۱۳۹۳ فروردین ۴, دوشنبه

استالینیسم (9)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن 
برگردان میم حجری

آموزش مارکسیسم کلاسیک راجع به
«دیکتاتوری پرولتاریا»
 
بخش اول
خطوط اساسی تئوری
«دیکتاتوری پرولتاریا»
ادامه

II

·        دیکتاتوری پرولتری به خودگردانی عام جامعه توسعه می یابد:

1
·        به قول انگلس، «پرولتاریا قدرت دولتی را بدست می گیرد و وسایل تولید را نخست، تحت مالکیت دولت در می آورد.

2
·        پرولتاریا ـ اما ـ بدین طریق، خود را بمثابه پرولتاریا نفی می کند، کلیه تفاوت های طبقاتی را و تضادهای طبقاتی  را از بین می برد و لذا دولت را بمثابه دولت نفی می کند.

3
·        جامعه قبلی، جامعه ای که در چارچوب تضادهای طبقاتی حرکت می کرد، به دولت، یعنی به سازمان طبقه استثمارگر مربوطه، نیاز مبرم داشت، تا بوسیله آن، بتواند به حفظ شرایط تولیدی خارجی خود و قبل از همه، به سرکوب قهرآمیز طبقه تحت استثمار، که تحت شرایط ستمگری ئی که بوسیله شیوه تولید (برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری) وجود داشت، نایل آید.»

4
·        دولت بدین طریق ـ بالاخره ـ به نماینده واقعی تمامت جامعه بدل می شود.

5

·        دولت ـ اما ـ «با تبدیل شدن نهائی خود به نماینده واقعی تمامت جامعه، خود را زاید می سازد.

6
·        وقتی که طبقه اجتماعی ئی برای تحت سرکوب و ستم نگه داشتن، وجود نداشته باشد، وقتی که با محو حاکمیت طبقاتی و با ختم نزاع برای معاش فردی، که نتیجه هرج و مرج ناشی از تولید سرمایه داری بوده، بساط کشمکش و برخورد و زیاده روی ها نیز برچیده شود، دیگر چیزی برای سرکوب وجود نخواهد داشت، تا وجود دستگاه سرکوب خاصی را، یعنی وجود دولت را الزامی سازد.

7
·        مداخله قدرت دولتی در مناسبات اجتماعی، در عرصه ای بعد از عرصه دیگر، به زاید شدن خود آن منجر خواهد شد و  دولت بطور خود به خودی بیهوش خواهد گشت و خوابش خواهد برد.

8
·        آنگاه، دولت به جای حکومت کردن بر اشخاص، به اداره امور و به هدایت روندهای تولیدی خواهد پرداخت.
·        دولت «از بین برده نخواهد شد»، بلکه خواهد مرد.»
·        (فریدریش انگلس، «آنتی دورینگ»، «کلیان مارکس و انگلس»، جلد 20، ص 261)


·        و لنین در اثر خود، تحت عنوان «دولت و انقلاب» (1917 میلادی) می نویسد:

1
·        «در دوره گذار از سرمایه داری به کمونیسم، سرکوب ـ هنوز ـ لازم است.
·        اما اینجا، ما با سرکوب اقلیتی متشکل از استثمارگران از سوی اکثریت متشکل از استثمار شوندگان سر و کار داریم.

2
·        دستگاه خاصی، دستگاه سرکوب خاصی، به اصطلاح «دولتی» ـ هنوز ـ لازم است، دولتی که دولت گذار است، یعنی دیگر، دولت به معنی واقعی کلمه نیست.
·        زیرا سرکوب اقلیتی متشکل از استثمارگران از سوی اکثریت بردگان کار دیروزی، امر نسبتا ساده و طبیعی است و خون بمراتب کمتری در مقایسه با خونی که در جریان سرکوب قیام بردگان، رعایا و کارگران ریخته شده، ریخته خواهد شد و برای بشریت بمراتب ارزانتر تمام خواهد شد.

3
·        این امر مغایرتی با آن ندارد، که ضرورت وجودی دستگاه سرکوب خاصی، با بسط دموکراسی میان اکثریت قریب به اتفاق جمعیت کشور، از بین برود.

4
·        طبیعی است که استثمارگران نمی توانند بدون داشتن دستگاه دولتی پیچیده ای به سرکوب خلق موفق شوند.
·        خلق ـ اما ـ با به اصطلاح «دستگاه» بسیار ساده ای و چه بسا بدون «دستگاهی»، بدون دستگاه خاصی، با اتکاء بر سازمان ساده ای از توده های مسلح، می تواند از عهده سرکوب استثمارگران بر آید.
·        به عنوان مثال، سازمانی از نوع شوراهای کارگران و سربازان.»
·        (لنین، «مجموعه آثار»، جلد 25، ص ، 1956477)

5
·        «لحظه ای که کلیه اعضای جامعه و یا حداقل، اکثریت قریب به اتفاق آنها، فن دولتمداری را بیاموزند و زمام اداره دولتی را به دست گیرند، این لحظه، لحظه شروع از بین رفتن هر نوعی از حکومت ـ بطور کلی ـ خواهد بود.

6
·        دموکراسی، هرچع کاملتر باشد، لحظه زاید شدن دولت، به همان اندازه، نزدیکتر خواهد گشت.

7
·        «دولت»، دولتی که از کارگران مسلح تشکیل شده است و دیگر، «دولت» به معنی واقعی کلمه نیست، هر چه دموکراتیک تر باشد، میرائی دولت به همان اندازه سریعتر می شود.»
·        (لنین، همانجا ص 488)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر