میم حجری
اگر بتوانید به مگسان بفهمانید که گل بهتر از گه است
می توانید به خاینان هم بفهمانید که کشور بهتر از ثروت است.
حریف
اولا
خادم و خاین
اصولا و اساسا
رابطه دیالک تیکی با هم دارند
و
نه رابطه دوئالیستی.
این بدان معنی است که هر خادمی نسبت به منافع کسی
ضمنا خاینی نسبت به منافع کس دیگری است
و
هر خاینی نسبت به منافع کسی
ضمنا خادمی نسبت به منافع کسی دیگر است.
یعنی
خدمت و خیانت
نسبی اند و نه مطلق.
ثانیا
بسط دادن مسائل جامعتی به طبیعت و یا برعکس
برای اثبات نظر خود
فاقد اعتبار علمی است.
این همان تئ<ری فاشیستی موسوم به داروینیسم
است:
چون در جنگل (طبیعت)، قانون «حق با کسی است که قوی پنجه تر است»،
پس در جامعه هم باید حق با اقویا باشد.
ثالثا
مگسان
مهم ترین رفتگران و ضد عفونی کنندگان طبیعت و جامعه اند.
مگسان
نه شبیه خاینان کذایی
بلکه شبیه زحمتکشان، رفتگران، چاه مستارح خالی کنان اند.
اگر مگس و کرکس و کفتار و کلاغ و غیره نبود
طبیعت و جامعه در خود می گندید
و
انواع مختلف بیماری ها دمار از روزگار موجودات در می آوردند.
مگس
میتواند در عرض چند ساعت
لاشه فیلی را از بین ببرد و طبیعت را ضد عفونی کند.
مگسان
نیاکان ما هستند و خادمان بی نظیر بشریت و طبیعت اند.
ضمنا
کشور هم در تحلیل نهایی همان ثروت است.
کشور نفت و گاز و غیره است که به دلار تبدیل می شود و به کیسه خلیفه می ریزد.
کشور مال مردم نیست.
کشور مال طبقات حاکمه است که اقلیتی انگشت شمار و انگل و استثمارگرند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر