۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

سیری در گلستان سعدی (105)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت نهم
(گلستان با ب اول، ص 29) 
تحلیلی از شین میم شین

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر روزگار عضوی از اعضا را به درد آورد، اعضای دیگر نیز به درد می آیند.

1

·        این تعریف شیخ شیراز از رابطه ارگانیکی (عضوی) موجزترین و در ضمن دقیق ترین تعریف از آن است.
·        سعدی امپیریستی (تجربه گرائی) تمامعیار است و به تجربه شخصی به این حقیقت امر پی برده است و نه فقط به این حقیقت امر.    
·        دلیل این پدیده این است که ارگانیسم موجودات زنده به سیستم های برقکشی شده (الکتریفیکاسیون) متعالی شباهت دارد:
·        به همین دلیل است که هر تلنگر و تخریبی بر و در گوشه ای از اندام در تار و پود آن منعکس می شود.

2
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید، که نامت، نهند آدمی

·        بزعم شیح شیراز، کسی که از درد وارده بر همنوعانش به درد نیاید، فاقد رابطه ارگانیک با بشریت است و لذا آدم نیست.
·        همبستگی نوعی و هومانیسم را در عصر جدید، رادیکال تر و بهتر از این نمایندگی نکرده اند.
·        پیش شرط آدمیت بنظر سعدی رابطه ارگانیکی با بشریت است.
·        در صورت غیاب این صفت و مشخصه، بنی آدم سلب آدمیت می شود و به اسفل السافلین جمادات سقوط می کند:
·        به قهقرای ممکنه.

·        این اما بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟

3

·        این بدان معنی است که سعدی دیالک تیک جزء و کل را  نخست به شکل دیالک تیک عضو و اندام و سپس به شکل دیالک تیک بشر و بشریت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین را از آن کل (اندام، بشریت) می داند:
·        یعنی در قاموس سعدی، جزء (عضو، بنی بشر)  فقط و فقط در داربست دیالک تیکی جزء و کل (عضو و اندام، بشر و بشریت)  چیزی حساب می شود و نه در خارج از آن.  
·        در علمیت و حقیقت این نظر شیخ شیراز نمی توان کمترین تردید را به دل راه داد:
·        عضو قطع شده از اندام نمی تواند حتی ساده ترین فونکسیون پیشین را جامه عمل بپوشاند و عملا به چیزی زباله واره و زاید تنزل می یابد.

4
 تبعیدی ها

·        با توجه به همین حقیقت امر است که در جوامع و همبودهای بشری (شاید هم حیوانی) برای تنبیه اعضای جامعه و همبود، از دیرباز به طرد و تبعید آنها مبادرت می ورزند.
·        فردی که از جامعه و همبود طرد شود، بسان عضوی که از اندام کنده می شود، رابطه اش را با کل از دست می دهد، تغذیه مادی و معنوی نمی شود، بتدریج می پوسد و متلاشی می شود.
·        این بی رحمانه ترین فرم تنبیه در احزاب، کمون ها، زندان ها، جوامع و همبودها ست.
·        حتی در همین قرن بیست و یکم دول امپریالیستی برای تخریب فردی او را ممنوع الورود به قاره ای و یا کشوری می کنند و یا از دیار خود تبعید می کنند و سرگردان جهان می سازند.  

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر