میم حجری
خالد رسول پور
در موضعگیری و تحلیل اعتراضات دو ماه اخیر،
شاید بزرگترین وجه مشترک حکومت اسلامی و مخالفان سنتیاش
(سلطنتطلبها، احزاب و گروههای چپ)
«نفهمیدن»ِ آن باشد.
چند روز پیش در جایی خواندم که یکی از بازجویان حکومتی گفتهبود
که
حرفهای جوانان دستگیرشده را «نمیفهمد»!
این سخن بسیار گویا و اساسی است.
۱
در موضعگیری و تحلیل اعتراضات دو ماه اخیر،
شاید بزرگترین وجه مشترک حکومت اسلامی و مخالفان سنتیاش
(سلطنتطلبها، احزاب و گروههای چپ)
«نفهمیدن»ِ آن باشد.
خالد رسول پور
معنی مفاهیمی را که به طور دیمی به کار می برد، نمی داند.
به نظر او
نه
اجامر جنقوری اسلامی
محتوای اعتراضات اخیر زنان و جوانان کشور
را
می فهمند
و
نه
احزاب و افراد متعلق به اوپوزیسیون.
پیش شرط فهمیدن چیزی،
تجزیه و تحلیل پیشایپش آن چیز است.
تجزیه و تحلیل هر چیز
وسیله لازم برای شناخت (فهم) آن چیز است
و
پیش شرط موضعگیری نسبت به هر چیز
شناخت پیشاپیش آن چیز
است.
خالد رسول پور
توان تفکر بخور و نمیری را حتی ندارد.
به همین دلیل
از نفهمی به عنوان وجه مشترک تحلیل و موضعگیری جنقوری و اوپوزیسیون آن
دم می زند.
اینکه خالد رسول پور چگونه به این نتیجه رسیده است،
شنیدنی است:
۲
چند روز پیش در جایی خواندم که یکی از بازجویان حکومتی گفتهبود
که
حرفهای جوانان دستگیرشده را «نمیفهمد»!
این سخن بسیار گویا و اساسی است.
دلایل،
قوی
باید
و
من،
تقی.
ادعای بازجوی چلقوذی
همان
و
تعمیم دادن دلبخواهی دادن و معیار قرار دادن آن ادعای چلقوذ و قضاوت بر اساس آن،
همان.
به کجای این طویله می توان آویخت،
پالان
را؟
خالد رسول پور
اساس و قوام ِ حکومت اسلامی و مخالفان سنتیاش
«قدرت»
است.
هر دو «قدرت» را اساسیترین رکنِ تغییر و ایجاد و تاثیر میدانند.
اما اعتراضات جاری دقیقاً ضد هر گونه «قدرت»ی شکل گرفتهاند.
این اعتراضات از نوع و جنس دیگری هستند.
آنها (به قول ژیل دلوز) در فضای «ریزوماتیک» (زمین-ساقه)
رشد کرده و سرکشیدهاند
نه در فضای «درختی».
«ریزوم» یا «زمین-ساقه» به صورت افقی، متکثر و برابر رشد میکند
و
هیچگونه تقدم و تاخری در جایگاهِ شاخههایش وجود ندارد
اما «درخت» به صورت عمودی و از ریشه به سمت ساقه و تنه و شاخهها رشد میکند و اساسش بر سلسله مراتب و مقام ساخته شدهاست.
۱
اساس و قوام ِ حکومت اسلامی و مخالفان سنتیاش
«قدرت»
است.
از این جمله خالد رسول پور
هم
بیگانگی او با ساده ترین مفاهیم فلسفی، جامعه شناسی و سیاسی
نعره می کشد:
حکومت
یکی از زیرمفاهیم قدرت است.
حکومت در دیالک تیک حاکمیت و حکومت، وجود دارد
و
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن حاکمیت است.
حاکمیت
همیشه و همه جا
خصلت طبقاتی دارد.
حاکمیت طبقاتی
همان
زیربنای اقتصادی
همان
مناسبات تولیدی
است.
حکومت
انعکاس روبنایی حاکمیت است.
بنابرین، اساس حکومت و قدرت
حاکمیت طبقاتی است.
روبنای ایده ئولوژیکی
مثلا دولت و حکومت و هنر و اخلاق و مذهب و قضاوت و غیره
تابع زیربنای اقتصادی اند.
هر گردی، گردو نیست.
هر قدرتی، قدرت نیست.
قدرت در کوبا با قدرت در امریکا یکسان نیست.
چون حاکمیت طبقاتی در کوبا با حاکمیت طبقاتی در امریکا
یکسان نیست.
درست به همین دلیل
هر دیکتاتوری، دیکتاوری نیست
و
هر شعار مرگ بر دیکتاتور، شعاری انقلابی نیست.
برای تمیز ماهیت هر شعار باید ماهیت طبقاتی حکومت و قدرت تعیین شود.
اصولا
هر دولتی، فرمی از دیکتاتوری طبقاتی است.
هم
دولت کوبا، دیکتاتوری است و هم دولت امریکا.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر