۱۳۹۲ اسفند ۲۴, شنبه

چاله ها و چالش ها (443)

جعفر مرزوقی 
(برزین آذرمهر)
چه گویمت ؟
نبشته بر در ما ماجرای سنگ وسبوست
چه گویمت به جهانی که دوست همچو عدوست؟!
دریغ و درد که کس را نه همت «یاری » ست
در این کرانه که دشمن به فتنه ازهر سوست.

مجله هفته
http://www.hafteh.de
گاف سنگزاد

مسعود بهبودی
ویرایشی در فرم نگارش شعر
با پوزشی پیشاپیش:

نبشته بر در ما ماجرای سنگ وسبو ست
چه گویمت به جهانی که «دوست»، همچون عدو ست؟!
دریغ و درد که کس را نه همت یاری است
در این کرانه که دشمن به فتنه از هر سو ست!
(یاری به دو معنی: مدد رسانی و دوستی و مساعدت وهبستگی)

خیلی رئالیستی و زیبا ست.
به اندوهی مرد افکن سرشته است.
عمر شاعر دراز باد، در عصر عسرت

جعفر مرزوقی 
(برزین آذرمهر)
سپاس فراوان برای لطف همیشگی ونکته سنجی شما.پایدار باشید.

سپیده
مزروغی محترم،
به این سیاهی که شما و مسعود فولادی آنرا نمایش میدهید نبوده و جهان از ٬٬
همزیستی مسالمت آمیز و مسابقه، رقابت مسالمت آمیز٬٬ بدر آمده 
و امواج خروشان خشم انسانها، جهان را بلرزه در آورده است.
امپریالیسم بی دندان بسرکردگی آمریکا و تا چندی پیش با همکاری 
و رقابت های نمایشی و سپس امتزاج یلتسینی روسیه با آمریکا، 
و همراه کردن امپریالیسم چین با خود، در آمار چهل سال پیش؛
بالای سر هر انسانی اعم از کودک، زن و مرد ۳۰۰۰ کیلوگرم 
یعنی سه تن، قدرت انفجاری تی ان تی آویزان کرده بودند 
که اکنون بایستی خیلی بیشتر، هوشمند تر و مسموم تر شده باشند؛
ولی در هنگامی که مساله جدی میشود، ۱۲ عدد فانتوم،
آنهم از همان آشغالهایی که ویتکنگ دایما با خلبانانی زنجیر شده 
بصندلی تا فرار ننمایند، بزیر میکشید؛
فقط قدری بازی عظلات بایکدیگر رد و بدل کردند 
و فعلا بریش خود میخندند.
اروپا که بطور کلی جا زد و دویچه بانک با دست بلاک رک – صاحب خود، 
با کشیدن زنجیر گردنشان، همه را برجای خود نشاند!
آری بطوریکه میبینید، آنان شیران بی دندان و ببری کاغذی،

زمانیکه خلق ها روبه بیداری میروند، هستند
منتها من بشما اگر شعرتان را چنین بفهمیم 
که سبو خلقهای کشورهای گیتی باشند 
 و سنگ هم هان خیانت کاران خروشچفی ها، و کمبود کمونیست های راستین 
در تعداد باشد، بشما حق میدهم.
ولی نا امید نشوید که همانطور که برتولت برشت این شاعر توانای کارگران جهان نوشت:
«
آقای ژنرال انسانها قادرند فــــــکــر کنند»
ولی این حرف ها را هرگز خدامراد مسعودی قادر بدرکش نخواهد بود،
 زیرا چندی در … و اکنون در «دایرهالمعارف«روشنگری»» خود،  
زیر سایه «ترتسکیستهای مدرن ِ  لسوردو» یی و «مکتب فرانکفورتی های هربرت مارکوزه» ای 
و رویزیونیست های آلمان شرقی، در ترجمه های گذاشته در واژه یاب  خود، صدا خوش دارد.

جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
سپیده محترم
خوشبختانه درنوشته شتاب زده و بیشتراز روی خشم نوشته شده ی شما،
 آنجا که می خوانیم:
«منتها اگر شعرتان را چنین بفهمیم که سبو، خلق های کشورهای گیتی باشند 
و سنگ هم هان خیانت کاران خروشچفی ها، و کمبود کمونیست های راستین 
در تعداد باشد، بشما حق می دهم»
 در می یابیم که ازدریافت پیام شعرآن قدرها هم دور نیستید.
مطلقاً مسأله ی نومیدی وسیاه بینی در کار نیست.
مراد دیدن و چیره گشتن بر دشواری هایی است که بر سر راه جنبش های راستین انقلابی در این عصر قرار دارد
 مانند رخنه ی اپورتونیسم فلج کننده در احزاب چپ
رنگ باختگی انترناسیونالیسم پرولتری
نبود یک تئوری انقلابی منسجم و موزون بر پایه تحلیل درست و علمی 
که جوابگوی مسائل گرهی دوران ما باشد
رهایی از تسلط و نفوذ ایدئولوژی بورژوازی حاکم
و مسأله ی تشتت و پراکندگی نیروها که سخت گریبان گیرما
ست وغیره

سپیده
پاسخ  یک پاخطی به شعرای پرتوان
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر) و بهبود فولادی 

هرکه با توده در افتاد، ورافتاد!
چه خوش گفت آقای جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)، به سپیــذه!
چه خوب است که سپیذه، چنین هایی از دریافت پیام شعر شما دور نیست!!
نه آقای مزروقی، من پیام شما را خیلی خوب دریافتم.
درست بدین خاطر دست بقلم (بقولی آقای شیری کیبورد) بردم.
شما بعنوان ِ یک شاعر دارای مسولیتی  بس پراهمیت تر
 در شرایطی دارید که خود برشمرده اید.
شما منظور داشته اید:
«مراد دیدن و چیره گشتن بر دشواری هایی ست که بر سر راه جنبش های راستین انقلابی
 در این عصر قرار دارد مانند رخنه ی اپورتونیسم فلج کننده در احزاب چپ ٬
رنگ باختگی انترناسیونالیسم پرولتری٬نبود یک تئوری انقلابی منسجم 
و موزون بر پایه تحلیل درست و علمی که جوابگوی مسائل گرهی دوران ماباشد
٬رهایی از تسلط و نفوذ ایدئولوژی بورژوازی حاکم٬و مسأله ی تشتت 
و پراکندگی نیروها که سخت گریبان گیرماست و٬و…»
بسیار خوب کور شود هر که نبیند که چنین است
هرچند متأسفانه هستند کسانیکه در اجتماعات دوریالی شان خیلی دیر می افتد
باز هم جای خوشبختی است که اصولاً اقتاده است!
در مورد آقای بهبودی که اصولاً نه تنها نیفتاده است بلکه ایشان قصد چنین کاری را هم ندارند
چکیده فهمیده شده ی ایشان، از گفته‌های شما فهم ِ  
 «به «اندوهی» «مـــَــــــرد» افکن سرشته است.» بوده است!
(چه خوب است که فقط مرد افکن است.
من نمیدانستم ایشان اینقدر ارزش برای زنان قائلند)
و شما بایشان ایرادی نگرفته اید و با سکوت خود،
وی را  تأیید کرده‌اید و اتفاقاً من هم بایک تفاوت  بایشان حق میدهم
وظیفه شاعری رزمنده و متعهدی چون شما، وصل کردن است،
نی فصل کردن(مولانا)؛
آری اگر شما بزبان شعر که من از آن کاملاً بی بهره هستم، بسرایید:
سپاسی بر اشعار  آقایان جعفر مزروغی (به آذین) و مسعود بهبودی
برو! برو، بر گنَج ِ لنینی نظری کنُ
«چه باید»  را صد بار زیر و رو کنُ
باشد که بفهمی – هزاران همچو تو
اندر خم ِ پس کوچه های «چه باید کردِ خود»
ره گم‌کرده اند همچو تو.
بخوان «چه باید کرد» را تا بیابی، ای که ره را ندانی
تا بدانی رفیقت کیست، چگون رهت را بیابی
او را که دستانش مانند دست توست
آنرا که آه و ناله اش همچون آه ناله ی توست
جوابش بر بچه هایش- مادر! پدر! چرا …؟
همان چرایی است که گلویت را میفشارد؛
باشد که هم آوایان در چه باید کرد
بیابند آنچه را که باید  کرد
آنهم، احیای حزبی همچو توده
آنهم بسال بیست و سی، بوده
آنزمان است که بهبود و مزروق
باشد آنان را اشعاری دگر،
افکاری دگر در سر
بیابند، دخت و مردانی که آرند
ایران را براهِ  ایران ِ شورایی ِ شکوهمند.
(جامعه ی بدون طبقه یعنی کمونیستی منظور است)

اگر منظورم را همان است که من در زیر منظور دارم
بخواهید بفهمید، خطوط زیر را بخوانید! 
در غیر، فراموش فرمایید!
من از شما تقاضا دارم که هدف ادبیات از گورکی را مطالعه فرمایید،
 برای من یکی که بسیار شفا بخش بود،
مرا فراداد که بایستی فرا گیرم، از کوچکان فرا گیرم،‌
از پایینی ها فرا گیرم، همانهایی که مثل خودم حتی سوات درستی برای نوشتن ندارند بچه‌های جنوب شهر ها در پاخط ها…
و همانهایی که اگر همه باهم تف کنند،
رژیمها را آب میبرد و « لسوردو» یی ها، ترتسکیست ها، احزاب «کمونیست نما» ها را، خواب!
پیروز باشید
سپیده (بسرخی شفقی سرخ)

رهگذر به سپیدی برف

1
·        بعضی ها اگر از بعضی چیزها دفاع نکنند به نفع آن چیزها ست.

2
·        بعضی ها اگر سنگ بعضی چیزها را به سینه نزنند، سنگین ترند.
3
·        بعضی ها اگر سری به کلاس های اکابر بزنند، ـ قبل از همه ـ به نفع خودشان است.

4
·        علامه ای در ده ما بود که ریاضیاتش رد خور نداشت، ولی حرف زدن بلد نبود.
·        در نتیجه نمی توانست حتی در مدرسه ده معلم شود.

5
·        تماشا کنید به افاضات بعضی ها:

«مزروغی محترم»، « جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)» (کپی مکانیکی از جائی)، 
«جعفر مزروغی (به آذین)»، «آقای مزروقی»

الف
·        بالاخره کدام یک از این اسامی اسم شاعر گمنام ما ست که تصادفا سراینده سرود معروف «رزم مشترک» و سرودها و سروده های دیگر و مؤلف آثار مختلف و متعدد است؟

ب
·        شاعری که سایت «کمونیست های انقلابی» و نه فقط آن مجموعه اشعارش را حتی منتشر کرده است.

ت
·        چه بیوگرافی این شاعر گمنام دارد که بعضی از «ان الفا بت ها» (علامه ها)  تدریس شان می کنند؟

6
·        مرزوق یعنی چی؟

الف
·        از بعضی ها چه پنهان که مرزوق از مصدر ارتزاق (رزق و روزی دادن) می آید.

ب
·        یعنی با رزق و رزاق خویشاوند است و حالت مفعولی دارد.
·        یعنی ضد رزاق است که حالت فاعلی دارد.

ت
·        «هدف ادبیات»  گورکی خودش قابل بررسی است.
·        تازه اگر ان الفا بتی (علامه ای) از آن چیزی فهمیده باشد.

پ
·        ضمنا مسعود بهبودی شاعر نیست.
·        شعرشناس است و نه فقط شعرشناس.
·        چون شاعر مرد بوده، ایشان هم مردافکن نوشته اند.

پایان

۴ نظر:

  1. "دوست همچو عدوست" بسی روانتر از "دوست همچون عدوست" می باشد.

    پاسخحذف
  2. ممنون.
    نه.
    حق با شاعر است.
    در آن صورت، وزن شعر لطمه برمی دارد

    پاسخحذف
  3. دقیقا!حق با شاعر است و انتقاد فوق نه از شاعر که از ویرایش کننده است.با پوزش

    پاسخحذف
  4. منظور از شاعر کسی است که ویرایش کرده
    برزین آذر مهر با مانی پولاسیون صدا وزن شعر را تعیین می کند
    نه با تکیه بر خود کلام

    پاسخحذف