فرخی یزدی
(زندان قصر در وصف نوروز ۱۳۱۸)
چند ماه بعد فرخي را در زندان،
دژخيمان رضا شاه كشتند.
با سپاس از
رضا افضلی
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
بازگرد،
ای عید از زندان
که ما را عید نیست
گفتن لفظ «مبارک باد» طوطی در قفس
شاهد آیینه دل
گفتن لفظ «مبارک باد» طوطی در قفس
شاهد آیینه دل
داند
که جز تقلید نیست
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی
عزا ست
هر که شادی می کند، از دوره ی جمشید نیست
سر به زیر از آن بدارم، من که دیگر این زمان
با من آن مرغ غزل خوانی كه می نالید، نیست
بی گناهی گر به زندان مرد، با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
هر چه عریان تر شدم،
هر که شادی می کند، از دوره ی جمشید نیست
سر به زیر از آن بدارم، من که دیگر این زمان
با من آن مرغ غزل خوانی كه می نالید، نیست
بی گناهی گر به زندان مرد، با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
هر چه عریان تر شدم،
گردید با من گرم تر
هیچ یار مهربانی
هیچ یار مهربانی
بهتر از خورشید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
صحبت عفو عمومی
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
صحبت عفو عمومی
راست باشد یا دروغ
هر چه باشد
هر چه باشد
از حوادث
فرخی نومید نیست.
پایان
ویرایش از
دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر