میم حجری
آن که زنده است
به راستی
نمیتواند شهروند باشد و موضعگیری نکند.
بیتفاوتی کاهلی است.
انگلوارگی است،
بیجربزگی است.
زندگی نیست
و
از این رو ست
که
من از بیتفاوتها بیزارم.
گرامشی
۱
آن که زنده است
به راستی
نمیتواند شهروند باشد و موضعگیری نکند.
گرامشی
چنان وانمود می کند
که
انگار
موضعگیری
کاری مطلقا مفید و مثبت است.
طبقه حاکمه و عمالش
شب و روز
موضع می گیرند.
هم
موضع نظری
و
هم
موضع عملی.
اگر کسی به رسانه های امپریالیستی نظر اندازد،
متوجه موضعگیری بی امان طبقه حاکمه می شود.
عمال طبقه حاکمه
برای سنکه کشور مربوطه و حتی برای سکنه زمین
نظر می سازند
و
با هزار فوت و فن و ترفند به خوردشان می دهند.
به همین دلیل بشریت مسخ شده است.
عاجز از خوداندیشی
است
و
کسب و کارش نشخوار طوطی وش لاطائلاتی است که مرتب به خوردش می دهند.
ضمنا
طبقه حاکمه
موضع عملی مداوم می گیرد
و
هر دگراندیشی را یا با تهدید و تطمیع خاموش و خنثی می سازد
و
یا
ترور می کند.
این بدان معنی است که موضعگیری حتما نباید به نفع بشریت زحمتکش باشد.
۲
بیتفاوتی
کاهلی است.
ایکاش طبقه حاکمه نسبت به محیط خود بی تفاوت می بود.
کاهل می بود و نه اکتیو.
ضمنا
گرامشی
احتیاط
را
هراس از مخاطره
را
بی تفاوتی می پندارد.
مردم خانه و خانواده دارند
و
باید
آب و نان لازم را همه روزه به خانه ببرند.
موضع دارند
ولی محتاطند.
چون اهرم های قدرت به دست لاشخور است و به آسانی خوردن آب، گردن می زند.
ساده ترین بی احتیاطی
چه بسا به اخراج از کار و بیکاری منجر می شود
و
مادر و پدر نان آور
جلوی کودکان معصوم خود سرافکنده می مانند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر