فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
مشت هایم ـ این دو مشت سخت بی آرام ـ
کی دگر بیهوده بر دیوارها می خورد
آن چنان می کوفتم بر فرق دنیا مشت
تا که هستی در تن دیوارها می مرد
·
معنی تحت اللفظی:
·
مشت هایم، مشت های بشدت بی آرامم، آنگاه دیگر نه به عبث،
بر دیوارها، بلکه بر فرق دنیا کوفته می
شد.
·
آن سان که هستی در دیوارها بمیرد.
·
فروغ در این دو بیت، واژه ی دیرآشنای «دیوار» را احتمالا
با مفاهیم مختلف و متفاوت پر می کند.
الف
·
اولا به مثابه مفهوم «مشت بر دیوار کوفتن» که هم به معنی
انجام کاری عبث و بیهوده است و هم به معنی دق الباب است.
ب
·
ثانیا به مثابه مفهوم «دیوار» که به معنی سمبل جدائی و
سد و مانع و زندان و غیره است.
·
مفهوم «دیوار» در قاموس فروغ باید مورد پژوهش عینی قرار
گیرد.
·
ما سری به اشعار فروغ می زنیم تا بلکه به درک بهتر منظور
او از این مفهوم نایل آییم.
1
·
«دیوار» اتفاقا نام حداقل یکی از اشعار و ضمنا نام یکی از آثار
فروغ بوده است.
·
این خود حاکی از آن است که این مفهوم حاوی چه وزن و
معنای هنگفتی در بینش فروغ بوده است.
2
دیوار
در گذشت پر
شتاب لحظه های سرد
چشم های وحشی تو در سکوت خویش
چشم های وحشی تو در سکوت خویش
گرد من دیوار
می سازد
می گریزم از تو در بیراهه های راه
تا ببینم دشت ها را در غبار ماه
تا بشویم تن به آب چشمه های نور
در مه رنگین صبح گرم تابستان
پر کنم دامان
ز سوسن های صحرایی
بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبه دهقان
بشنوم بانگ خروسان را ز بام کلبه دهقان
·
فروغ دیوار را در این شعر به معنی زندان بکار می برد:
·
چشم های وحشی حریف دور تا دور شاعر دیوار می کشند.
·
به عبارت دیگر، او را از هر سو در محاصره قرار می دهند.
·
از او سلب اختیار، آزادی و استقلال نظر و عمل می کنند.
·
واژه ی دیوار در این شعر حاوی معنی و مفهوم منفی، مخرب،
ارتجاعی و ضد انسانی است.
3
می گریزم از
تو، تا ـ دور از تو ـ بگشایم
راه شهر آرزوها را
راه شهر آرزوها را
و درون شهر
درب سنگین طلایی قصر رؤیا را (کاخ زرین رؤیا را)
لیک چشمان تو با فریاد خاموشش
راه ها را در نگاهم تار می سازد
همچنان در ظلمت رازش
گرد من دیوار می سازد
·
فروغ اینجا نیز دیوار را به معنی حصار از هر سو، یعنی به
معنی زندان بکار می برد.
4
ستیزه
از زمین، دست
نسیمی سرد
برگ های خشک را با خشم می روبد
برگ های خشک را با خشم می روبد
آه، بر دیوار سخت سینه ام گویی
نا شناسی مشت می کوبد
«بازکن در، او ست
باز کن در، او ست!»
من به خود آهسته می گویم
·
فروغ در این شعر، سینه خود را به زندانی تشبیه می کند که
حاکی از زندانی بودن دل او ست.
·
واژه ی «مشت بر دیوار کوبیدن» در این شعر، مترادف با دق
الباب خانه ای، دق الباب زندانی است.
·
دیوار اینجا نیز معنا و مفهومی منفی و مخرب دارد.
5
مشت هایم ـ این دو مشت سخت بی آرام ـ
کی دگر بیهوده بر دیوارها می خورد
آن چنان می کوفتم بر فرق دنیا مشت
تا که هستی در تن دیوارها می مرد
·
فروغ در این دو بیت، مفهوم «مشت کوبی» را به معانی مختلف
زیر بکار می برد:
الف
·
به معنی مشت کوبی
عبث و بیهوده بر دیوار سینه خویش از سر استیصال و بیچارگی توأم با بی تابی
و بی قراری درونی!
ب
·
به معنی مشت کوبی
عبث و بیهوده دل (ضمیر) بی قرار و بیدار بر دیوار زندان سینه او به قصد
رهایش خویش از قید و بندهای مادی و معنوی.
ت
·
به معنی مشت کوبی
عبث و بیهوده بر در و دیوار محیط پیرامون خویش!
پ
·
به معنی مشت کوبی
عبث و بیهوده بر دیوار همنوعان خویش به نیت دق الباب برای ابلاغ روشنگری!
ج
·
به معنی مشت کوبی بر فرق دنیا به قصد تخریب آن و پی
افکندن جهان نوین به پیروی از رهنمود شاعر توده ها ـ ابوالقاسم لاهوتی.
·
این به معنی نفی دیالک تیکی وضع موجود است.
·
نفی دیالک تیکی وضع موجود ضمنا به معنی تحول زیربنائی
جامعه و در درازمدت به معنی تحول روبنای ایدئولوژیکی آن و ضمنا به معنی تحول همه
جانبه و رادیکال اعضای جامعه است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر