سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آوا
(1336)
· در پناه بنه ای (بیخ درختی)، روی
کمرگاهی دور
·
چشمه ای بود، نهان زمزمه گر
·
چشمه ای بود، سراینده ی دلشادی ها
·
چشمه ای روشن و روشنگر تاریکی ها
·
روی هر دامنه و دره دوید
·
رخ آِشفته علف ها را شست،
·
بوسه زد زلف گل وحشی را
·
دل خاموش چمن را کاوید
·
هیچ کس چشمه جوشنده، به چیزی نگرفت
·
صورت هیچکسی در دل او سایه نزد
·
بر لبانش چه سخن ها، که کس آن را نشنید
·
بر جبینش چه شکن ها، که کس آن را نزدود
·
گرچه پیوند نهان با دل کوهستان داشت،
·
آرزو داشت، ببیند رخ دریا ها را
·
آرزو داشت بریزد به دل اقیانوس
·
تا نیابد خود را:
·
«آه، اگر دشت عطشکرده لبانم نمکد،
·
یا اگر سینه آن کوه نکوبد بالم،
·
یا اگر تندی این راه توانم نبرد،
·
ماسه ساحل امید ـ به تن ـ خواهم شست
·
روی دریای پر از موج گران خواهم دید!»
·
گر چه کس نغمه این چشمه نبشنوده هنوز
·
باز در روی کمرگاه و فراز دره
·
چشمه ای می جوشد
·
چشمه ای هست که می خواند باز
·
چشمه ای هست که بس زمزمه دارد بر لب
·
چشمه ای هست به راه
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر