سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آوا
(1336)
·
تناور صخره ای بر ساحل امید
·
ستون کرده است، پا داده است، سینه بر ره توفان
·
پی افکنده میان قرن ها طغیان
·
دو چشمان خیره بر گهواره خورشید
·
ستیز جزر و مد ها پیکر او را تراشیده
·
ز برف روزگاران بر سرش دستار پیچیده
·
غروب زندگی بر چهره اش بسیار تابیده
·
که تا رنگی مسین در متن پاشیده
·
بود دیری که برکنده است با چنگال در چشمان
·
عقابی آشیانه
·
که مانده جای آن چنگال ها بر روی کوهستان
·
چو جای تازیانه
·
نگاهش رنگ قهر پادشاهان دارد و فتح غلامان
·
نگاه خیره بر دریا،
·
نگاه یخ زده بر روی اقیانوس و صحرا
·
نگاهی رنگ پاییز و شراب و رنگ فرمان
·
به زیر بام بینی بر فراز گنبد لب ها
·
فراهم برده سر گلسنگ های بی بر کوتاه
·
شیار افکنده همچون آبکندی بر جدار راه
·
خزیده روی گونه همچو مه بر دامن شب ها
·
شبی اینجا، درون یک شب سوزان
·
زمین لرزیده که بشکسته، ساییده
·
دهان بگشوده و یک چشمه زاییده
·
برش بگرفته یک لب، یک لب جوشان
·
لبی کز بیخ
·
افکنده تناور ریشه دشمن
·
لبی آتشفشان، جاوید، رویین تن
·
لب تاریخ
·
لبی، گور پلیدی های اهریمن
·
لبی ـ چون کهکشان ـ مشعل کش شب ها
·
لبی، سردار فاتح در بر لب ها
·
لبی چون گل، گل آهن
·
خدای قهرمانی ها بر این لب خورده بس سوگند
·
تن عریان، شده این جا ستایشگر
·
اگر چه چشمه زاینده ای باشد که دیگر نیست نوش آور
·
ولی در عمق جانش، حک شده خورشید یک لبخند
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر