اثری از حسین رزاقی
نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه
سیاوش
اما نیما این ترفند را
هم به سراسر اندام شعر گسترش داد
و هم از تناسبات کلامی فراتر رفت و مراعات نظیر را که امروزه بدان کمپوزیسیون
می گویند، در هماهنگی و همرنگی حالات و موقعیت های همسان کشاند
و گرچه شعر مورد نظر ما، خود نیز یک
بیت بیش نیست، ولی تقریبا در تمامی اشعار نیما با آمیزه ای از تناسب کلام و تصویر
و اندیشه و تخیل و احساس روبروئیم
که اینها همه همان معماری شگرف شعر نو است
که در برابر بنای بلند شعر کلاسیک
با کار نیما آغاز پا گرفتن کرده است
و بنا بر این استخدام کلماتی چون شب و
شبتاب و شبگبر جای کوچکی در ساختمان کلی آن دارد.
·
سیاوش در این فراز از تحلیل خود،
اندیشه های ارزشمند جدیدی راجع به شعر نو عرضه می دارد که باید مورد تأمل دقتمند قرار
گیرند:
1
اما نیما این ترفند را هم به سراسر اندام شعر گسترش داد و
...
·
خواننده و شنونده تحلیل سیاوش حتما
از خود خواهد پرسید:
·
«کدام ترفند را؟»
·
برای پاسخ به پرسش باید به فراز
پیشین سیاوش رجوع کرد:
و اگر منظور شاعر احیانا در یک بیت پایان نمی گرفت
و به بیت یا ابیات دیگر ورود می کرد،
آن را ابیات موقوف
المعانی می گفتند
که در نزد بزرگان، کمتر اتفاق می افتاد
2
·
ما که تحلیل سیاوش را جزء به جزء
مورد تأمل قرار می دهیم، از قضا در بخش پیشین به همین ترفند مورد نظر سیاوش اشاره
کرده ایم:
هر بیتی در هر شعری ـ چه کهنه و چه نو ـ فقط حاوی ساختمان درونی خاص خود نیست،
بلکه
ضمنا حاوی محتوای درونی و معنوی خود است.
هر خانه ای دیالک تیک مسکن و مسکون است.
خانه (بیت) خالی،
مستقل، مجزا و بی پیوند ماهوی و معنوی با خانه های (ابیات) دیگر
وجود ندارد و نمی تواند هم خانه (بیت)
باشد و خالی، مستقل، مجزا و بی پیوند ماهوی و معنوی
با خانه های (ابیات) دیگر باشد.
در این صورت آن نه خانه (بیت)، بلکه خرابه (یاوه) خواهد بود.
·
بنا بر استنباط سیاوش، نیما به
همین حقیقت امر دیالک تیکی هم پی برده و هم بدان مادیت بخشیده است:
·
یعنی شعر کهن را هم به چالش
انتقادی کشیده و هم آلترناتیو و بدیل علمی و ماتریالیستی ـ دیالک تیکی خود را جامه
عمل پوشانده است:
·
یعنی شعر کهن را نفی معین (هگل) و دیالک
تیکی کرده است:
·
یعنی هم با شعر نو جایگزین کرده
است (نفی معین) و هم جنبه های مثبت و
بالنده و حیاتمند آن را حفظ و جنبه های میرنده و مزاحم و باز دارنده آن را حذف کرده
است (نفی دیالک تیکی.)
3
اما نیما این ترفند را هم به سراسر اندام شعر گسترش داد ...
·
نیما گسستگی (صوری) ابیات اشعار در شعر کهن را نفی کرده است و آن را
با پیوستگی منطقی و معنوی میان ابیات جایگزین کرده است.
·
این هم به معنی درک دیالک تیک فرم
و محتوا ست، هم به معنی درک دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم است و هم به معنی درک
دیالک تیک ساختار ـ فونکسیون ـ سیستم است.
·
این ضمنا همان نظر ماتریالیستی ـ دیالک
تیکی است که ما در بخش پیشین همین تحلیل نمایندگی کرده ایم:
الف
هر بیت شعر بسان هر خانه ای اما نه از فرم محض،
بلکه ضمنا از محتوای خاص خود تشکیل می یابد.
به عبارت دقیق تر از دیالک تیک فرم و محتوای خاص خود تشکیل
می یابد.
ب
هر بیت شعر ـ بسان هر خانه ای ـ نه از ساختار صرف، بلکه از عناصر و سیستم خاص
خود تشکیل می یابد.
به عبارت دیگر از دیالک تیک سه عضوی عنصر ـ ساختار ـ سیستم
تشکیل می یابد.
ساختار هر بیت شعر عناصر متنوع آن را به یکدیگر لحیم می کند
و سیستمی به نام
بیت پدید می آورد.
ت
علاوه بر اینها، هر بیت ـ بسان هر خانه ای ـ نه فقط حاوی ساختار ناب، بلکه ضمنا حاوی
فونکسیون معینی است.
به عبارت دیگر، حاوی دیالک تیک ساختار ـ فونکسیون ـ سیستم خاص
خویش است.
هر بیت شعر (به مثابه سیستم و بسته به ساختار خود) می تواند،
هم فونکسیون قرص خواب آور داشته باشد
و هم فونکسیون شلاق
و شیپور و تأمل و تنبه و موعظه و مرثیه و غیره
4
اما نیما این ترفند را هم به سراسر اندام شعر گسترش داد و
هم از تناسبات کلامی فراتر رفت.
·
منظور سیاوش از مفهوم « تناسبات
کلامی»، چیزی جز فرم و ساختار شعر نمی تواند باشد.
·
همین کشف سیاوش دال بر وقوف بی چون
و چرای او به دیالک تیک فرم و محتوا ست:
·
نیما از سرحدات فرم و ساختار شعر (تناسبات
کلامی) پا فراتر می نهد و وارد خطه محتوا می شود که در دیالک تیک فرم و محتوا نقش
تعیین کننده به عهده دارد.
·
درست به همین دلیل، نه در اشعار و آثار
نیما می توان یاوه و جفنگ یافت و نه بویژه در اشعار و آثار سیاوش.
·
و ضمنا به دلیل همین تفاوات و تضاد
عظیم میان آندو و شعرای طبقات اجتماعی دیگر، هر دو شعرای نا شناخته ای هستند و
باید از نو شناخته شوند.
5
کومپوزیسیون
اما نیما این ترفند را هم به سراسر اندام شعر گسترش داد و
هم از تناسبات کلامی فراتر رفت
و مراعات نظیر را که امروزه بدان کمپوزیسیون می
گویند،
در هماهنگی و همرنگی حالات و موقعیت های همسان کشاند.
·
این بدان معنی است که نیما میان
ابیات منفرد شعر (به مثابه اجزاء) پل می
زند و از ترکیب آنها کلی را پدید می آورد.
·
این به معنی رعایت دیالک تیک جزء و کل از سوی نیما ست.
·
کومپوزیسیون واژه ای در موسیقی است
که ما متأسفانه کمترین آشنائی با مفاهیم آن
نداریم.
·
کومپوزیسیون یعنی تشکیل مثلا
سمفونی ئی متشکل از آهنگ های مختلف و متفاوت.
·
در هر اثر موسیقیائی نیز میان آهنگ
ها پیوند هدفمند و معنامند برقرار می شود و کلی تشکیل می یابد که بمراتب بیشتر از
تک تک اجزای متشکله آن است.
تصویر ـ سمفونی
·
به همین دلیل است که واقعیت عینی
درست به همان سان که در عکسی، تصویری تجسم می یابد، در سمفونی نیز تبیین می یابد.
·
ترجمه پذیری همه فرم های شعور به
یکدیگر به دلیل همین وحدت مادی هستی است.
6
اما نیما این ترفند را هم به سراسر اندام شعر گسترش داد و
هم از تناسبات کلامی فراتر رفت
و مراعات نظیر را که امروزه بدان کمپوزیسیون می
گویند،
در هماهنگی و همرنگی حالات و موقعیت های همسان کشاند.
·
سیاوش نیز همین حقیقت امر را به
زبان شیرین ابریشمین شعر آسای خویش بازگو می کند:
·
نیما از عالم ساختار پا فراتر می
نهد و بسان آهنگسازی «مراعات نظیر را در هماهنگی و همرنگی حالات و موقعیت های
همسان می کشاند.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر