۱۳۹۲ دی ۲۲, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (421)

سرچشمه:
صفحه فیسبوک محمود
موی سپید را فلکم، رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام!
رهی معیری

۱۷ دی ماه، سالروز 
تولد استاد محمدرضا لطفی، 
نوازندهٔ سر‌شناس تار، ردیف‌دان و موسیقی‌دان ایرانی را به همهٔ مخاطبین و دوستداران ایشان تبریک عرض می‌کنیم و آرزومندیم ایشان همیشه در پناه حق، شاد و سالم و تندرست باشند.

محمود
هنر آینه ای نیست که آدمی آن را جلوی واقعیت قرار دهد.
هنر چکشی است که آدمی با آن به واقعیت شکل می دهد.
کارل مارکس

میم

این نقل قول خوب ترجمه نشده است.
واژه چکش هم شاید دقیق ترجمه نشده باشد:
سیاوش از واژه  تبر استفاده می کند، برای تراش دادن تندیسی:

و شما، ای آفریدگاران بی اعتنا
  ای هنروران مهتاب زده
         کاش که جلادت تان با من بود،
  کاش،
  تا با تبرم از پیکرتان
  گل های شادی و عشق می تراشیدم

کارد واره ای که تندیس تراشان بکار می برند، اسمش شاید کاردک باشد.
هنر اما انعکاس استه تیکی ـ تئوریکی واقعیت عینی است:
در آئینه آثار هنری می توان به شناخت  طبیعت و جامعه و تفکر نایل آمد.

محمود
پرداخت واقعیت برای هضم و قبول آن در نظرگاه توده ها را شاید بتوان تشبیه به آهنی کرده 
که بر سندان آهنگری (به هنر و توانمندی پیش آهنگ درد آشنا و آگاه به درمان و چاره درد ) 
با گرمای کوره قلب عاشق توده ی زحمت به ابزاری مورد قبول تبدیل کرد .
شاید !

میم
آره. حق با شما ست.
هنر هم نوعی کار است، کار عمدتا فکری است.
هنر چیزی از تبار کار تولیدی است.
منشاء هنر نیز کار مادی بوده است.
 به تجربه می توان صحت این نظر را دریافت:
 به هنگام کار بطور اوتوماتیک هر بنی بشری شروع به زمزمه می کند.
دیالک تیک عین و ذهن بهتر از هرجا در روند کار به کار می افتد.
تفکر نیز محصول کار مادی است و خادم کار مادی است. پیشاهنگ کذائی هم در صدف سینه توده (سیاوش) پرورده می شود و گرنه پیشاهنگ نیست.

محمود
رسالت هنر و آگاهان هنر شناس هم در تفهیم علم رهائی از ستم در همین نهفته است .
اشتباهی که در گذشته در ارائه علم مارکسیسم به نسل های جوان انجام گرفت 
و نتوانست سلیقه تنوع طلب جوانان را ارضاء کند .

میم

آره.
باز هم حق با شما ست.
مارکسیسم را استالینیسم از نعمت حیات، شادابی و پویائی تهی می کند.
مبتذل و مرده و بی روح و خشک و منجمد می سازد.
استالینیسم توان تفکر و خوداندیشی را از افراد سلب می کند.
آنگاه هنر مدعیان طرفداری از زحمتکشان 
در نشخوار مشتی جملات مرده از این و آن خلاصه می شود.
تا دل تان بخواهد روده درازی.
در این صورت، کمتر کسی توان تفکر خلاق کسب می کند.
تا دل تان بخواهد هارت و پورت توخالی.
مارکسیسم را باید به قول مارکس، «از آن خود کرد»، 
هضم و جذب کرد و در تحلیل هر مسئله ای به خدمت گرفت.
حریفی این آموزش مارکسیسم را 
گذار از مرحله حیوانی به مرحله حقیقی انسانی قلمداد می کند.
این مارکسیسم زنده، خوندار و پویا را طبقه کارگر عملا می زید. 
ایدئولوژی طبقاتی اش است.

محمود
این تقریبا جمود ارائه طریق را در کار بعضا جریان های سیاسی و هواداران شان به عینه میتوان دید .
و این مغایرت دارد با یک تئوری و قانونمندی که پویائی اش را تا این زمان بخوبی نشان داده است
 شیوه کارکرد احزاب عمدتا چپ باید با حفظ اصول به تناسب زمان و مکان و شرایط اقتصادی و اجتماعی با درکی درست از هنر و زیبائی عرضه شود .

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر