۱۳۹۳ فروردین ۷, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (456)

زایش فاشیسم
اثری از الفارو سیکوه ئیروز
فاشیسم و سلطه زبان رسمی
فرهاد مرادی
تقدیم به یاد و خاطره سید جعفر پیشه وری
سرچشمه:
اخبار روز  

 والتر بنیامین (1892 ـ 1940)
فیلسوف، منتقد ادبی، مترجم آثار بالزاک و مارسل پروست و غیره

عیسی صفا
آدرس غلط
درس غلط از طرف فرهاد مرادی در مورد خطر فاشیسم.
این جناب که طرفدار آلن بادیو و ژیژک است خطر فاشیسم در ایران را در رابطه با رابطه اقتصادی ایران با چین و روسیه و تبدیل آنها به مدل ایران معرفی می کند.
ایشان به عمد فراموش می کنند که هم اکنون در جهان جریان های نو فاشیستی در پیوند با سرمایه داری نولیبرال قدرت های بزرگ غربی تجدید حیات می کنند.
البته ایشان با پز « دمکراسی خواهی» و دلسوزی نسبت به زبان ملیت های دیگر ایران بر محتوای مطلب خود سرپوش نهاده است.
معلوم نیست ایشان چرا به فاشیست های اکراین و اتحاد آنها با غرب سرمایه داری به عنوان نمونه زنده در برابر چشم های ما اشاره ای حتی نکرده است.

مسعود بهبودی
 شیوه «تحلیل» آخوندیستی

·        فرهاد مرادی بسان آخوندهای وطنی که آیه ای، حدیثی و یا روایتی از قرآن، پیامبر و ائمه اطهار ذکر می کنند و بر پایه آن آیه، حدیث و یا روایت به «بررسی» و عملا تحریف  موضوع مورد نظر می پردازند، با نقاب چپ بر چهره، با ذکر جمله ای از والتر بنیامین شروع به «تحلیل» مسئله ملی، زبان مادری و هر مسئله دیگر که سر راه می یابد، می پردازد.
·        من والتر بنیامین را نمی شناسم.
·        چون هنوز چیزی از او نخوانده ام.
·        او هم به احتمال قوی همانقدر چپ تشریف داشته که فرهاد مرادی تشریف دارد.

«هر بار ظهور فاشیسم، شاهدی است بر شکست یک انقلاب»

·        بظاهر حق با بنیامین است.
·        ولی فقط به ظاهر.
·        حریف دیگری بهتر و دقیقتر از بنیامین می گوید:
·        «کسی که راجع به کاپیتالیسم سکوت می کند، همان بهتر که راجع به فاشیسم نیز سکوت کند.»
·        حق با حریف است.
·        اما چرا؟
1
·        بنظر من میان فاشیسم و مناسبات تولیدی سرمایه داری (کاپیتالیسم) رابطه دیالک تیکی فرم و محتوا برقرار است.
·        به همان سان که زهر را (به مثابه محتوا، مظروف)  هم می توان در پیاله ای (به مثابه فرم، ظرف) به خورد خلایق داد و هم در کپسول قرصی (به مثابه فرم، ظرف)، به همان سان نیز کاپیتالیسم را (به مثابه محتوا، مظروف)  هم می توان در زر ورق دموکراسی (به مثابه فرم، ظرف)  به خلایق تحمیل کرد و هم در کابوس فاشیسم (به مثابه فرم، ظرف)
·        به همان سان که محتوا و ماهیت زهر بی اعتنا به فرم مربوطه، بی اعتنا به پیاله و کپسول قرص همان می ماند که هست، محتوا و ماهیت کاپیتالیسم هم خواه در زر ورق دموکراسی و خواه در کابوس فاشیسم، همان می ماند که هست.
·        منظور البته گذاشتن علامت تساوی میان دموکراسی بورژوائی و فاشیسم نیست.

2
·        بی اعتنا به برداشت سطحی بنیامین و پسیکولوژیسم اریش فروم، طبقه حاکمه (مثلا بورژوازی) اگر هیولای توده خاموش باشد، فرم دموکراسی حاکمیت طبقاتی خود را ترجیح می دهد و اگر هیولای توده بیدار و در جوش و خروش باشد، کابوس فاشیسم را بر سرش آوار می کند.
·        هدف در هر دو صورت حفظ حاکمیت طبقاتی (محتوا)  است.

3
·        اینکه فاشیسم پس از شکست انقلاب «ظهور می کند»، دال بر بیداری هیولای توده و جوش و خروش آن است و با انتخابات دموکراتیک اکثریت زحمتکش جامعه به قدرت می رسد و نه اقلیت انگل و قلدر.
·        به زبان ساده با فرم پارلمانتاریستی نه از تاک کاپیتالیسم نشان می ماند و نه از تاکنشان کاپیتالیسم (بورژوازی)
·        به همین دلیل است که توده در حال جوش و خروش را نخست سرکوب می کنند و انقلابش را به خون  می کشند و بعد کابوس فاشیسم را بر سرش آوار می کنند تا توبه کند و از وحشت ترور فاشیستی در بهترین حالت خود را به خواب زند و تن به تمکین دهد.
·        پیشه وری در هر صورت در همین خط می اندیشید و نه در خط فرهاد مرادی
·        چون پیشه وری از عوامفریبی به اندازه طاعون نفرت داشت.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر