۱۴۰۱ آبان ۱۶, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۶۰)


 
میم حجری

 
دولت برای تربیت جوانان تشکیل یافته است.
حریف آنتیک

مگر در جامعه اشتراکی اولیه که دولت وجود نداشت،
جوانان
بی تربیت بودند؟
مگر در جامعه کمونیستی آتی که دولت وجود نخواهد داشت،
جوانان بی تربیت خواهند بود؟


جامعه ای
که
گورستان هایش
بهشت
قلمداد می شوند.
بی شک،
جهنمی بیش نیست.


ما دهه ۶۰ ،۷۰ ،و حتی ۸۰ پدرامون اکثرا مذهبی هستن یا مذهبی نما ،و حالا مایی ک از لحاظ اعتقادی با اونا خیلی اختلاف داریم ما تو کف خیابون داریم برای خودمون ،آینده مون و سرزمینمون و با اشتباهی ک اونا ۴۴ سال قبل کردن می‌جنگیم اما اونا براشون این نظام حکم یه قدیس داره برای
محسن


این چیزها تعمیم پذیر نیستند.
همه مثل شما نیستند
بخش اعظم سکنه کشور در فقر و ذلت به سر می برند
و
از وضع موجود ناراضی اند.
این زباله ها فقط زن ستیز نیستند
ضمنا کارگر ستیزند.
هزاران تن از سران سیاسی کارگران را قصابی کرده اند و در خاوران به گورهای دسته جمعی سپرده اند



مادران و پدران بیچاره اند. بیچاره تر از بیچاره اند. مادر و پدر بودن بدترین بدبختی است.


زندگی گل است و عشق شیره آن.
مش محمد

چگونه به این نتیجه می رسید؟
زندگی چیست؟
مولانا
حتی
بهتر و علمی تر از شما
زندگی را تعریف کرده است.


نسیم صدفی رضائیه
اجامر زنان زیبا را به دلیل زیبایی شان می کشند و نه به دلیل سیاسی بودن شان


جنبش مغلوب و ارتجاع هار
آره.
ارتجاع شکست خورده
هارتر و خونخوارتر
می شود.
پس از ناکام ماندن ترور هیتلر
هزاران تن از سران ارتش حتی تیرباران شدند.

ولی اجرای کم و یا بیش وصایای جنبش شکست خورده
الزامی است

انقلاب سفید
چیزی جز اجرای بخش ضد فئودالی برنامه حزب توده خفته از خون
نبوده است.
یعنی
جلاد هر جنبش و انقلاب
به مجری وصایای جنبش و انقلاب مغلوب
مبدل می شود.
(مش مارکس)




ساختار همه چیز دیالک تیکی است.
یعنی
همه چیز دو قطبی است و اقطاب هر چیز در وحدت و تضاد همزمان با هم قرار دارند.
با پیروزی مناسبات تولیدی سوسیالیستی
تضاد آشتی ناپذیر میان طبقات اصلی جامعه (بورژوازی و پرولتاریا) حل می شود.
ولی حل تضاد بشریت با طبیعت
که همیشه وجود داشته
در دستور روز قرار می گیرد.
دلیل بحران زیستمحیطی کنونی
نتیجه تشدید تضاد بشریت با طبیعت
به دلیل سیطره مناسبات تولیدی سرمایه داری
است


جنگ طبقاتی است و نه جنگ حسن با حسین.
خود سید علی هم مأمور طبقه حاکمه است.
جنگ همیشه شعله ور
میان توده و طبقه حاکمه صورت می گیرد.
فریب فرم قضایا را نباید خورد.
طبقه حاکمه را کسی نمی بیند.
طبقه حاکمه
از جنس اجنه است.
خلایق
شاه و شیخ را.
پوتین و پالان را،
چکمه و نعلین را
می بینند.
هنر دیدن طبقه حاکمه است.
پیش به سوی فراگیری مارکسیسم.


افراد را نه بنا بر ظاهرشان
افراد را نه بنا بر ظاهرشان
بلکه بنا بر شخصیت شان
ارزیابی کن.
فرنگی

آبرو می رود ای ابر خردبار ببار.

میان درون و برون
میان ظاهر و ذات
میان شکل و شمایل و شخصیت
رابطه دیالک تیکی هست.
سعدی صدها سال قبل از تولد هگل و مارکس می دانست:
از روی کسی می توان به خوی او (از شکل و شمایل کسی میتوان به شخصیت او و یا به خریت او) پی برد.
حتی حافظ خردستیز می دانست
که
از ظاهر شراب می توان به کیفیت ان پی برد..
همشهری های هگل و مارکس ول معطل اند و آبرو می برند.



سازمان سیا همه لاطائلات اورول را خرید و به همه زبان های دنیا ترجمه کرد و در فرمهای مختلف منتشر کرد. اورول میلیونر شد.


شاه تنها شخصیت انقلابی در ان زمان بوده است. اوپوزیسیون نظام برخاسته از انقلاب سفید اوپوزیسیونی فئودالی ـ ارتجاعی بوده است.


رقص دختر بچه با مجسمه

امام جمعه رشت:
دشمنان می خواستند قیمت دلار را تا ۵۰ هزار تومان بالا ببرند
اما دولت بازار را مدیریت کرد!
امام جمعه رشت
وقتی دلار رسید به ۵۰ هزار تومان:
دشمنان می خواستند قیمت دلار را تا ۱۰۰ هزار تومان بالا ببرند
اما دولت بازار را مدیریت کرد
رو که نیست
سنگ غزنین است






هی مش برشت
به عوض نشان دادن حقیقت به این و آن
باید فوت و فن و ترفند کشف حقیقت
را
فلسفه مارکسیستی را و تفکر مفهومی را
فراگرفت و تبلیغ و تعلیم و تدریس کرد.
در آن صورت
هر کس خودش به کشف حقیقت نایل خواهد امد
و گول عوام فریبان را نخواهد خورد.

و گرنه به مبلغ حقیقت
هر خری خواهد گفت:
این هم نظری است
و
نظرات متفاوت اند.

نسخه بی خیالی

نسخه آسودگی (فراغت) خیلی ساده است:
بی خیال چیزهایی باش که تغییرناپذیرند.
گم و نیست فرنگی

هی گم و نیست
تغییرناپذیر
فقط و فقط
اصل تغییر است.
به ناصر مکارم شیراز هم بگو تا دو زاری اش بیفتد و عرشاد شود و خرشاد شود و فرشاد شود.


 

محتوای مبارزه فعلی بر علیه نظام ج ا را چه ایدئولوژی پوشش می دهد؟ ترکیب فوق العاده ناهمگونی دارد.
حریف

اگر از مشد هگل پرسیده بودید، می گفت:
فرمالیسم محض است.
از محتوا و آماج تهی است.
حرکتی آنارشیستی ـ رویزیونیستی است که به بازی های انترنتی مد روز ولی خونین آمیخته است:
سلفی گرفتن از همرزم در حال نزع
به نجات همرزم تقدم دارد


آزادی را نمی توان با مفاهیم شناخت عاطفی ـ اخلاقی ـ ادبی ـ هنری درک کرد و توضیح داد.
آزادی و یا اختیار
یک مفهوم فلسفی است.
از دیالک تیک جبر و اختیار
حافظ حتی خبر داشت:
رضا به داده بده (جبر. مشیت الهی را بپذیر)
وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است. (ما مختار و آزاد نیستیم)
این شعر الوار را می توان تحلیل کرد



کودک و بت بودا و بوسه



سیدعلی و فونکسیون های او

دلیل دادن شعار مرگ بر سیدعلی
چیز دیگری است.
این شعار مثل شعار مرگ بر اشه است.
همانطور که با مرگ شاه
فرماسیون اقتصادی جامعه
تغییر نیافت
با مرگ سیدعلی و حتی همه سادات جن قوری
فرماسیون اقتصادی جامعه
تغییر نخواهد یافت.
سیدعلی
رئیس ولایت فقیه است.
یعنی
عالی ترین مقام فقهی و سیاسی در جن قوری است.

ثروت ملکی و مستغلاتی سید علی
را
رسانه های امپریالیستی
۲۹۴ میلیارد دلار
اعلام داشته اند.
همین چند روز قبل.




ویرایش:
مستیم و در زبانه تزویر شعله‌ور
وانگه که سر به‌پیش هم آریم،
بی سرود،
در
چشممان
اشاره مستی و راستی،
گوید:
«بر این حماسه بی قهرمان درود!»

محمد‌رضا شفیعی کدکنی


هی مشد افشین
عشق بدبختی است و نه خوشبختی.
تو حتما عاشق نبوده ای
و گرنه می بایستی بدانی.
عاشق مثل زلزله زدگان است
بدبخت مطلق است.
ثانیا
من ـ زورت از آزادی در گیومه و در ماورای گیومه چیست؟
آزادی
یعنی ترک خریت.
کسی که خردمند باشد
هرگز عاشق نمی شود.
خردمند
دنبال دوست می گردد
دوستی که در طویله حکم کیمیا دارد.
حالا بگو چرا و به چه دلیل
دوست کیمیا ست
تا ما برایت صد پارس بلند به زبان پارسی بفرستیم


نظرات رونقی را منتشر کنید تا ببینیم سیاسی است و یا نه. ما فکر نمی کنیم که در جمکران سیاستمداری وجود داشته باشد



امروز داشتم فکر میکردم اگه من تو این روزها بمیرم نه عکس خوبی دارم از خودم نه فیلمی چه غم انگیزه آدم اینجوری بمیره!
ماتیلده

اولا
کسی نباید بمیرد.
نعمتی بالاتر از زندگی وجود ندارد.
ثانیا
برای مرده
چه فرق می کند که کسی برایش عزاداری بکند و یا نکند؟
ثالیا
ما سگان آواره
هرگز تو را فراموش نخواهیم کرد.
سگان اگر استخوان برای خوردن ندارند
حافظه ای محشر دارند



حزب توده
تنها حزب انقلابی در خاورمیانه بوده است.
حزب توده
حزبی سیاسی بوده است.
سیاست ورزیده است.
حزب سیاسی میتواند اشتباه کند و از اشتباهات خود انتقاد کند.

بقیه افراد و احزاب
اصلا سیاسی نیستند.
تو اصلا سواد نداری.
مثلا معنی انقلابی را نمی دانی.
تو هارت و پورت می کنی
تا عوام فریبی کنی.
تو همین تحلیل را حتی نخوانده ای و نخوانده به منبر رفته ای.


وجه مشترک فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم و جنبش فئودالی فداییان خلق و جنبش آنارشیستی مجاهدین خلق و دیمدام و لیملام
خردستیزی و خرابکاری است
خانه خرد این جریانات از بنیاد ویران است
کسب و کار آنها مبتنی بر شعار زیر است:
یا همه چیز یا هیچ چیز
یا مرگ یا پیروزییا رایش هزارساله نازیسم یا سقوط به قهقرا
ارزیابی راسیونال این زباله هاا
امکان ناپذیر است.




چطور می شود کودکی را به این روز انداخت؟
پروانه

عجب سؤالی. مش پروانه.
چطور می شود
۶ میلیون زن و بچه و پیر و برنا را در کوره های آدمسوزی خاکستر کرد؟
چطور می شود
۷ میلیون زن و بچه را از اوکراین دربدر ساخت و در دیار بیگانه به ذلت انداخت؟
چطور می شود
خاورمیانه را به خرابات شام مبدل ساخت؟
چطور می شود
فرزانگان توده را شقه شقه کرد و در خاوران جلوی ددان درنده افکند؟


زندانی که ماه را در آن کُشتند
خورشید تسخیرش کرد!
و رودخانه‌ای که نوشید جویبار کوچک را
سرانجام در کام دریا فروبنشست.
(شیرکو_بیکس)

تسخیر قتلگاه ماه
که برای خورشید تنبان نمی شود.
رودخانه بلعنده جویبار
که به دریا می رسد و در وسعت و عظمت دریا سهیم میگردد،
رودخانه سعادتمندی است.
رودخانه رشد یابنده ای است.

شیرکو
فقط بیکس نبوده است
بی مغز هم بوده است.

کجا ست آنکه دگر ره صلای عقل زند
که جان ما ست هوادار آن نوا و نوید


عرفان یعنی خودشناسی و خدا شناسی
حریف

نه.
عرفان مخالف سرسخت شناخت و خرد اندیشنده است.
عرفان
خر پرور و خریت گستر است
عرفان
پای خردگرایان را چوبین و بی تمکین می داند.
از دید عرفان
و
بنا بر اصل وحدت وجود
خر و خورجین و خلق و خدا و خردل و خرما یکی است.
هر زباله ای خدا ست
و
خدا
زباله است.
مخالفت عرفان با ادیان
از موضعی ایراسیونالیستی (ضد عقلی) است.
البته همه ادیان
عرفان خاص خود را دارند.
چون بدون تحقیر خرد اندیشنده و تخریب خانه خردگرایی
اثبات خرافات محال است



خریت و خردمندی
نه مادرزادی، بلکه اکتاسبی است.
در جامعه طبقاتی
خرپروری سیستماتیک صورت می گیرد
و
در
جامعه کمونیستی
روشنگری.
فقط کافی است که کوبا با امریکا مورد مقایسه قرار گیرد:
در کوبا نیازی به شعور مذهبی نیست
چون روشنگری علمی و انقلابی صورت می گیرد
ولی در امریکا مثل جن قوری اسلامی
بازار مذهب رونق شرم انگیزی دارد.
کالای خرافات
در جوامع طبقاتی پر مشتری است.



شیللر
بزرگان
زمانی از حاکمیت دست برمی دارند
که
کوچکان
از چاپلوسی دست بردارند.

قضیه به این سادگی ها نیست.
دلیل حاکمیت طبقه حاکمه
تحت مالکیت خصوصی خود داشتن وسایل اساسی تولید است.
بنابرین
طبقه حاکمه
زمانی قادر به حاکمیت نخواهد بود
که
جای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را
ماکیت جامعتی بگیرد.
یعنی
توده فاقد وسایل اساسی تولید
مجددا
مالک وسایل اساسی تولید گردد
یعنی
سلب مالکیت کنندگان
سلب مالکیت شوند


مهسا میدان شیاد


اسرائیل تنها کشور دموکراتیک و متمدن در خاور میانه است. از خلق یهود می توان آموخت و باید آموخت.



مهری و انقلاب
درد آوارگان کسی داند
که به آوارگی دچار آید.

خیال می کنید
که
خوارج غرق لذت و نعمت اند؟

خیال می کنید با تظاهرات می توان انقلاب کرد؟
جلقه زردهای فرانسه
دو سه سال تظاهرات کردند
آب از آب تکان نخورد.
بعد
خسته شدند
جلقه ها را اتش زدند و غسل توبه ریختند.
اجامر فاشیست در آلمان
سال ها ست که تظاهرات می کنند
تا عنگلاب کنند.
ولی اندر خم یک کوچه اند.


ما بهتر است که تعریف مفاهیم را بیاموزیم تا هم بتوانیم بیندیشیم و هم اندیشه این و ان را بفهمیم و یا تحلیل کنیم.
ضعف بزرگ خلایق
در بیگانگی شان با مفاهیم است.
مثلا کسی نمی داند که سیاست چیست.
انقلاب چیست.
بپرسی فحاشی می کنند.


به وجود خدا اعتقاد دارید یا نه؟
ماتیلده

خدا
یک مفهوم است.
مثال
درخت یک مفهوم است.
دختر یک مفهوم است.
درخت و دختر فقط در ذهن ما وجود دارد.
در خارج از ذهن ما ماتیلده و مریم و سرو و صنوبر وجود دارند که از تجریدشان مفاهیم درخت و دختر تشکیل یافته اند



استعمار به چه معنی است؟
استعمار نفت
و
استعمار زن
بی معنی اند؟
تعریف مفاهیم را بیاموزید تا ترک خریت کنید و آدم شوید



اسب تازی اگر ضعیف بود. باز هم از طویله ای خر، به. سعدی. یک اسب تازی مردنی بهتر از یک طویله خر است. هر رهبر حزب توده بهتر از همه رهبران جن قوری اسلامی است


نه.
سوبژکتیویته
امری عینی است.
سوبژکتیویته
ربطی به خود سوبژکت و میزان شعور طبقاتی اش و سطح دانش نظری اش و میل و هوس و خواستش ندارد.
مثال:
حزب الله (حزب حضرت محمد و علی)
و
حتی بورژوازی
به سوبژکتیویته خود
مثلا
به رسالت تاریخی خود
وقوف نداشته اند.



همه سیاستمداران جهان و روزنامه نگاران مُزدور، سران و رهبران دول در جهان،
مافیای سارق مسلح هستند.
ملکی

عجب ارزیایی غلط اندر غلطی.
مثال:
مارکس و انگلس و گرامشی و فیدل و رائول کاسترو هم سیاستمدار بوده اند.
مارکس و انگلس و گرامشی
ضمنا روزنامه نگار بوده اند.
سیاست چیست و رسانه ها چیستند و سیاستمداران کیستند؟



ما عاجز از تغییر جهت وزش بادیم.
ولی قادر به تغییر بادبانیم.
فرنگی

تابع باد بودن
به معنی برده (مقید، نا آزاد، وابسته) بودن
است.
قادر بودن به کشف جهت وزش باد و شناخت فونکسیون باد و تغییر بادبان
به معنی آزاد (مختار) بودن است.
تفاوت ایندو از زمین تا آسمان است.
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) دربین است:
آزادی = شناخت جبر (شناخت جهت وزش باد و فونکسیون باد)
خر نمی تواند مختار باشد.




سوبژکت تاریخ کیست؟

سوبژکت تاریخ
در
جامعه سرمایه داری
پرولتاریا ست

سوبژکت تاریخ
در
جامعه فئودالی
بورژوازی
و
در
جامعه برده داری
اشراف فئودال و روحانی
و
در
کمون اولیه
اشراف برده دار و روحانی
بوده اند.

وظیفه سوبژکت تاریخ
گردآوردن توده زیر پرچم خویش و تسخیر قدرت سیاسی است.
فرق نمی کند در کدام جامعه باشد و کدام سوبژکت تاریخی باشد


شهناز هماپور
(آبان ۱۴۰۱)

دختران من
با سبویی بر دوش
از کدام سر چشمه می آیند
که این چنین سر خوشانه
بی هراس از راه پر وپیچ وخم
رقصان گام بر می دارند
وعطر زنانگیشان را باد به هر سوی این وطن می برد؟

دختران من
کشتزار های وطن
در تیغش آفتاب، تلألویی از گیسوان شما ست.

جامی به من بنوشانید
تا پا به پای شما زندگی را بسرایم.

پسرانم از مه گذاشته اند
و
به رنگین کمان پیوسته اند .

پایان


سعید سلطانپور
ویرایش:

اینک منم
که تفته‌تر از گردبادها
در خارزار بادیه می‌‌چرخم
تا آتش نهفته به خاکستر
آشفته‌تر ز نعره‌‌ی خورشید‌های تیر
از قلب خاک‌‌های فراموش
سرکشد
تا از قنات حنجره‌ها
امواج خشم و خون
روی غروب سوخته‌ی مرگ پرکشد.

این نعره‌ی من است
این نعره‌ی من است
که روی فلات می‌پیچد
وخاک‌‌های سکوت زمانه‌ی تاریک را
می‌آشوبد
و با هزار مشت گران
بر آب‌‌ها می‌کوبد.

این نعره‌ی من است
که می‌‌روبد خاکستر زمان را
از چشم روزگار.



آرادی ایران
بی معنی است.
منظور ویدا
احتمالا
آزادی توده زحمتکش از قید وبند طبقه حاکمه انگل است
و
این کار ساده ای نیست.
به ویژه در قرن نکبت بیست و یکم
که همه انقلابات
عنگلابند.
از بهار عرعری تا خزان خنجری

عمامه و حجاب

چنین است رسم سرای درشت: گهی پشت زین و گهی زین به پشت

افغنستان اگر نان ندارد بخورد،
عوضش
بهترین شعرای جهان را دارد.



بی غل و غش ترین فرم جنون
این است که همه چیز را همانطور که است، بگذاری
و
ضمنا
امیدوار باشی که وضع بهتر شود.
البرت اینشتین

هی مشد البرت
کار هر خر نیست خرمن کوفتن
گاو نر می باید و مرد کهن
تغییر وضع
نه کار هر ننه قمر
بلکه کار سوبژکت تاریخ است.
سوبژکتی که
در حزبش سازمان یافته باشد
و
توده را زیر پرچمش گرد آورده باشد.
بلشویسم را به یاد آر
تا هوشیار شوی



دلیل اصلی استرس
دیدن همه روزه مجانین است.


توله های خودشان
در امریکا و کانادا و ایتالیا
بی حجاب می گردند
و
دختران مردم را به بهانه بد حجابی ترور می کنند.
اگر بی شرمی همین نیست،
پس چیست؟



جنگ فرشته با دیو است. یک طرف جبهه ماهرویانند و طرف دیگر آیة الکرسی ها

خانه از پای بست ویران است.
خواجه در فکر نقش ایوان است.

تحصیلات دانشگاهی در جن قوری
پشیزی ارزش ندارند.
سکنه جنقوری را و حتی سکنه عنگوری را نمی توان به لحاظ شعور و شخصیت بالغ جا زد.
کسی توان تفکر ندارد.
بدبختی هم درست همین جا ست.
شخصیت های کشور
خفته در خاورانند.

راهی جز گذار به سوسیالیسم وجود ندارد.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور


هی سعدی
با ترور بیدادگر
بیداد از بین نمی رود.
از سیستم تا سوبژکت
فاصله بسیار است.
همین منطق تروریستی را هم فاشیسم تجربه کرده است
هم امپریالیسم
و
هم
فوندامنتالیسم.
با ترور مهسا
مسئله حجاب حل نشده است.
مهسا
تکثیر شده است
و
سیدعلی گ. پیچ.

 اینجا خاور میانه است.
جان مردم ارزش ندارد.
مریم

نه.
مسئله
نه مسئله ای جغرافیایی
بلکه
مسئله ای فرماسیونی و زیربنایی ـ اقتصادی است.
فوندامنتالیسم
مثل فاشیسم
تجسم توحش است.

آلمان هیتلری
به لحاظ توحش
تفاوتی با دولت اسلامی و جنقوری اسلامی
نداشته است.
به فتوای آیة الله هیتلر
در شب واحدی
یک میلیون نفر را کشتند
و
شب شمشیرش نامیدند.
تازه این یک میلیون نفر
از طرفداران فاشیسم بوده اند
یعنی حزب اللهی بوده اند.
فقط رهبرشان رقیب هیتلر بود.

همدانی در سقز با پیکان
شگفتا. همان بلایی که فوندامنتالیسم وحشی بر سر مردم می اورد، بر سر خودش می آید: هر کسی آن درود (درو می کند) عاقبت کار که کشت

کنت میپل

به درمانده باید یاری رساند.
بحث بیهوده است.

بحث معنی و مکان و مقام دیگری دارد.

باید دیالک تیکی از یاری فکری و یاری فیزیکی
در اختیار درمانده گذاشت.
تا
ترک درماندگی کند.
مثال:
به عوض دادن ماهی به گرسنه.
دادن قلاب ماهیگیری به او و یاد دادن فوت و فن ماهیگیری به او
بهتر و رادیکال تر و رهایی بخش تر است.


آره. خاوران که قابل انکار نیست. مسئولین جنایات خاوران کیانند و کی باید به حساب شان برسد؟


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر