امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند
1306)
فروخلید در دلم غمی، که نیست مرهمش
اگر نه خار او بدی، به نشتری در آمدی
·
معنی تحت اللفظی:
·
خار اندوهی در دلم فروخلیده که
مرهمی برای زخمش یافت نمی شود.
·
اگر فقط خار او می بود، با نیشتری
بیرون آورده می شد و درد قطع می شد.
1
·
سایه در این بیت از ژرفای فاجعه و
از نهایت دهشت پرده برمی دارد.
·
فقط باید در جامعه و جهان با چشمی
باز، با ضمیری از جنس آئینه و با روحی فوق العاده حساس زیست و به فحوای این بیت
سایه اندکی پر برد.
·
سایه در همین زمان در شعر دیگری تحت
عنوان «سیاه و سپید» دهشت را از صراحت می گذراند:
2
شبی رسید که در آرزوی صبح امید
هزار عمر دگر باید انتظار کشید
هزار عمر دگر باید انتظار کشید
·
سایه به احتمال قوی تحت تأثیر فروغ
«از نهایت شب حرف می زند، از نهایت تاریکی!»
·
سایه از شبی دیرمان، سرسخت، سمج، رو
دار و چسبناک سخن می گوید که برای دستیابی به صبح سپید، هزار نسل باید انتظار کشیید.
·
با توجه و دقت به همین بیت می توان
به پیوند ارگانیک سایه با توده و نظام نماینده منافع توده پی برد.
·
کسی که هویت ایدئولوژیکی ـ طبقاتی سایه
را در بیوگرافی ها و مصاحبه های تصادفی و کشکی می جوید، اگر عوام واره نباشد، ابله
است:
هرگز توده ای نبودم، هنوز سوسیالیستم
3
·
به همین دلیل حریفی به طنز می
گوید:
·
توده ای تر از سایه چشم روزگار به
خود ندیده و نخواهد دید.
·
سایه سرداری از طراز لنین، مائو،
هوشی مین، کاسترو و چه گوارا ست.
·
تنها تفاوت سایه با سایر سرداران
توده در تقسیم کار و مقاومت و پیکار است.
·
سایه در عرصه استه تیک و هنر شمشیر
می زند، می افتد و می خیزد، اگر لنین، مائو، هوشی مین، کاسترو و چه گوارا در میادین
سیاسی ـ نظامی و ایدئولوژیکی رزمیده اند.
4
شب سیاه آینه، ز عکس آرزو تهی است
چه بودی ار پری رخی ز چادری در آمدی
·
معنی تحت اللفظی:
·
شیشه سیاه آئینه دل (ضمیر) از عکس آرزوی
صبح امید حتی تهی است.
·
ایکاش پری رخی از چادری بیرون می
آمد!
5
·
دقیقتر و دقت مندتر از این نمی
توان فاجعه را تصور و تصویر کرد:
·
فاجعه چنان رادیکال و عمیق است که
حتی آئینه دل کیفیت زدائی شده است و قادر به انعکاس صبح امید حتی در دور دست ها
نیست.
·
قلع و قمع رادیکال امید به همین می
گویند.
·
سایه این حقیقت امر را نیز در شعر
یاد شده از صراحتی شگرف می گذراند:
در آستان سحر
ایستاده بود، گمان
سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید
هزار
سال ز من دور شد ستاره ی صبح
ببین کز این شب ظلمت، جهان چه خواهد دید
ببین کز این شب ظلمت، جهان چه خواهد دید
·
شاعران توده ـ به نحوی از انحا ـ پیامبران
زمانه اند.
·
سایه در این بیت، صدای پای وحشت را می شنود و
پیامبرانه از فجایع وحشت انگیز بعدی خبر می دهد.
6
استالینگراد
سرشک سایه یاوه شد در این کویر سوخته
اگر زمانه خواستی، چه گوهری در آمدی
·
معنی تحت اللفظی:
·
اشک سایه در این برهوت سوخته عبث،
بیهوده و بی ثمر گشت.
·
اگر روزگار بر وفق مراد می بود، می
توانست به گوهر نابی بدل شود.
7
کمون باکو
·
این بیت واپسین شعر «سماع سرد»
است.
·
سایه در این بیت، از سرمایه گذاری
خارق العاده توده برای گشایش دروازه سعادت به روی بشریت سخن بر لب دارد.
·
از قیام سپاه پابرهنه و «بی همه
چیز» اسپارتاکوس
·
از قیام خونین پرولتاریای اروپا
·
از پیروزی و شکست خشن و خونین کمون
پاریس و باکو
·
از رزم خونین بلشویسم
·
از 20 میلیون به خون خفته کشور
شوراها
·
از راه پیمائی های بزرگ ارتش
پابرهنه ها و گرسنه ها
·
از رزم دشوار، پرتلفات و خونین ویتکنگ
·
از شقه شقه گشتن یک میلیون کمونیست
در اندونزی و صدها هزار توده ای در اقصا نقاط جهان.
·
اگر اشتباهات اندک می بودند، بشریت
با رهایش نهائی فاصله زیادی نداشت.
·
این پیام سرشته به اشک و عشق و اندوه
سایه است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر