۱۳۹۵ اسفند ۱۴, شنبه

امروز چه باید کرد؟


لئو لیونی
برگردان
میم حجری
 
به یاد
هادی کاف
که مرا با اهمیت مفاهیم آشنا ساخت.

· قیچی مداد را دید، به او «صبح بخیر» گفت و پرسید:
· امروز می خواهی چکار کنیم؟

· مداد اندیشید و گفت:
· بیا، امروز خرگوش بسازیم.

· مداد و قیچی دست به کار شدند.

· مداد تصویر خرگوشی را رسم کرد و قیچی از کاغذ رنگی یک خرگوش برید.

· طولی نکشید که خرگوش ها دوست صمیمی یکدیگر شدند و به بازی پرداختند.

· در نتیجه، پس از چندی گرسنه شدند.
· برای رفع گرسنگی به دنبال غذا گشتند.

· اما چیزی برای خوردن نیافتند و ناچار پیش مداد و قیچی برگشتند و از آندو غذا خواستند.

· مداد تصویری از یک هویج رسم کرد و قیچی هویجی از کاغذ رنگی برید.

· خرگوش ها هویج ها را خوردند و با شکم پر خوابیدند.

· وقتی بیدار شدند، باز گرسنه شان شد.

· دوباره خواستند به پیش مداد و قیچی بروند.
· ولی از آندو نشانی نیافتند.

· خرگوش های گرسنه همه جا را گشتند.
· همه جا را، حتی لابلای کتاب ها را.
· تا اینکه .....

· تا اینکه ناگهان چشم شان به یک هویج گنده قرمز رنگ افتاد.

· قیچی خرگوش گفت :
· این یک هویج راست راستکی است.

· مدادخرگوش پرسید :
· از کجا می دانی که این، یک هویج راست راستکی است؟

· قیچی خرگوش گفت :
· نگاه کن!
· این هویج سایه دارد.

· خرگوش های گرسنه به خوردن هویج آبدار راست راستکی پرداختند.

· وقتی سیر شدند، مدادخرگوش گفت:
 نگاه کن!
· نگاه کن!
· ما هم سایه داریم.

· قیچی خرگوش گفت:
· پس ما هم خرگوش راست راستکی هستیم.

· آنگاه شاد و خشنود به بازی پرداختند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر