ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
و در یکی از همین بحث ها بود که
با توده ای جوان
- یا بقول خسرو «توده
ای نسل جوان جدید» ـ
آشنا شد.
این آشنایی توفان شدیدی در پی داشت.
اولین
برخوردها دوئل عقیده و کلام بود.
خسرو گفته بود:
«کاری که امروز چریک ها می کنند
«کاری که امروز چریک ها می کنند
ادامه خلاق لنینیسم است.
اگر لنین امروز در جامعه ما بود، تفنگ به دست می گرفت.»
و رفیق توده ای با ملایمت جواب داده بود:
«لنین را
و رفیق توده ای با ملایمت جواب داده بود:
«لنین را
به آنچه که هرگز نمی پسندید، متهم نکنیم.»
و نقل قولی از لنین آورده بود که:
«تنها با نیروی پیشاهنگ نمی توان به پیروزی رسید.
و نقل قولی از لنین آورده بود که:
«تنها با نیروی پیشاهنگ نمی توان به پیروزی رسید.
کشاندن پیشاهنگ تنها
به پیکار قطعی، هنگامی که
هنوز تمام طبقه و توده های انبوه به پشتیبانی
مستقیم از پیشاهنگ بر نخاسته اند
و یا دست کم بی طرفی خیرخواهانه ای در
برابر آن ها پیش نگرفته اند،
اقدامی است نه تنها نا بخردانه، بلکه، حتی
تبهکارانه.»
این بند از «حماسه» حیدر مهرگان و گلسرخی را بهتر است، نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
۱
و در یکی از همین بحث ها بود که
با توده ای جوان
- یا بقول خسرو «توده
ای نسل جوان جدید» ـ
آشنا شد.
حیدر در این جمله، با استفاده از مفهوم توخالی «توده ای جوان نسل جدید» ترفند پسیکولوژیکی به کار می بندد تا حزب توده ی «آلوده» به لجنیات طبقه حاکمه انگل و پتیاره را تطهیر کند:
الف
«توده
ای نسل جوان جدید»
توده ای، اولا زیر ضربات ذوالفقار حیدر کرار رجزخوان، به طرز مضاعف استه تیزه می شود:
توده ای در آن واحد هم به نسل جوان تعلق می یابد و هم به نسل جوان جدید.
آدم باید جزو هواداران اشرف دهقانی ـ مربی نمونه وار کودکستان های کوهستان های کردستان ـ باشد، یعنی خیلی کودک و ناقص العقل و خر باشد که به دام ترفند های حیدر کرار بیفتد.
انگار، نسل جوان به دو طبقه کهنه و نو تقسیم می شود و حیدر مهرگان نه جزو نسل جوان قدیم، بلکه جزو نسل جوان جدید است.
معلوم نیست که در کله حیدر کرار چه می گذرد.
شاید جوانشیر ـ بهترین رفیق حیدر ـ و سیاوش کسرایی جزو نسل جوان قدیم باشند.
ب
«توده
ای نسل جوان جدید»
توده ای ثانیا، زیر قلم سودا زده ی حیدر سودایی، به طرز مضاعف فرمالیزه می شود:
محتوای کیفی توده ای به باد های هرزه سپرده می شود و خصوصیات کمی و فرمال و نمودین توده ای، عمده و برجسته می شود.
بدین طریق و با این ترفند، جای راسیونالیسم و رئالیسم توده ای دیر آشنا را ایراسیونالیسم (خردستیزی) و ایرئالیسم (رئالیسم ستیزی) می گیرد.
حزب بیچاره توده جلوی چشمان از حیرت دریده توده ای های خردگرا و واقع بین، به ضد خود تبدیل می شود.
پ
«توده
ای نسل جوان جدید»
حیدر با این ترفند های استه تیکی و فرمالیستی، حزب توده تبهکار و مجرم و خاین و وابسته به اجانب از دید دربار و امپریالیسم و فئودالیسم را و حزب توده ی منفور و فرصت طلب و فراری از میدان رزم و تسلیم طلب و بزدل از دید توله های عنقلابی اشرافیت فئودال و روحانی مذهبی و لائیک را، در طرفة العینی به حزب سکسی تمامعیار عیاری تبدیل می کند.
حزبی که غیر از توده های مولد و زحمتکش، همه به آن دل می بازند.
حزب توده عملا به حزب شمال شهر استحاله می یابد.
به حزب بالایی های جامعه.
بدین طریق، زمینه برای وحدت حزب جدید الولاده ی توده با ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی آماده می شود.
آن سان که کسی سر در نمی آورد که آیا حزب توده به خوانین فدایی عکسعریت می پیوندد و یا برعکس، خوانین فدایی به حزب توده ی از سر تا پا سکسی ـ شمال شهری می پیوندند.
ت
«توده
ای نسل جوان جدید»
کسب و کار حیدر همیشه از همین قرار بوده است.
«حماسه» ای هم که راجع به هوشنگ تیزابی سر هم بندی شده و در نشریه «به سوی حزب» انتشار یافته، به احتمال قوی کار حیدر کرار بوده است.
این «حماسه» به مراتب ایرئالیستی تر و ایراسیونالیستی تر از «حماسه» گلسرخی است.
این طرز کار حیدر فقط به نیت عوامفریبی (کسب محبوبیت برای حزب توده) نبوده است.
این طرز کار حیدر ضمنا به دلایل معرفتی و نظری بوده است:
حیدر کمترین خبری از مفاهیم فلسفی و تفکر مفهومی نداشته است.
وضع بقیه سران حزب توده هم بهتر از حیدر نبوده است.
اگر امیر نیک آیین و چند تن احتمالی دیگر را مستثنی بداریم.
حیدر جای خالی تئوری را با استه تیک و فرمالیسم پر می کند.
استه تیک و فرمالیسم حیدر اما به شور و شوق و شعر و شعار سرشته است.
نثر شعرگونه حیدر، مغز کم و بیش اندیشنده ی خواننده و شنونده را از کار می اندازد و او را در دریای متلاطمی از احساسات و عواطف و شور و شوق غوطه ور می سازد.
حیدر بدین طریق می کوشد تا بر جو چریکی سنگین حاکم بر جامعه بی روح و بی شعور غالب آید.
حیدر نمی داند که در پشت سر جو چریکی، طبقه حاکمه انگل و استثمارگر ایستاده است.
طبقه حاکمه انگل و استثمارگر، با لاشخورهایی از قبیل جلال آل احمد و احمد شاملو و صمد بهرنگی و ساعدی و اشرافیت مذهبی و لائیک ایستاده است.
حیدر از جامعه شناسی بورژوایی حتی بی خبر بوده است، چه رسد به جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی، فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی که جای خود دارد.
۲
و در یکی از همین بحث ها بود که
با توده ای جوان
- یا بقول خسرو «توده
ای نسل جوان جدید» ـ
آشنا شد.
این آشنایی توفان شدیدی در پی داشت.
دلیل تشکیل توفان میان حیدر و گلسرخی، قبل از همه فقدان مغز اندیشنده در کاسه سر و فقر دانش نظری است.
حیدر و گلسرخی هر دو از مفاهیم فلسفی و از تفکر مفهومی بی خبرند.
به همین دلیل است که جای هماندیشی خونسردانه و متمدنانه را توفانی از احساسات و عواطف و هارت و پورت می گیرد.
۳
اولین
برخوردها دوئل عقیده و کلام بود.
به واژه «دوئل» حیدر باید دقتی دو چندان داشت:
هماندیشی مبتنی بر فکر و فرهنگ، جای خود را به جنگ حیاتی ـ مماتی می سپارد:
یکی جان از مهلکه دوئل «فکری» فئودالی بدر می برد و زخم های خود را لیس می زند و دیگری جان به جان آفرین می سپارد.
جای نفی دیالک تیکی در هماندیشی را، نفی مکانیکی می گیرد.
۴
اولین
برخوردها دوئل عقیده و کلام بود.
مفهوم «دوئل عقیده و کلام» جای تأمل جدی دارد:
در قاموس حیدر، کسی طالب حقیقت عینی نیست.
به همین دلیل نه چالش فکری برای کشف حقیقت عینی، بلکه دوئل مرگ و زندگی میان دو فرد مذهبی فاناتیک صورت می گیرد.
هیچکدام از طرفین دوئل در عقاید خود تجدید نظر نمی کنند.
نمی توانند هم بکنند.
فرد مذهبی، جزمگرا ست.
طرفدار دگماتیسم است.
جزم ها همیشه همان و همیشه معتبر می مانند.
آنکه می ماند و یا می میرد، مؤمن و ملحد است.
۵
اولین
برخوردها دوئل عقیده و کلام بود.
فرق دوئل حیدر با گلسرخی با دوئل های قرون وسطی این است که دوئل حیدر با گلسرخی، دوئل فئودالی ـ فکری است و نه دوئل فئودالی ـ فیزیکی.
جالب اما همین دوئل فئودالی ـ فکری حیدر و گلسرخی است:
دوئل حیدر و گلسرخی، نه با شمشیر و تپانچه و تفنگ، بلکه با ذولفقار فکری صورت می گیرد:
ذوالفقار فکری دولبه از جنس ذولفقار حیدر کرار.
یک لبه این ذوالفقار دوئلی از عقیده است و لبه دیگر آن از کلام.
منظور حیدر از مفهوم عقیده، به احتمال قوی، جزم است.
دگم است.
آیه و روایت و حدیث و خبر است.
با این تفاوت که آیات و روایات و احادیث و اخبار حیدر و شاید هم اندکی گلسرخی نه از انبیاء و ائمه و اولیاء الله، بلکه از ولادیمیر لنین و استالین و آن و این اند.
خواهیم دید.
۶
اولین
برخوردها دوئل عقیده و کلام بود.
حیدر این جمله، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک کلام و عقیده بسط و تعمیم می دهد.
منظور حیدر این است که جزم های گلسرخیستی و حیدریستی در قالب جملات سرشته به شعر و شور و شعار ادا شده اند.
حیدر را می توان نماینده فرمالیسم محسوب داشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر