۱۴۰۳ مهر ۲۳, دوشنبه

درنگی در شعری از عسگر آهنین (۲)


درنگی

از 

میم حجری

 

پرنده و مترسک
-----------------
پرنده می داند
عمری دراز ندارد
با این همه،
مشغول نغمه سرایی
بر شانه ی مترسک باغ است
(عسگر آهنین/ 12 اوت 2014)


معنی تحت اللفظی:
پرنده با اینکه به مرگ عنقریب خود وقوف دارد، 

بر شانه مترسک نشسته و نغمه می خواند.

نترسیدن پرنده از مترسک
نشانه هوشمندی آن است.


یعنی پرنده میان بشر و بشر واره فرق می گذارد.


منظور شاعر از مترسک
می تواند مثلا طبقه حاکمه و یا حاکمی  و یا غلامان حاکمی در کشوری باشد
و
منظور او از پرنده
می تواند پیر و برنایی عاصی باشد که به اعدام محکوم شده است
و
منظور او از نغمه
می تواند مثلا نوشتن نامه ای، شکایتی، شعری، تصنیفی و دادن شعاری و دشنامی و پرتاب سنگی و یا کشیدن دشنه ای باشد.

عاصی

ضمنا

می تواند از زندگی ذلتبار به تنگ آمده باشد و به سیم آخر زده باشد.


ایراد انعکاس هنری واقعیت عینی 

و

 در این مورد

 انعکاس پوئه تیکی این است که
 واقعیت به طرز مخدوشی در آن منعکس می شود.


عاصی
نمی تواند به ماهیت طبقاتی مترسک کذایی پی ببرد.
عاصی در بهترین حالت می تواند به بسیجی و پاسدار و دژخیم، بیشرف بگوید و یا چاقو بکشد و شکمش را بدرد.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر