(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )
چه خوش گفت،
بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر
عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن
نپرداختی»
تحلیلی از شین میم شین
حافظ
فرض ایزد
بگذاریم و به کس بد نکنیم
و آنچه گویند، روا
نیست، نگوییم رواست
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
فرامین الهی را جامه عمل بپوشانیم و به کسی بد نکنیم و
هر آنچه را که ناروا تلقی می کنند، روا تلقی نکنیم.
·
محتوای همه این ابیات حافظ چیزی جز بیان دیگرگونه ای از بیت سعدی نیست:
سعدی
گر این مدعی
دوست بشناختی
به پیکار دشمن
نپرداختی
·
حافظ فلسفه اجتماعی سعدی را در فرم بسیار زیبائی بسط و
تعمیم می دهد.
·
می توان گفت که حافظ ـ بلحاظ محتوا و اندیشه ـ چیزی از
آن خود ندارد.
·
احمد شاملو در این زمینه شباهت غریبی به حافظ دارد:
·
احمد شاملو ایده هائی از فلسفه فلاسفه امپریالیسم از قبیل نیچه و هایدگر و یاسپرس و
سارتر و غیره را در فرم فریبائی بازتولید
می کند و به خورد مردم می دهد.
·
نقش ایدئولوژیکی مخرب شاملو در قرن بیستم با نقش ایدئولوژیکی
مخرب حافظ در قرون وسطی قابل مقایسه است.
·
لطماتی که حافظ و شاملو و امثالهم ـ بلحاظ جهان بینی
علمی ستیزی و روشنگری ستیزی ـ بر جامعه ایران وارد آورده اند، هراسناک و وحشت
انگیز است.
حافظ
فرض ایزد
بگذاریم و به کس بد نکنیم
و آنچه گویند، روا
نیست، نگوییم رواست
·
حافظ در این بیت خواننده و شنونده شعر خود را به اطاعت
از فرامین الهی، یعنی فرامین طبقه حاکمه فرامی خواند و به رعایت هنجارهای اخلاقی و
اجتماعی حاکم مکلف می سازد.
·
برای حافظ بنی بشر فقط به درد بندگی، سرسپردگی و
فرمانبری از قلدران می خورد و لاغیر.
·
کمتر کسی بسان حافظ به تفاله سازی انسان کمر می بندد.
·
لحن قلدرمآبانه و لومپن منشانه حافظ در خیلی از خطوط،
یادآور لحن احمد شاملو ست.
حافظ
گر رنج پیشت آید
و گر راحت، ای حکیم
نسبت مکن به
غیر، که اینها خدا کند.
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
ای حکیم، اگر رنج پیش آید و یا آسایش، به حساب این و ان
مگذار!
·
برای اینکه عامل هر دو شخص شخیص خدا ست.
·
حافظ در این بیت چه برای گفتن دارد؟
·
برای پاسخ به این پرسش باید به درک محتوای این بیت حافظ
نایل آییم.
1
·
حافظ در این بیت، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک
تیک راحت و رنج بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله بسان عارف شوریده خردستیزی میان دو
قطب دیالک تیکی علامت تساوی می گذارد:
·
بدین طریق خیر و شر و یا راحت و رنج یکسان تلقی می شوند.
·
چه در ناز و نعمت بسر بری و چه بر سرت بریزند و کودکانت
را به بردگی ببرند، هر دو به اراده و خواست خدا صورت می گیرد و لذا جای رضایت و یا
شکایت از بنی بشری نیست.
2
·
دیالک تیک غریبی در شیوه استدلال حافظ به چشم می خورد:
·
حافظ روابط اجتماعی حاکم را مو به مو در آئینه زلال
آسمان منعکس می کند و شیوه استدلال خود را از آن استخراج می نماید:
·
حقیقت عینی نیز حاکی از همین است که حافظ تصور و تصویر
می کند:
·
عزت و ذلت انسان ها در جنگل بنده داری ـ فئودالی بسته به
اراده سلاطین و خوانینی از جنس تیمور لنگ است:
·
سلطان و خان می تواند به اشاره ای قصری به یکی ببخشد که
اطلاعات دقیقی راجع به مخفیگاه ثروت مادی و انسانی جامعه در اختیارش نهاده است و
یا همه کودکان و دختران و زنان جامعه را لخت و عور کند و در بازار برده فروشی بسان
متاعی زنده، تپنده و دم زننده عرضه کند و یا زنان و مردان مقاوم و مبارز جامعه را گردن زند.
3
·
حافظ پس از انعکاس همین روابط در آئینه آسمان، تصویر
انتزاعی ـ آسمانی خوانین و سلاطین بزرگ و کوچک جنگل جامعه را خدا می نامد و کردوکار
همه خدایان زمینی را به حساب خدای انتزاعی می گذارد.
·
اما نتیجه نهائی این طرز استدلال و تفکر چی می شود؟
4
·
اولا خوانین و سلاطین زمینی و کلا طبقه حاکمه به آب زمزم
شسته می شوند.
·
درست به همان سان که غلامی به دستور خانی کودکان مردم را
به بندگی می برد و یا پدر و مادر و برادر را به چماق ضرب و شتم می بندد، خوانین و
سلاطین نیز به دستور خدا بر مردم ستم روا می دارند و یا به کسی خلعت می بخشند.
·
هر دو مأمورند و هر دو معذور.
5
·
ثانیا طبقه حاکمه نماینده بلاواسطه خدا و مجری اراده خدا
جا زده می شوند.
·
چون سوبژکت بالفعل جامعه بنده داری ـ فئودالی کسی جز طبقه
حاکمه نیست و لذا مجری اراده الهی نمی تواند کس دیگری باشد.
6
·
حافظ بدین طریق از سوئی طبقه حاکمه را از همه گناهان
صغیره و کبیره اش تطهیر می کند و از سوی دیگر توده های مولد و زحمتکش را به تسلیم
و تحمل و رضا فرامی خواند تا در به همان لولا بچرخد که همیشه چرخیده است.
7
·
حالا حتما حریفی خواهد گفت که بابا شعر است دیگر.
·
شعر که جای مته به خشخاش گذاشتن نیست.
·
شعر عالم تخیل ناب است، نه عالم تفکر و فراست و فهم.
·
مگر می شود به حریف حق نداد؟
8
·
آری.
·
حق با حریف است.
·
ولی چه می شود کرد که هر بیتی از کلاسیک های کشور ما به
جای خود قانونی است.
·
خیلی ها خیلی وقت ها به جای استدلال علمی و منطقی به
نشخوار بیتی و یا ضرب المثلی و یا پندی بسنده می کنند و طرف مقابل را بطرز
رادیکالی خلع سلاح فکری می کنند و مغلوب می سازند.
·
جامعه باید در مقابل شیادان ایدئولوژیکی هفت خط و خال طبقه
حاکمه به سلاح نقد مجهز باشد تا در عرصه چالش ایدئولوژیکی به زانو در نیاید.
·
تا طبقه حاکمه نتواند خود را نماینده خدای کذائی جا بزند
و با توسل به جزم هائی از قبیل جزم «مشیت الهی» خود را به آب زمزم بشوید و نسبت به
کردوکار خویش پاسخگو نباشد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر