۱۳۹۳ فروردین ۱۱, دوشنبه

استالینیسم (13)



پروفسور دکتر ورنر هوفمن  
برگردان میم حجری 
فصل سوم
شرایط تاریخی آغازین قدرت شوراها

·        تاریخ انقلاب روسیه حاکی از آن است که شرایط سیاسی برای تحول بنیادی جامعه به رهبری مارکسیست ها، حتما نباید با پیش شرط های اقتصادی یک سیستم سرمایه داری رشد یافته منطبق باشد.
·        انقلاب روسیه با انتظارات بنیانگذاران سوسیالیسم علمی از نقطه نظرهای زیر در تضاد قرار داشت:

1
کروپسکایا و  ولادیمیر ایلیچ لنین (1870 ـ  1924)

·        اولا از این نقطه نظر در تضاد قرار داشت که انقلاب روسیه نه در یک کشور بلحاظ اقتصادی توسعه یافته، بلکه در یک کشور بلحاظ اقتصادی عقب مانده صورت گرفت و همانطور که لنین اعلام داشت، سیستم سرمایه داری جهانی در «سست ترین حلقه زنجیرش» از هم گسیخت.

2
·        ثانیا از این نقطه نظر در تضاد قرار داشت که انقلاب روسیه تنها ماند.
·        همه می دانیم که لنین چه امید سوزانی به پیروی کشورهای دیگر و قبل از همه آلمان، از انقلاب اکتبر داشت.
الف
·        لنین در سال طوفانی 1905 میلادی نوشته بود که هر فرد انقلابی «آرزو دارد» که انقلاب روسیه «نه فقط به عقب نشینی قدرتمندان، بلکه به سرنگونی کامل آنان منجر شود.
·        اما اگر چنین شود، آنگاه آتش انقلابی اروپا را فراخواهد گرفت.

ب
·        کارگران اروپائی که تحت ستم ارتجاع بورژوائی بسر می برند، بنوبه خود برخواهند خاست و بما نشان خواهند داد که «تحقق انقلاب از چه قرار است.»

ت
·        آنگاه توسعه انقلابی اروپا بر روسیه تأثیر متقابل خواهد گذاشت و از دوران انقلابی چندین ساله، دوران انقلابی چندین دهه سر خواهد کشید.»
·        (لنین، «مجموعه آثار، سوسیال ـ دموکراسی و دولت موقت»، جلد 8، ص 280)

پ
·        لنین در سال 1917 میلادی نیز امیدوار بود که «انتقال قدرت دولتی بدست پرولتاریا آغاز پیدایش شکافی در جبهه منافع سرمایه در مقیاس جهانی خواهد بود.»
·         (لنین، «مجموعه آثار، وظایف پرولتاریا در انقلاب ما»، جلد 24، ص 52)

ث
·        لنین علاوه بر این، انتظار داشت که روسیه بعد از پیروزی انقلاب پرولتری در یک و یا چند کشور پیشرفته دیگر، دیگر نه بمثابه کشور نمونه ـ به معنای «سوسیالیستی» آن ـ بلکه کماکان، بمثابه یک کشور عقب مانده تلقی خواهد شد.
·        (لنین، «مجموعه آثار، رادیکایلسم چپ و بیماری کودکی کمونیسم»، جلد 31، ص 5)

ج
·        لنین در سخنرانی خویش، پیرامون اوضاع بین المللی (8 نوآمبر 1918 میلادی) گفت:
·        «این مسئله که ما تا چه حدی به گسترش انقلاب در کشورهای دیگر نایل خواهیم آمد و این مسئله که ما تا چه حدی  توان مقاومت در مقابل امپریالیسم خواهیم داشت، به مسئله اصلی انقلاب بدل شده است.»

ح
·        لنین ضمنا با امیدی سرشار از خوشبینی می گوید که «ما به انقلاب پرولتری، هرگز به اندازه کنونی، نزدیک نبوده ایم.»
·        (لنین، «مجموعه آثار»، جلد 28، ص 144 ـ 155)  

3
·        دلیل تأسیس بین الملل سوم کمونیستی در سال 1919 میلادی را نیز باید در این انتظارات جستجو کرد.

4
·        پافشاری تروتسکی به «انقلاب مداوم» در سال های بعد و در شرایط جهانی تغییر یافته، حاکی از سخت گشتن اندیشه ارتدوکسی بوده، که زمانش گذشته بود.

5
·        اندیشه استالین، مبنی بر «ساختمان سوسیالیسم در یک کشور واحد»، اندیشه ای که از لنین به ارث برده بود، بر خلاف اندیشه تروتسکی، نتیجه ضرور ناشی از نظریه «امکان پیروزی انقلاب در یک کشور واحد» بود.

6
·        تئوری لنینی «توسعه ناهمگون» کشورهای اقتصاد جهانی (که اکنون بخش لاینفک مواد آموزشی احزاب کمونیستی را تشکیل می دهد)، در زمینه گذار همزمان کشورهای منفرد به نظام اجتماعی نوین، فرم های این گذار و توسعه انواع جدیدی از جوامع «سوسیالیستی» و غیره از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

7
·        لنین حتی در سال 1915 میلادی، با پیشگوئی حوادث 1917 میلادی می نویسد:
·        «توسعه اقتصادی و سیاسی ناهمگون یکی از قوانین بی قید و شرط کاپیتالیسم محسوب می شود.
·        از این حقیقت امر می توان نتیجه گرفت که پیروزی سوسیالیسم، نخست در تعداد انگشت شماری از کشورهای سرمایه داری و یا حتی دریک کشور واحد امکان پذیر است.»
·        (لنین، «مجموعه آثار، راجع به شعار دول متحده اروپا»، جلد 31، ص 345)
 
8
·        بعد از اینکه دود باروت جنگ و شورش ها و جنگ های داخلی در اروپا فرو نشست، معلوم شد که قدرت شوراها می بایستی تحت شرایطی تحکیم شود، که از انتظارات مارکسیسم  کلاسیک فرسنگ ها فاصله داشت.

9
·        با توجه به اینکه قدرت شوراها از همان آغاز تشیکل خود به انزوای جهانی ـ سیاسی رانده شد و با مداخله قدرت های بیگانه در جنگ داخلی روسیه، رهبران شوروی خود را با «که بر که» تاریخی بی رحمانه ای مواجه دیدند، که لنین پیشاپیش خاطرنشان شده بود:
·        «یا باید به نابودی تن در داد و یا باید کشور خود را ـ بلحاظ اقتصادی نیز ـ به سطح کشورهای پیشرفته رساند و از آنها جلو زد.
·        یا باید به نابودی تن در داد و یا باید با تمام توان خویش به پیش تاخت.
·        تاریخ آلترناتیو دیگری برای این مسئله ندارد.»
·        (لنین، «مجموعه آثار، فاجعه خطرناک و راه مبارزه بر ضد آن (1917)»، جلد 25، ص 375)

10
 هربرت مارکوزه (1898 ـ 1979)
فیلسوف، سیاست شناس و جامعه شناس آلمانی ـ آمریکائی
از اعضایِ اصلیِ مکتب فرانکفورت
در برلین به ‌دنیا آمد.
در طولِ جنگِ جهانی اول در ارتش آلمان خدمت کرد.
او سپس عضوِ شورایِ سربازان بود که در قیام ناکامِ سوسیالیست ‌های اسپارتاکیست شرکت داشت.
آثار:
سرنوشت دموکراسی بورژوائی
هنر و رهائی
فلسفه و روانشناسی
جنبش دانشجوئی و پیامدهای آن
محیط زیست و انتقاد اجتماعی
اونتولوژی هگل و تاریخیت
اوتوریته و خانواده در جامعه آلمان
مبارزه بر ضد لیبرالیسم در دولت های توتالیتر

·        هربرت مارکوزه از این رو ست که بحق می نویسد:
·        «توسعه لنینیسم به استالینیسم و فراتر از آن، می بایستی در پله ها و خطوط اصلی اش، بمثابه نتیجه شرایط غیرعادی در نظر گرفته شود، شرایطی که جامعه سوسیالیستی می بایستی تحت آن، بمثابه همزیست کشورهای سرمایه داری و نه جانشین بلافصل آنها، بمثابه رقیب کشورهای سرمایه داری و نه بمثابه وارث آنها ساخته شود.»
·        (همانجا، ص 345)
  ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر