فصل
پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
سوم
تاریخ
پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
خردستیزی
قسمت دهم
تلخیص راسیونالیته (اختصار تعقل)
جان استوارت میل
ادامه
29
·
اگر فرم های بعدی پوزیتیویسم از
قبیل امپیریوکریتیسیسم و یا امپیریسم منطقی بر این ایده ی جان استوارت میل وفادار
می ماندند، بر خلاف پوزیتیویسم پیشین، در وحدت نظر با اسقف برکلی، خود احساسات را
نیز صریحا به مثابه پدیده های روحی (پدیده هایئ با منشاء غیر مادی) تلقی می کردند.
·
(جان استوارت میل، «زندگی و آثار برکلی»، ص
464،
·
«سیستم عقلی و استقرائی»، جلد 2، ص 436)
·
مراجعه کنید به امپیریوکریتیسیسم، امپیریسم منطقی در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
30
·
تصحیح نظرات برکلی و تکمیل آنها از
سوی جان استوارت میل و تلاش او در راستای توضیح عنصر دائمی در احساسات، گرفتار
تناقض و دوپهلوئی بوده است:
الف
·
اگر میان این عنصر دائمی و امکان
احساسات علامت تساوی بگذاریم، در این صورت مفهوم «قانون همگونی در طبیعت» تیره و تار می گردد.
ب
·
اما اگر عنصر دائمی را تحت تابعیت
امکان احساسات تصور کنیم، در آن صورت احساسات بالقوه در جریان «قطع احساسات بالفعل
خویش» نه به مثابه احساسات، بلکه به مثابه «یقین عقیدتی» (به مثابه ایمانی از استوا
گرم تر، به قول شاملو) در خواهند آمد.
·
(جان استوارت میل، «زندگی و آثار برکلی»، ص 464)
31
·
جان استوارت میل در مبارزه بر ضد ماتریالیسم،
منشاء ماده را احساسات و امکانات احساسی می داند.
·
(جان استوارت میل، «سیری در فلسفه ویلیام
هامیلتون و مسئله اساسی فلسفه مطروحه در آثار او»، ص 259)
32
·
جان استوارت میل در چالش با فرقه
معروف به «الهامگرائی» و قبل از همه در چالش با فلسفه هامیلتون، ایده ی عامیت (یونیورسالیته)،
مطلقیت، لایتناهیت و خودکفائی امپیریسم (تجربه گرائی) را نمایندگی می کند.
·
مراجعه کنید به امپیریسم (تجربه
گرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
او برای اثبات همین ایده ی
امپیریسم پوزیتیویستی مجبور می شود، به قبول نوعی دانش غیرتجربی تن در دهد و حتی
یکی از نکات فلسفه الهام را بپذیرد که عمری بر علیه آن لشکرکشی کرده است.
·
هدف او از اثبات ایده ی عامیت (یونیورسالیته)،
مطلقیت، لایتناهیت و خودکفائی امپیریسم پوزیتیویستی انحلال نهائی تفاوت من و جهان،
روح و ماده در احساسات بالفعل و بالقوه (البته بدون انکار تفاوت من و جهان، روح و
ماده) بوده است:
·
اما بدین طریق ـ هر چند بطور مسکوت
ـ همین ایده ی عامیت (یونیورسالیته)، مطلقیت، لایتناهیت و
خودکفائی امپیریسم، احساسات را به مسلخ می برد و فدا می کند.
33
·
تئوری شناخت ایدئالیستی ـ ذهنی
ستیزه جو و تحریکگر اسقف برکلی در اثر فلسفی اصلی منظم جان استوارت میل و در منطق
او و تا حدودی در مقدمات امپیریسم پوزیتیویستی آشیان داشته است.
·
این مسئله در این اثر او بخشا بطور
آشکار و علنی حی و حاضر بوده و بخشا در گرد و غبار اصول محو از نظرها مانده بود،
ولی به مثابه ایده ی اصلی کل اثر فلسفی او نمودار می گشت.
34
·
طرح فلسفی منطق جان استوارت میل که
با منطق فلسفی او در سیستم منطقش انطباق داشت، بر تئوری شناخت سوبژکتیویستی مبتنی
بود.
·
اگرچه او می خواست که حساب منطق
خود را از حساب «متافیزیک» کذائی «فلسفه روح» جدا کند.
35
·
جان استوارت میل در صدد اجرای
دیسیونکسیون (یا این و یا آن) مضاعف بر آمده
بود:
الف
·
او از سوئی می خواست که حساب منطق
خود را از حساب «متافیزیک» کذائی جدا کند.
ب
·
و از سوی دیگر می خواست که حساب «متافیزیک»
کذائی را از حساب منطق (بطور کلی) جدا کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر