ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
سؤال اول این بود که
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و نسل جدید چه بوده است؟
شاید کسی قادر به دادن پاسخ به این پرسش نباشد.
همرزمان حیدر ـ چه از گروه نوید و چه از گروه منشعب از فدائیان فئودالی ـ حی و حاضرند.
اگر دلیلی در بین بوده، می توانند اعلام دارند
۱
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
توده ای بودن پس از کودتای ۲۸ مرداد جرم بود.
حزب تود، سازمان های توده ای و اعضای حزب توده به طرز خشن و خونینی تحقیر، تخریب، رسوا، سرکوب و نابود شده بودند.
جامعه در هیئت اعضای حزب توده، حتی به قول مخالفین حزب توده، شریف ترین، پاکدامن ترین، پارسا ترین و فرزانه ترین فرزندان خود را از دست داده بود.
هر چه از اعضای حزب توده باقی مانده بود، تحت نظر قرار داشت.
توده ای ها در تبلیغات ایده ئولوژیکی ارتجاع فئودالی ـ بورژوایی ـ امپریالیستی مشتی بی وطن، وطن فروش، خاین، اجنبی پرست و نوکر بیگانه بودند.
رشد هم می کرد.
انشعابات حاصله در جنبش کارگری و کمونیستی در مقیاس جهانی در حزب توده هم بازتاب می یابد و حزب توده شقه شقه می شود.
در نتیجه، مبارزه طبقاتی به مبارزه فرقه ای بدل می شود.
دار و دسته های متنوع و رنگارنگ توده ای به جان هم می افتند.
بدین طریق، توده نه تنها بی حزب توده می ماند، بلکه بکلی فراموش می شود.
این بدان معنی است که هم توده بی حزب توده می ماند و هم حزب توده بی توده.
پس از انقلاب سفید، دهقانان و کارگران به حمایت از جناح بورژوایی طبقه حاکمه برمی خیزد که تحت رهبری محمد رضا شاه قرار داشته است.
بحران اصلی حزب توده اکنون آغاز می شود.
زیر پای حزب توده، پس از پیروزی انقلاب سفید بکلی خالی می شود.
پایگاه اجتماعی حزب توده بغایت تنگ می گردد.
دلیلش این بوده که شعارهای حزب توده را طبقه حاکمه جدید جامه عمل می پوشاند.
خیلی از توده ای ها نیز به طبقه حاکمه جدید می پیوندند و به نان و نوایی می رسند.
این تعویض سنگرهای سیاسی در اشعار سیاوش کسرایی به زیور شعر آراسته می شود.
حزب توده در مهاجرت برای غلبه بر بحران به جنب و جوش می افتد.
دلیل این جنب و جوش حزب توده، توطئه طبقه حاکمه بورژوایی جدید تحت سرکردگی شاه بوده است.
عباس شهریاری که یکی از اعضای سابق حزب توده بوده، سنگر عوض می کند و به خدمت ساواک در می آید.
حزب توده گرفتار در بحران، ضربه دیگری می خورد و رسواتر می شود.
هدف طبقه حاکمه امحای ریشه ای رهبری حزب توده بود.
در این ماجرا هم تبر بر کمر تشکیلات حزب توده فرود می آید و هم اعتبار حزب توده بر باد می رود.
وقتی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی رانده شده از قدرت به مقاومت ارتجاعی بر ضد انقلاب بورژوایی سفید بر می خیزد، رهبری حزب توده بر سر دو راهی زیر قرار می گیرد:
رهبری حزب توده ظاهرا به دو جناح زیر تقسیم می شود:
چون حاضر به پشت کردن به حزب توده نمی شوند.
آخر و عاقبت این جناح را هم می دانیم.
همین جناح حزب توده بوده که با سازمان های فاشیستی ـ فوندامنتالیستی از فدائیان فئودالی تا مجاهدین خلق و روحانیت کم و بیش به وحدت می رسد.
ریشه مرزبندی با نسل قدیم توده ای های کذایی احتمالا همین جا ست.
سازمان نوید تحت رهبری این جناح از حزب توده تشکیل می شود.
این جناح از رهبری حزب توده، به قول مارکس، فلسفه فقیر بوده است.
حالا معلوم می شود که مفهوم «نسل توده ای جدید»، مفهومی مطلقا فرمال و حتی فرمالیته است و کمترین ربطی به «نسل» ندارد.
چون در نسل توده ای های جدید پیران پرولتاریا از کیانوری تا طبری از جوانشیر تا کسرایی، از آگاهی تا بهزادی، از به آذین تا مریم فیروز وجود داشته اند.
مد کردن مفهوم فرمال «توده ای نسل جدید» به دلیل فقر فلسفه بوده است.
حیدر و امثالهم جای خالی شعور مارکسیستی ـ لنینیستی را با این شعار پر می کنند.
جناح کیانوری با این مفهوم از حزب توده منفور (هم از دید طبقه حاکمه بورژوایی سوار بر اسب مراد و هم از دید طبقه حاکمه فئودالی منتظر رسیدن به قدرت)، حساب خود را جدا می کند.
این جناح از رهبری حزب توده، توده ای به معنی واقعی کلمه نبوده است.
اگر چه از هر نظر صد سر و گردن بهتر از زباله های فاشیستی ـ فئودالی اسلامی و لائیک بوده است.
ترکیب طبقاتی حزب توده پس از انقلاب سفید دال بر تخلیه حزب توده از توده و تسخیر آن توسط اعضای طبقه حاکمه و اقشار بینابینی است.
از نثر گروه نوید هم پایگاه طبقاتی هیئت تحریریه آن معلوم می شود.
گروه منشعب از فدائیان فئودالی، خود را از سنگرهای سیاسی فئودالی به هر دلیلی بیرون می کشند و «به سنگر حزب توده» می خزند، بی آنکه توده را بشناسند و برسمیت بشناسند.
حزب تود، سازمان های توده ای و اعضای حزب توده به طرز خشن و خونینی تحقیر، تخریب، رسوا، سرکوب و نابود شده بودند.
جامعه در هیئت اعضای حزب توده، حتی به قول مخالفین حزب توده، شریف ترین، پاکدامن ترین، پارسا ترین و فرزانه ترین فرزندان خود را از دست داده بود.
هر چه از اعضای حزب توده باقی مانده بود، تحت نظر قرار داشت.
توده ای ها در تبلیغات ایده ئولوژیکی ارتجاع فئودالی ـ بورژوایی ـ امپریالیستی مشتی بی وطن، وطن فروش، خاین، اجنبی پرست و نوکر بیگانه بودند.
۲
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
حزب توده اما تحت این شرایط دشوار می توانست رشد کند.رشد هم می کرد.
انشعابات حاصله در جنبش کارگری و کمونیستی در مقیاس جهانی در حزب توده هم بازتاب می یابد و حزب توده شقه شقه می شود.
در نتیجه، مبارزه طبقاتی به مبارزه فرقه ای بدل می شود.
دار و دسته های متنوع و رنگارنگ توده ای به جان هم می افتند.
بدین طریق، توده نه تنها بی حزب توده می ماند، بلکه بکلی فراموش می شود.
این بدان معنی است که هم توده بی حزب توده می ماند و هم حزب توده بی توده.
۳
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
بحران اصلی حزب توده اکنون آغاز می شود.
زیر پای حزب توده، پس از پیروزی انقلاب سفید بکلی خالی می شود.
پایگاه اجتماعی حزب توده بغایت تنگ می گردد.
دلیلش این بوده که شعارهای حزب توده را طبقه حاکمه جدید جامه عمل می پوشاند.
خیلی از توده ای ها نیز به طبقه حاکمه جدید می پیوندند و به نان و نوایی می رسند.
این تعویض سنگرهای سیاسی در اشعار سیاوش کسرایی به زیور شعر آراسته می شود.
۴
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
دلیل این جنب و جوش حزب توده، توطئه طبقه حاکمه بورژوایی جدید تحت سرکردگی شاه بوده است.
عباس شهریاری که یکی از اعضای سابق حزب توده بوده، سنگر عوض می کند و به خدمت ساواک در می آید.
حزب توده گرفتار در بحران، ضربه دیگری می خورد و رسواتر می شود.
هدف طبقه حاکمه امحای ریشه ای رهبری حزب توده بود.
در این ماجرا هم تبر بر کمر تشکیلات حزب توده فرود می آید و هم اعتبار حزب توده بر باد می رود.
۵
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
الف
یا حمایت از طبقه حاکمه نشسته بر اریکه قدرت
ب
یا پیوستن به ارتجاع فئودالی ـ روحانی (جبهه متحد ضد دیکتاتوری)
۶
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
الف
جناح اول حمایت از اصلاحات ارضی و مدرنیزاسیون جامعه توسط رژیم انقلاب سفید را توصیه می کند و از مهاجرت به میهن برمی گردد و ساواک همه را اعدام می کند.چون حاضر به پشت کردن به حزب توده نمی شوند.
ب
جناح دوم با شعار توخالی موسوم به راه رشد غیر سرمایه داری، به مبارزه بر ضد انقلاب بورژوایی سفید برمی خیزد و عملا از سنگر اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی سر در می آورد.آخر و عاقبت این جناح را هم می دانیم.
۷
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
ریشه مرزبندی با نسل قدیم توده ای های کذایی احتمالا همین جا ست.
سازمان نوید تحت رهبری این جناح از حزب توده تشکیل می شود.
این جناح از رهبری حزب توده، به قول مارکس، فلسفه فقیر بوده است.
حالا معلوم می شود که مفهوم «نسل توده ای جدید»، مفهومی مطلقا فرمال و حتی فرمالیته است و کمترین ربطی به «نسل» ندارد.
چون در نسل توده ای های جدید پیران پرولتاریا از کیانوری تا طبری از جوانشیر تا کسرایی، از آگاهی تا بهزادی، از به آذین تا مریم فیروز وجود داشته اند.
۸
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
حیدر و امثالهم جای خالی شعور مارکسیستی ـ لنینیستی را با این شعار پر می کنند.
جناح کیانوری با این مفهوم از حزب توده منفور (هم از دید طبقه حاکمه بورژوایی سوار بر اسب مراد و هم از دید طبقه حاکمه فئودالی منتظر رسیدن به قدرت)، حساب خود را جدا می کند.
این جناح از رهبری حزب توده، توده ای به معنی واقعی کلمه نبوده است.
اگر چه از هر نظر صد سر و گردن بهتر از زباله های فاشیستی ـ فئودالی اسلامی و لائیک بوده است.
۹
دلیل مرزبندی
دلیل مرزبندی
میان توده ای های نسل قدیم و جدید چه بوده است؟
ترکیب طبقاتی حزب توده پس از انقلاب سفید دال بر تخلیه حزب توده از توده و تسخیر آن توسط اعضای طبقه حاکمه و اقشار بینابینی است.
از نثر گروه نوید هم پایگاه طبقاتی هیئت تحریریه آن معلوم می شود.
گروه منشعب از فدائیان فئودالی، خود را از سنگرهای سیاسی فئودالی به هر دلیلی بیرون می کشند و «به سنگر حزب توده» می خزند، بی آنکه توده را بشناسند و برسمیت بشناسند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر