یدالله سلطان پور
حیدر مهرگان
وقتی با او آشنا شدم ، هنوز رؤیا های چریکی او زنده و شعله ور بودند و او با این سوداهای پهلوانی تا مرزهای شهادت و ایثار خود پیش می رفت .
در آن روزها جاذبه نام چریک کوچه و خیابان را پر کرده بود.
چریک در قصه ها و تخیلات جوان ها قهرمان نجات و پیروزی بود
اما توده های میلیونی به این پیامبر تفنگ بدوش و طاغی، با تردید و ناباوری می نگریستند.
۱
حیدر مهرگان، در این جملات، جامعه را نه دیالک تیکی از توده و طبقه حاکمه، نه انسامبلی از مناسبات اجتماعی، نه میدان رویارویی های متنوع و متفاوت اقشار و طبقات اجتماعی، بلکه دیالک تیکی از توده و جوانان می پندارد:
الف
چریک در قصه ها و تخیلات جوان ها قهرمان نجات و پیروزی بود
جوانان انتزاعی در قاموس حیدر مهرگان، چریک هپیلی هپوی فدایی و مجاهد اسلام و خلق را «قهرمان نجات و پیروزی»، می پندارند.
حیدر حتی به روی خود نمی آورد که از نجات بواسطه چی و کی از چی و کی و پیروزی چی و کی بر چی و کی سخن بر زبان دارد.
ب
اما توده های میلیونی به این پیامبر تفنگ بدوش و طاغی، با تردید و ناباوری می نگریستند.
ضد دیالک تیکی جوانان، نه پیران، بلکه توده های میلیونی اند.
تفاوت توده های میلیونی با جوانان این است که نسبت به چریک کذایی با تردید و ناباوری می نگرند.
مفاهیم تردید و ناباوری، نادقیق اند.
شاید مفهوم سوء ظن دقیق باشد.
اگر شم تیز توده ای در بین نباشد.
توده از شکل و شمایل چریک و مجاهد فدایی و اسلامی به ماهیت طبقاتی این اجامر پی می برد و برای هارت و پورت و چرت و پرتش تره حتی خرد نمی کند.
توده با شم تیزش، بهتر از هر روشنفکری به تمیز سره ناسره نایل می آید.
۲
چریک در قصه ها و تخیلات جوان ها قهرمان نجات و پیروزی بود
اما توده های میلیونی به این پیامبر تفنگ بدوش و طاغی، با تردید و ناباوری می نگریستند.
معلوم نیست که حیدر مهرگان این جفنگ را کی به رشته تحریر در آورده است.
حیدر مهرگان از اجامر فدایی و مجاهد اسلام و خلق، «پیامبر تفنگ به دوش و طاغی» تحویل خواننده می دهد.
چریکتصویر (ضمنا مطلقا غلط) حزب توده اصلا این نبوده است:
حزب توده هرگز این اجامر فئودالی و فاشیستی ـ فوندامنتالیستی را به مقام «پیامبر» بالا نبرده است.
مطبوعات و انتشارات حزب توده کماکان موجود اند:
الف
واکنش حزب توده به این جریانات، انتشار اثری از لنین تحت عنوان «بیماری کودکی رادیکالیسم چپ در کمونیسم» بوده است.
حزب توده به پیروی از لنین، این زباله ها را خس و خاشاک تصور می کند که جرقه ای می زنند و می میرند، بدون اینکه شق القمر کنند.
ب
واکنش بعدی حزب توده که یکی از خدمات و افتخارات حزب توده است، انتشار تحلیل هایی از جوانشیر تحت عنوان «چریک های فدایی خلق چه می گویند» و «مائوئیسم و بازتاب آن در ایران» و تحلیل هایی توسط اخگر و کیانوری و بهزادی و غیره در مجله نظری دنیا و مردم بوده اند.
در هیچکدام از این انتشارت، اجامر فدایی و مجاهد اسلام و خلق مورد تأیید و تجلیل قرار نگرفته اند.
بلکه بسته به بضاعت فلسفی و نظری نقد عینی و علمی شده اند.
پ
ایراد حزب توده در غفلت از ماهیت این زباله های فئودالی سرخ و سیاه بوده است که کم و بیش به وحدت با اینها منجر شده است و برای توده بسیار گران تمام شده است.
درست به دلیل همین غفلت از ماهیت این جریانات ضد انقلابی، حزب توده بدترین ضربه را خورده است و توده بی حزب توده مانده است.
۳
چریک در قصه ها و تخیلات جوان ها قهرمان نجات و پیروزی بود
اما توده های میلیونی به این پیامبر تفنگ بدوش و طاغی، با تردید و ناباوری می نگریستند.
صفت طاغی برای اجامر فئودالی فدایی و مجاهد اسلام و خلق، حاوی گشتاروهای رئالیستی است.
فرق هم نمی کند که خود حیدر به این گشتاورهای نظری واقف باشد و یا نباشد:
الف
مشخصه ی چریک فدایی به عنوان «پیامبر طاغی» از ماهیت ماقبل بورژوایی آن پرده برمی دارد:
ظهور انبیاء از پدیده های فرماسیون های اجتماعی برده داری و فئودالی بوده است.
این ـ خواه و ناخواه ـ حاکی از نامعاصر بودن این جریانات است.
ب
طغیان و عصیان هم از مفاهیم ماقبل بورژوایی اند.
مفهوم سوسیولوژیکی خودپویی است که به شکل عصیان و طغیان بسط و تعمیم می یابد.
در اوپرای کور اوغلی نیز که جنبش ضد فئودالی تبیین می یابد، مفهوم عصیان به کرات به خدمت گرفته شده است.
عصیان و طغیان نشانه خریت فرد و طبقه و توده است.
میراث لنین، سند ارجمند مبارزه آشتی ناپذیر بلشویسم بر ضد خودپویی اند.
سوء ظن توده نسبت به اجامر فدایی و مجاهد اسلام و خلق نیز به دلیل همین خودپویی، عصیان و طغیان بی برنامه، بی حساب و کتاب، کورکورانه و نیهلیستی بوده است.
پ
در قاموس لنین و لنینسم، آگاهی علمی و انقلابی باید بر خودپویی کورکورانه، عصبی، عاطفی، هیجانی لگام زند و به جنبش توده ای سمت و سو دهد.
مراجعه کنید به دیالک تیک خودپویی و آگاهی
ت
چریک در قصه ها و تخیلات جوان ها قهرمان نجات و پیروزی بود
اما توده های میلیونی به این پیامبر تفنگ بدوش و طاغی، با تردید و ناباوری می نگریستند.
حیدر با مفهوم طاغی از خریت فدائیان و مجاهدین اسلام و خلق پرده برمی دارد.
فرق هم نمی کند که خود بداند و یا نداند.
محتوای طبقاتی این عصیان و طغیان چریک های فدایی اسلام و خلق، فئودالی است.
با پیروزی انقلاب بورژوایی سفید، زیر پای اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری، خالی شده است.
ما با این پدیده در رمان «دن آرام» اثر ارجمند شولوخف آشنا می شویم.
ث
ارتجاع فئودالی ـ روحانی سرنگون شده در اثر انقلاب بورژوایی سفید، جنون گرفته است.
هر چریک فدایی و مجاهد اسلام و خلق، دیوانه ای است.
دلیل معرفتی این جنون، وحدت خریت و خردستیزی است.
حیدر احتمالا بنا بر شم خویش، به فرم های نمودین متنوع این جنون فئودالی پی برده است و آن را در مفهوم طغیان تجرید می کند.
۴
عجب تحلیلی!
در قاموس حیدر مهرگان، چریک کذایی دارای یال و کوپال مردانه است.
این بدان معنی است که حیدر در عالم اساطیر و افسانه ها و قصه ها سیر و سلوک می کند.
در عالم افسانه های شاهنامه، در عالم پهلوانانی از قبیل رستم و سهراب و اسفندیار و گیو و این و آن.
چریک های واقعی در جنبش های رهایی بخش چین و ویتنام و کوبا و غیره و در جنگ جهانی دوم در اتحاد شوروی و یوگوسلاوی و غیره، توده های مولد و زحمتکش عمدتا روستاها بوده اند.
این حقیقت امر، حتی در فیلم ها منعکس شده است.
به همین دلیل سخن از ارتش گرسنگان بوده است.
توده های بی همه چیز محتاج نان بخور و نمیر که یال و کوپال ندارند.
ایکاش حیدر را لاشخور های جماران زنده می گذاشتند تا نقاشی های الوارو سیکوه ئیروز از چریک های امریکای لاتین را ببیند و متوجه شود که چریک های حقیقی همه چیز دارند، به غیر از یال و کوپال.
چریک های حقیقی اصلا سکسی نیستند تا جیگرهای عنقلابی اشرافی ـ اعیانی در دانش کاه عار یا مهر جمع شوند و دسته جمعی شعار دهند:
فدایی، فدایی،
تو افتخار مایی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر