سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آوا
(1336)
·
رنگ چه ای، ای دریچه های پر از مهر؟
·
رنگ چه ای، ای دو چشم روشن زیبا؟
·
رنگ چه ای، ای چکیده های زمرد؟
·
رنگ چه ای، ای شراب سبز فریبا؟
·
رنگ جوانه، جوانه های حیاتی؟
·
یا که چو سرشاخه های زرکش امید؟
·
رنگ خلیجی که خفته در بر مهتاب؟
·
یا که چمنزارهای روشن خورشید؟
·
رنگ خزان نیستی، خزان پر مرگ است
·
نیست خزانی به خنده های تو پیدا
·
رنگ بهاری، بهار تازه رس کال؟
·
یا چو کران های سایه خورده ی دریا؟
·
پرتو فیروزه ای، به دامن یک اشک؟
·
یا نفس شعله ای، به سبزی یک کوه؟
·
سایه ی بیدی که اوفتاده به مرداب؟
·
یا تن یک چشمه ای، به جنگل انبوه؟
·
رنگ چه ای، ابر آسمان غروبی،
·
محو شده در دهان نیلی دریا؟
·
رنگ گریزنده ی ستاره ی صبحی
·
یا سحری، نیمرنگ، گمشده، پویا؟
شبه
نوعی سنگ است و رنگ سیاه براقی دارد و
در
جواهر سازی مصرف
می گردد.
·
رنگ چه ای، خوشه های گندم نارس؟
·
یا که چو رنگ گل جزیره ابهام؟
·
شبنم صبحی به برگ سبز، نشسته؟
·
یا ز تراشیده غنچه های شبه فام؟
معبد زاری
احتمالا منظور سیاوش، فستیوال
رنگ ها ست،
رسمی در هند است که مردم به روی یکدیگر رنگ می پاشند.
·
رنگ کبودی، بنفش معبد زاری؟
·
یا چو گناهی، شرابرنگ و فریبا؟
·
سبزی نخلی به ژرفنای بیابان؟
·
یا صدفی، بازکرده غنچه ی دریا؟
عود
چوبی سیاهرنگ که با سوختنش عطر خوشایندی متصاعد می شود.
·
عود سیاهی، رمیده از دل آتش؟
·
مرمر یشمی تو، یا شکوفه سنگی؟
·
من نتوانم چشید رنگ نگاهت
·
سحر من، ای سحر سبز رنگ، چه رنگی؟
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر