بهمن محصص (۹ اسفند ۱۳۱۰ در
رشت - ۶ مرداد ۱۳۸۹ در
رم)
نقاش، مجسمهساز و مترجم
ایرانی
نقاشیهای آوانگارد بهمن محصص از آثار معتبر
نقاشی مدرن ایران محسوب میشود.
سرچشمه:
صفحه قیسبوک بهمن
محصص
ثمیلا امیرابراهیمی
·
با پاهای ازهم
گشاده، بر آرنج هایش لمیده و سر را عقب کشیده، نوک پای راستش زمین را لمس میکند
و کف پای چپ با زانوی خمیده، محکم بر صفحه فلزی قرار گرفته.
·
بیش از اینکه در
آستانه ی برخاستن، یا در حال آفتاب گرفتن باشد، انگار در انتظار جفت است.
·
انتظاری نه از سرِ
تسلیم، بلکه همراه با دعوت.
·
حالت بدنش، شاید کمی
اغواگرانه به نظر برسد، اما نمایشی یا اروتیک نیست.
·
آمادگی طبیعی و جانوری اندام مادینه است برای
لقاح (بارور شدن، آبستن شدن.)
·
این یکی از زیباترین
و انسانی ترین پیکرههای زنانه ی بهمن محصص است و
بر خلاف بسیاری از فیگورهای مثله شدهی او، دارای سر و کفِ دست و پا ست.
·
در اتود کوچک
(۱۷ سانتیمتری) این اثر که در کتاب محصص چاپ شده، اندام زن ساده تر و بدون
جزئیات آناتومیک است.
·
اما نسخه ی
اصلی این اثر که حدود ۱۸۰ سانتی متر است ظرافت و قدرت اندام مادینه را به خوبی
نشان می دهد.
·
این اثر نیز
جزئی از جهان جانوری- انسانی- خدایی محصص است.
·
مخلوقات ترکیبی و غریب او از طبیعت، زندگی
روزمره ی شهری و جهان اسطوره ها بیرون آمده اند و در لامکانی به وسعت شرق تا
غرب و در ابدیتی به درازای گذشته تا آینده شناورند.
حسین رزاقی
این نقد توهینی آشکار هم به
محصص و هم به زنان است .
آمادگی طبیعی و جانوری مادیان !
آمادگی طبیعی و جانوری مادیان !
جهان جانوری ـ انسانی ـ خدایی !
از کجا می آورید این واژگان و
ترکیبات بی مسئولیت را؟
علی رضا رضائی
واژه جانوری که وسط خیابان بین
یک دعوا رد و بدل نشده که به حساب توهین (به زنان و محصص) گذاشتید!
منظور نویسنده میل غریزی و
تنانه است که بین انسان به عنوان یک جانور و حیوان مشترک است.
جهان جانوری- انسانی - خدایی هم
از خود آثار محصص آمده
مثل مینوتور و تنهای حشره
مانند فیگورهایش.
ضمن اینکه واژگان و ترکیبات نمیتوانند
بی مسئولیت باشند.
لابد منظورتان مسئولیت نویسنده
در قبال آنها ست
حسین رزاقی
بله من از بی مسئولتی نقد نویس
نوشتم .
محصص بیشترین مشکل را با
اینگونه افراد داشت
وقتی واژه ای بار منفی داشته
باشد فرقی نداره که در خیابون ادا بشه و یا در بحث علمی .
این یک اثر هنری اروتیکی است
چسباندن آن عمل به لقاح نیز بی مسئولیتی است .
علی رضا رضائی
حالا شما بهتره نماینده محصص
نباشید
خود آرتیست در فیلم «چشمی که می
نوشت» عمل هنری را با شاشیدن ( که یک اجبار فیزیلوژیک است) مقایسه کرده.
اون وقت شما از جایگاه مفتش اخلاق و عفتعمومی
نقد رو نقد میکنید!
اونم در دفاع از محصص
حسین رزاقی
من
از جایگاه اخلاق و عفت عمومی حرف نزدم .
من به چرندی به نام عفت عمومی
اعتقاد ندارم
عفت عمومی نتیجه اش، زنی لخت لقب جانور مادینه
می گیره
کسی که شاید در حال آفتاب گرفتن
است، منتظر جفت برای لقاح قلمداد میشه
نه من نماینده آقای محصص نیستم
ایشان خیال همه را قبل از مرگ
راحت کرد .
علی رضا رضائی
گیریم که «آفتاب گرفتن یک زن»
را نویسنده « انتظار برای لقاح» تعبیر کرده!
اولا کجای آن بیمسئولیتی است؟
نویسنده در مقابل چه کسی مسئولیت
دارد؟
ضمن اینکه در کامنت تان نوشتهاید «توهین به
زنان و محصص»
پس حرف تان این نیست که نویسنده
به معنای اثر وفادار نبوده یا درکش نکرده.
گویا آمادگی برای لقاح را فحش
حساب کردهاید.
حسین رزاقی
پسر جان ، بذار بزرگترهات که
بار کلمات را می گیرند، بیایند نظر بدهند
شاید متوجه فرق و مسئولیت شدی
تو هنوز فرق زنی لخت را با جانوری مادینه
نمیدانی .
علی رضا رضائی
فکر کنم دم زدن از صاحب نظر
بودن بزرگ ترها هم کار پدرها و دولتها و مفتشین عفت عمومی باشد
بیایند
نظر بدهند.
بهمن محصص
جناب رزاقی شما در پذیرش یا رد
دیدگاه منتقد آزادید.
اما کلمات و عبارات توصیفی هیچ گونه
توهینی به شخص محصص و زنان نیست!
عباراتی که شما روی آنها دست
گذاشتید به همان صراحت کارهای محصص است.
"جهان جانوری ـ انسانی ـ
خدایی " اشاره روشنی به مینوتور ها و اسطوره ها در کارهای محصص است.
محمد علی مشفقی
با
واژگان نقد مشکلی نیست
اما اگر محصص این نوشته را می خواند به خاطر
اینکه بیشتر شعری و چاپلوسانه است، دلخور می شد و گرنه با واژگان به تنهایی مشکلی
نداشت
مثلا
اگر نویسنده می گفت طرحی از خانمی.... بدون شاخ و بال دادن شاعرانه.
به
دل ایشان خیلی بیشتر می نشست.
به
جهت تنویر و آشنایی هنر دوستان و علاقه مندان به هنر استاد محصص.
این
مجسمه به سفارش یکی از متمولین پایتخت .... برای استخر منزل شان ساخته شده بود
و پای مجسمه در آب استخر فرو رفته بود.
البته
این اثر بعد از سال 57 معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا کرد.
امیدوارم
موجود باشد و ذوب نشده باشد.
اثر
دختر جوانی است که کنار استخر حمام افتاب می گیرد
ایشان
این اثر را با الهام از دختر سفارش دهنده اثر، ساخته اند.
میم
·
گاهی توضیحاتی از قبیل توضیحات جناب مشفقی کمترین کمکی
به درک محتوای اثر هنری نمی کند.
·
چه بسا حتی به تنبلی ذهنی مصرفکننده منجر می شود و به
عدم درک عمیقتر اثر هنری نیز.
·
برای اینکه اولا اثر هنری نه با آگاهی مطلق هنرمند، بلکه
در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی تولید می شود.
·
روند انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر هرکس روند بسیار
بغرنج و شگرفی است.
·
چه بسا خود هنرمند به محتوای اثر خود وقوف چندانی ندارد.
·
شاید به این دلیل که به انعکاس واقعیت عینی در ضمیر خود وقوف
کامل ندارد.
·
آنچه که هنرمند مثلا به مثابه مدل تندیس می بیند، فقط
بخشی از آن است که در آئینه ضمیرش منعکس می شود.
·
چه بسا سال ها بعد در عالم خواب متوجه می شود که چه
چیزهائی از مدل یاد شده در ذهنش انعکاس یافته است.
·
علاوه بر این، اثر هنری برای خود زندگی خاص خود را در پیش
می گیرد و بطرق متفاوت و حتی متضاد ادراک می شود.
·
در هر اثر هنری جنبه های نوعی عام بشری تبیین می یابند.
·
به همین دلیل است که آثار هنری هزار سال پیش همچنان و
هنوز برای مصرفکننده حامل و حاوی ارزش های استه تیکی و تئوریکی اند.
·
آنچه که ثمیلا ابراهیمی در این اثر هنری ادراک و اعلام
می کنند، خودش قابل تحلیل عمیقتر است.
·
مثلا اگر زن نحوه نشستن خود را خود چنین تعیین کرده، چه دلیلی داشته؟
·
اگر محصص این طرز نشستن را توصیه کرده و نه طرز دیگری را،
قصد ابلاغ کدامین حقیقت امری را در سر داشته است؟
·
و خیلی چیزهای دیگر.
·
نکته آخر اینکه آثار هنری را چه بسا با گذشت زمان و با از
سر گذراندن تجارب عینی معینی می توان ادراک کرد و نه فی الفور.
·
محتوای اثر هنری باید در روند زندگی چه بسا به تصادفی برملا
شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر