سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(1340)
·
جهان پهلوانا صفاي
تو باد
·
دل مهر ورزان سراي تو باد
·
بماناد نيرو به جان
و تنت
·
رسا باد صافي سخن گفتنت
·
مرنجاد آن روي
آزرمگين
·
مماناد آن خوي پاكي غمين
·
به تو آفرين كسان،
پايدار
·
دعاي عزيزان، تو را يادگار
·
روانت پرستنده ی راستي
·
زبانت گريزنده از كاستي
·
دلت پر اميد و تنت
بي شكست
·
بماناد، اي مرد پولاد دست
·
كه از پشت بسيار سال
دراز
·
كه اين در به اميد بوده است، باز
·
هلا رستم، از راه
باز آمدي
·
شكوفا، جوان، سرفراز آمدي
·
طلوع تو را خلق آيين
گرفت
·
ز مهر تو اين شهر، آذين گرفت
·
كه خورشيد در شب
درخشيده اي
·
دل گرم بر سنگ بخشيده اي
·
نبودي تو و هيچ
اميدي نبود
·
شبان سيه را سپيدي نبود
·
نه سوسوي اختر، نه چشم
چراغ
·
نه از چشمه ی آفتابي سراغ
·
فرو برده سر در
گريبان، همه
·
به گل سايه ی شمع پيچان، همه
·
به ياد تو، بس عشق
مي باختند
·
همه قصه درد مي ساختند
·
كه رستم ـ به افسون ـ
ز شهنامه رفت
·
نماند آتشي، دود بر خامه رفت
·
جهان تيره شد، رنگ
پروا گرفت
·
به دل تخمه ی نيستي
پا گرفت
·
به رخسار گل خون، چو
شبنم نشست
·
چه گل ها كه بر شاخه ی تر شكست
·
بدي آمد و نيكي از
ياد برد
·
درخت گل سرخ را باد
برد
·
هياهوي مردانه كاهش
گرفت
·
سراپرده عشق آتش گرفت
·
گر آوا در اين شهر
آرام بود
·
سرود شهيدان ناكام بود
·
سمند بسي گرد (پهلوان)،
از راه ماند
·
بسي بيژن مهر در چاه ماند
·
·
بسي خون به تشت طلا
رنگ خورد
·
بسي شيشه ی عمر بر سنگ خورد
·
سياووش ها كشت
افراسياب
·
و ليكن تكاني نخورد آب از آب
·
دريغا ز رستم كه در
جوش نيست
·
مگر ياد خون سياووش نيست؟
·
از اين گونه گفتار
بسيار بود
·
نبودي تو و گفته در كار بود
·
كنون اي گل، اميد
بازآمده
·
به باغ تهي، سرو ناز آمده
·
به يلدا شب خلق بيدار
باش
·
به راه بزرگت هشيوار باش
·
كه در تنگنا كوچه
نام و ننگ
·
كه خلق آوريده است در آن درنگ
·
تو آن شبرو ره
گشاينده اي
·
يكي پيك پر شور آينده اي
·
بر اين دشت تف كرده
از آرزو
·
تويي چشمه ی چشم پر جست و جو
·
تو تنها گل رنج
پرورده اي
·
كه بالا گرفته، بر (میوه) آورده اي
·
به شكرانه، اين باغ خوشبوي
كن
·
تو از باغي، اي گل، بدان روي كن
·
كلاف نواهاي از هم
جدا
·
پي آفرين تو شد يك صدا
·
تو اين رشته ی مهر
پيوند كن
·
پريشيده دل ها به يك بند كن
·
كه در هفت خوان، ديو
بسيار هست
·
شگفتي دد آدمي سار هست
·
به پيكار ديوان نياز
آيدت
·
چنان رشته اي، چاره ساز آيدت
·
عزيزا، نه من مرد رزم
آورم
·
يكي شاعر دوستي پرورم
·
ز تو دل، فروغ جواني
گرفت
·
سرودم ره پهلواني گرفت
·
ببخشا سخن گر درازا
كشيد
·
كه مهرت عنان از كفم واكشيد
·
درودم تو را باد و
بدرود هم
·
يكي مانده بشنو تو از بيش و كم:
·
كه مردي نه درتندي
تيشه است
·
كه در پاكي جان و
انديشه است.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر