنا دیالک تیک استثناء و قاعده را وارونه می سازد و بسان زهری شیرین به حلق خلق می ریزد:
·        استنباط خواننده این می شود که حجاج یوسف استثنائی است و بقیه سلاطین فئودالی همه از دم دادگرند.
·        این بدان معنی است که دادگری سلاطین فئودالی قاعده و بیدادگری آنها استثناء است.
·        واقعیت اما این است که طبقه حاکمه فقط به برکت بیدادگری، فقط به برکت استثمار و ستم می تواند سفره ای رنگین داشته باشد.
·        پرهیز از ستم بر توده های مولد و زحمتکش همان و مرگ طبقه حاکمه همان.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر