۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

سیری در چرندیات لئون تروتسکی (1)

ریشه ها و فونکسیون اجتماعی ادبیات 
ترجمه ژاله سهند
سرچشمه:
مجله هفته

http://www.hafteh.de

شین میم شین 

نزاعی در مورد “هنر ناب” و در مورد ”هنر با گرایش” بین لیبرال ها وپوپولیست ها”، صورت گرفت.
آنها به ما مبدل نمی شوند.
دیالک تیک ماتریالیستی ماورای این قرار دارد 
از نقطه نظر یک فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه است.

·        من همین فراز آغازین از مقاله لئون تروتسکی را مورد تأمل قرار می دهم.
·        این ضمنا اولین مطلبی است که من از ایشان می خوانم.


1

نزاعی در مورد “هنر ناب” و در مورد ”هنر با گرایش” بین لیبرال ها و  پوپولیست ها  صورت گرفت.

·        این فرمولبندی فی نفسه فرمولبندی ئی مکانیکی، تصنعی، بی روح و بی زندگی است.
·        اگر من جای ژاله بودم به شرح زیر ترجمه می کردم:

مبارزه ای در زمینه “هنر ناب” و ”هنر جانبدار” میان  لیبرال ها و  پوپولیست ها” در جریان است.

2
·        هنر ناب اصولا  وجود ندارد.
·        هیچ چیز ناب وجود ندارد.
·        همه چیز هستی از ذره تا کهکشان و انعکاس معنوی آنها در آئینه ضمیر انسان ها خصلت دیالک تیکی دارد.
·        مطلق همیشه دست بگریبان نسبی است.
·        در جامعه بشری نه هنر ناب و بی بو و بی خاصیت و بی طرف وجود دارد و نه هیچ چیز ناب دیگری.

3
·        ضمنا نمی توان از مرزبندی عینی میان هنر ناب کذائی و هنر جانبدار کذائی سخن گفت.
·        چون هر اثر هنری در تحلیل نهائی ـ آشکار و نهان ـ جانبدار است:
·        آثار هنری چیزی جز انعکاس استه تیکی ـ تئوریکی ـ هنری واقعیت عینی در آئینه ضمیر هنرمند نیستند.
·        و هنرمند در جامعه بسر می برد و نه بسان رابینسونی در جزیره ای نامسکون و در انزوا و انفراد مطلق.
·        انعکاس واقعیت عینی از فیلترهای متنوع و تو در توی طبقاتی و فردی هنرمند می گذرد.
·        به همین دلیل است که محتوای آثار هنری هنرمندان مختلف،  متفاوت و چه بسا حتی متضاد با یکدیگر است.
·        هر اثر هنری، حتی چرند ترین  آثار هنری در تحلیل نهائی آب به آسیاب طبقه اجتماعی معینی می ریزد.
·        اثر هنری ناب و بیطرف و به قول تروتسکی بی گرایش وجود ندارد.

·        این البته فقط ادعای من نیست.
·        حتما صاحب نظران مارکسیستی ـ لنینیستی دیگر از برشت تا لوکاچ و از بلوخ  تا کوفلر و غیره صدها جلد کتاب در این زمینه نوشته اند.

4

نزاعی در مورد “هنر ناب” و در مورد ”هنر با گرایش” بین لیبرال ها و  پوپولیست ها  صورت گرفت.

·         مفاهیم لیبرال و پوپولیست نیز از مه آلودگی ذهن تروتسکی و از سطح نازل شعور تئوریکی ایشان پرده برمی دارد.
·        لیبرال و پوپولیست می توانند تعلقات طبقاتی چه بسا متضادی داشته باشند.
·        حتی امروزه روز می توان به این حقیقت امر پی برد:
·        هم احمدی نژاد و مشد حسن روحانی را می توان پوپولیست قلمداد کرد و هم همه سران کشورهای سرمایه داری پیشرفته را.
·        جورج بن جورج چه فرقی از این نظربا احمدی نژاد و اوباما چه تفاوتی با مشد حسن روحانی  دارد؟
·        لیبرال هم به همین سان.
·        حتی مارکس را می توان لیبرال قلمداد کرد.
·        مراجعه کنید به آثار دومه نیکو لوسوردو و غیره  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5

آنها به ما مبدل نمی شوند.

·        آیا منظور تروتسکی این است که لیبرال ها و پوپولیست ها به بلشویک ها مبدل نمی شوند؟
·        چرا؟
·        آدم به قول برتولت برشت، «آدم است» و می تواند جلوی چشم تماشاگران حتی به فیلی استحاله یابد، چه برسد به بلشویکی.
·        اتفاقا ولادیمیر لنین در خیلی جاها اشاره بر آن دارد که کلی از این جور فیل ها به بلشویک ها پیوسته اند.
·        برای اینکه «بلشویک ها پیروز شده اند.»
·        حتی در اثر معروف «دکتر ژیواگو» می توان به این بلشویزه گشتن «لیبرال ها و پوپولیست های» کذائی پی برد.  

·        با پیروزی یأجوج و مأجوج در ایران هم  میلیون ها ژیکولو و مینی ژوپ پوش لیبرال در طرفة العینی متدین و محجب شدند و به جرگه پاسداران مسلح  نر و ماده حتی پیوستند و برخی از آنها اکنون در سی عن عن و بی بی سی به ارشاد خلایق مشغولند.


6

دیالکتیک ماتریالیستی ماورای این قرار دارد

·        تروتسکی بیشک نمی داند که دیالک تیک ماتریالیستی به چه معنی است.
·        و گرنه یک همچو یاوه ای را فرمولبندی نمی کرد.
·        طرف فکر می کند که دیالک تیک ماتریالیستی چیزی مثل هنر ناب و با گرایش و لیبرال و پوپولیست است.
·        آدم رفته رفته به حال طرفداران چپ وطنی گریه اش می گیرد.

7
از نقطه نظر یک فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه است.

·        ژاله خودشان معنی این یاوه می دانند؟
·        فرایند مادی تاریخی یعنی چی؟
·        نکند منظور همان دیالک تیک ماتریالیستی کذائی باشد؟
·        احتمالا منظور تروتسکی بی سواد، «از نقطه نظر درک ماتریالیستی تاریخ»  بوده است.

8
·        به چه دلیل هنر خدمت اجتماعی است؟
·        اتفاقا بر عکس توهمات و تخیلات تروتسکی، مولدین آثار هنری عمدتا و اکثرا از طبقات مرفه و دارا بوده اند.
·        یعنی از وابستگان مستقیم و غیرمستقیم طبقات  حاکمه بوده اند.
·        سابقه این حقیقت امر به مرزبندی میان کار عمدتا جسمی و کار عمدتا فکری می رسد.
·        درست به همین دلیل هم بوده که اشرافیت بنده دار و فئودال و بورژوا به تحقیر کار مادی پرداخته و به تجلیل از کار فکری.
·        به همین دلیل هم بوده که  مفاهیم فرزانه و فرهیخته و نخبه و روشنفکر و غیره کسب ارزش و اعتبار تمام اجتماعی کرده اند و فخر انگیز گشته اند.
·        درست  در زمانی که عمله و رعیت و کلفت و کنیز و نوکر و خدمتکار به فحش واژه بدل شده اند. 



9

از نقطه نظر یک فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه است.

·        اتفاقا بر عکس توهمات تروتسکی، آثار هنری بهترین وسیله برای تخریب خانه خرد خلق بوده اند و کماکان هم عمدتا هستند.
·        هنر همیشه عمدتا خائن نسبت به خلق بوده است و نه خادم خلق.



10

از نقطه نظر یک فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه است.

·        هنر تاریخا سودگرایانه بوده است؟
·        سودگرایانه را ژاله برای پراگماتیسم انتخاب کرده اند؟
·        خوب این مفهوم «سودگرائی» مفهومی خنثی و بی طرف که نیست.

·        هنر که ظاهرا خدمت اجتماعی بوده، به سود کدام طبقات اجتماعی بوده است؟


·        بگذریم از مفهوم تاریخا پراگماتیستی بودن هنر.

·        از تروتسکی چه پنهان، که هنر در جوامع طبقاتی، همیشه طبقاتی بوده و درست به همین دلیل در جوار و یا حتی در مقابل هنر طبقه حاکمه همیشه هنر توده ای قد برافراشته است.

·        در آثار هنری نیز می توان شاهد مبارزه طبقاتی جاری در هر جامعه بود:
·        شعور اجتماعی  (هنر، اخلاق، فلسفه و غیره)  همیشه انعکاس وجود اجتماعی است و بواسطه وجود اجتماعی تعیین می شود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر