یدالله سلطان پور
در آن روزها
جاذبه نام چریک
کوچه و خیابان را پر کرده بود.
چریک در قصه ها و تخیلات جوان ها
قهرمان نجات و پیروزی بود
پ
فرمالیسم (فرمگرایی)
سومین دلیل معرفتی تشکیل جو چریکی در ایران، فرمگرایی و یا فرمالیسم بوده است.
فرمالیسم چیست؟
۱
در طرز تفکر و یا حتی طرز زیست فرمالیستی، دیالک تیک فرم و محتوا، وارونه می شود.
یعنی نقش تعیین کننده از آن فرم قلمداد می شود و محتوا، یا بکلی فراموش می شود و یا ساز دوم را می زند.
این همان دیالک تیک دیرآشنا ست که شیخ شیراز در صدها فرم بسط و تعمیم داده است و بر نقش تعیین کننده محتوا تأکید مؤکد ورزیده است:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار
شیخ خردگرای شیراز در این بیت معروف، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و سیرت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن محتوا (سیرت) می داند.
سعدی بهتر از هر کس می داند که فرم (صورت) هیچ واره و هیچکاره نیست.
همین سعدی هزاران بیت در وصف روی و موی و چشم و ابروی یار سروده است.
در همه این ابیات تکیه اساسی سعدی روی عناصر روی فرمال و یا صوری و ظاهری یار است.
هدف و آماج سعدی در این بیت اما تأکید مؤکد بر نقش تعیین کننده محتوا (سیرت) است.
۲
طبقه حاکمه انگل برای عوامفریبی، دیالک تیک فرم و محتوا را وارونه کرده است.
آن سان که خلایق خیال می کنند که ظاهر هر چیز تعیین کننده است و نه محتوا و ذات و ماهیت آن چیز.
فرمالیسم امروزه رواج وحشت انگیزی کسب کرده است.
فرم هر چیز و هر کس بشدت ایدئالیزه می شود و به عرش اعلی برده می شود.
میلیون ها دلار در سال صرف تعمیر عناصر فرمال اندام می شود.
اعضای جامعه و جهان ظاهر «زیبا» (البته برای مدتی معین) کسب می کنند، ولی باطن شان روز به روز تعفن انگیزتر و تهوع آورتر می شود.
۳
عوامفریبان مرتجع فئودالی در آن زمان، با طرح شعار «مبارزه مسلحانه تنها ره رهایی»، فرم مبارزه را مطلق کردند و محتوای آن را مسکوت گذاشتند.
یعنی دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز، بسط و تعمیم دادند.
در روزهای آخر عمر رژیم انقلاب بورژوایی سفید، وقتی هواداران ستمکش و مظلوم حزب توده، محتوای مبارزه را می پرسیدند، لاشخوران بی شرم عوامفریب می گفتند:
«بحث پس از مرگ شاه»
شعار «بحث پس از مرگ شاه»، یعنی مرگ بر هماندیشی.
مرگ بر روشنگری علمی و انقلابی
مرگ بر برنامه ریزی
مرگ بر تعیین پیشاپیش آلترناتیو انقلابی
۴
با مطلق کردن فرم مبارزه، محتوا و ماهیت طبقاتی اجامر ارتجاع سرخ و سیاه اشرافیت فئودالی، مورد بحث و بررسی قرار نگرفت.
جای تحلیل ماهوی احزاب و سازمان های سیاسی را، تعیین کودکانه فرم مبارزه گرفت:
علی اشرف درویشیان در گزارش از زندان به این حقیقت امر ویرانگر اشاره کرده است:
بحث روشنفکران بی شعور غیر توده ای از حد تعیین دست و پا شکسته فرم مبارزه فراتر نمی رفت.
بدین طریق، حق با کسی بود که طرفدار فرم به اصطلاح مسلحانه مبارزه باشد.
تمام هم و غم و فکر و ذکرش ترور پاسبانی باشد.
با توسل به ترفند فرمالیسم، در نهایت بی شرمی، حزب توده به عنوان حزبی تسلیم طلب، اوپورتونیست، سازش طلب و حتی خاین جا زده می شد و از صحنه شطرنج مبارزه اجتماعی و سیاسی حذف می شد.
با حذف فرمالیستی خردگراترین و انقلابی ترین حزب سیاسی جامعه، میدان دربست در اختیار اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری گذاشته می شد.
گئورگ لوکاچ شعار سرشته به شعوری دارد که چراغ رهنما ست:
هر خریت و خیانت و جنایت در تاریخ، با زیر پا گذاشتن دیالک تیک آغاز می شود.
(نقل به مضمون)
اینجا هم با زیر پا نهادن دیالک تیک فرم و محتوا از طریق مطلق کردن فرم و تحقیر و تخریب و تهدید و تبعید محتوا، خیانت و خریت و جنایت امکان پذیر گشت و مردگان صد کفن پوسانده به اریکه فرمانفرمایی بر زندگان دیالک تیک ستیز نشستند و فاجعه آغاز شد.
فاجعه ای که پایان ندارد.
۶
حزب توده، دیالک تیک ستیزی اجامر فدایی و مجاهد و حزب الله و آن و این را کشف نکرد و به چالش نکشید.
احزاب استالینیستی با دیالک تیک بطور کلی (چه دیالک تیک ایدپالیستی و چه دیالک تیک ماتریالیستی) بیگانه اند.
حزب توده، فقط مطلق کردن فرمی از فرم های متنوع مبارزه را به چالش کشید.
این از خدمات و افتخارات حزب مظلوم توده بوده است.
نورالدین کیانوری تا آخرین لحظات عمر از همین ایده و اندیشه دفاع می کرد.
یادش به یاد باد.
۷
بقایای حزب بزرگ توده تحت رهبری نورالدین کیانوری علیرغم مرزبندی با ارتجاع سرخ و سیاه (فدائیان و مجاهدین اسلام و خلق)، در زمینه دیالک تیک فرم و محتوا، فرق تعیین کننده ای با آنها نداشتند.
بقایای حزب بزرگ توده تحت رهبری نورالدین کیانوری هم بلحاظ معرفتی ـ نظری فرمگرا بودند.
یعنی از نقش تعیین کننده ی محتوای طبقاتی مبارزه غافل بود.
اگرچه بسان فدائیان فئودالی، در حرف به نقش تعیین کننده محتوا اعتراف می کردند.
درست به دلیل همین غفلت از دیالک تیک بود که بقایای حزب بزرگ توده تحت رهبری نورالدین کیانوری از شناخت شاه و شیخ عاجز ماندند، از توده جدا شدند و حتی عقب تر افتادند و نابود شدند.
۸
بقایای حزب بزرگ توده تحت رهبری نورالدین کیانوری اما پس از شکست انقلاب بورژوایی سفید در توجیه خط مشی مطلقا غلط خود همین دیالک تیک فرم و محتوا را آلت دست قرار دادند و بر نقش تعیین کننده محتوا اشاره کردند.
البته بدون آنکه معنی محتوا و فرم را بدانند.
امیر نیک آیین که بلحاظ دانش فلسفی احتمالا باسواد تر از بقیه بود، مقوله فلسفی فرم را به شکل آزادی های دموکراتیک بسط و تعمیم می داد و اقدامات رژیم جماران در زمینه دادن زمین و آن و این به توده های زحمتکش را به درجه محتوا ارتقا می داد.
تفکر فلسفی یعنی کل اندیشی
ژرف اندیشی
رادیکال اندیشی.
وگرنه فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم هم می تواند سفره زحمتکشان را رنگین کند.
شکم و زیر شکم آنها را راضی سازد.
استالینیسم بدبختی بزرگی برای احزاب سیاسی است که دور از ما باد.
استالینیسم احزاب سیاسی را به طویله تمامعیار مبدل می سازد و اعضای آنها را به خران خر تر از خر.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر