ریشه ها و فونکسیون اجتماعی ادبیات
ترجمه ژاله سهند
سرچشمه:
مجله هفته
ترجمه ژاله سهند
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
شین میم شین
نزاعی در مورد “هنر ناب” و در مورد ”هنر با گرایش” بین لیبرال ها و “پوپولیست ها”، صورت گرفت.
آنها به ما مبدل نمی شوند.
دیالک تیک ماتریالیستی ماورای این قرار دارد
از نقطه نظر یک فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه است.
نزاعی در مورد “هنر ناب” و در مورد ”هنر با گرایش” بین لیبرال ها و “پوپولیست ها”، صورت گرفت.
آنها به ما مبدل نمی شوند.
دیالک تیک ماتریالیستی ماورای این قرار دارد
از نقطه نظر یک فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه است.
·
من همین فراز آغازین از مقاله لئون
تروتسکی را مورد تأمل قرار می دهم.
·
این ضمنا اولین مطلبی است که من از
ایشان می خوانم.
1
نزاعی در مورد
“هنر ناب” و در مورد ”هنر با گرایش” بین لیبرال ها و پوپولیست ها صورت گرفت.
·
این فرمولبندی فی نفسه فرمولبندی
ئی مکانیکی، تصنعی، بی روح و بی زندگی است.
·
اگر من جای ژاله بودم به شرح زیر
ترجمه می کردم:
مبارزه ای در زمینه
“هنر ناب” و ”هنر جانبدار” میان لیبرال ها
و “پوپولیست ها” در جریان است.
2
·
هنر ناب اصولا وجود ندارد.
·
هیچ چیز ناب وجود ندارد.
·
همه چیز هستی از ذره تا کهکشان و
انعکاس معنوی آنها در آئینه ضمیر انسان ها خصلت دیالک تیکی دارد.
·
مطلق همیشه دست بگریبان نسبی است.
·
در جامعه بشری نه هنر ناب و بی بو
و بی خاصیت و بی طرف وجود دارد و نه هیچ چیز ناب دیگری.
3
·
ضمنا نمی توان از مرزبندی عینی
میان هنر ناب کذائی و هنر جانبدار کذائی سخن گفت.
·
چون هر اثر هنری در تحلیل نهائی ـ
آشکار و نهان ـ جانبدار است:
·
آثار هنری چیزی جز انعکاس استه
تیکی ـ تئوریکی ـ هنری واقعیت عینی در آئینه ضمیر هنرمند نیستند.
·
و هنرمند در جامعه بسر می برد و نه
بسان رابینسونی در جزیره ای نامسکون و در انزوا و انفراد مطلق.
·
انعکاس واقعیت عینی از فیلترهای
متنوع و تو در توی طبقاتی و فردی هنرمند می گذرد.
·
به همین دلیل است که محتوای آثار
هنری هنرمندان مختلف، متفاوت و چه بسا حتی
متضاد با یکدیگر است.
·
هر اثر هنری، حتی چرند ترین آثار هنری در تحلیل نهائی آب به آسیاب طبقه
اجتماعی معینی می ریزد.
·
اثر هنری ناب و بیطرف و به قول
تروتسکی بی گرایش وجود ندارد.
·
این البته فقط ادعای من نیست.
·
حتما صاحب نظران مارکسیستی ـ
لنینیستی دیگر از برشت تا لوکاچ و از بلوخ
تا کوفلر و غیره صدها جلد کتاب در این زمینه نوشته اند.
4
نزاعی در مورد
“هنر ناب” و در مورد ”هنر با گرایش” بین لیبرال ها و پوپولیست ها صورت گرفت.
·
مفاهیم لیبرال و پوپولیست نیز از مه آلودگی ذهن
تروتسکی و از سطح نازل شعور تئوریکی ایشان پرده برمی دارد.
·
لیبرال و پوپولیست می توانند
تعلقات طبقاتی چه بسا متضادی داشته باشند.
·
حتی امروزه روز می توان به این
حقیقت امر پی برد:
·
هم احمدی نژاد و مشد حسن روحانی را
می توان پوپولیست قلمداد کرد و هم همه سران کشورهای سرمایه داری پیشرفته را.
·
جورج بن جورج چه فرقی از این نظربا
احمدی نژاد و اوباما چه تفاوتی با مشد حسن روحانی
دارد؟
·
لیبرال هم به همین سان.
·
حتی مارکس را می توان لیبرال
قلمداد کرد.
·
مراجعه کنید به آثار دومه نیکو
لوسوردو و غیره در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
5
آنها به ما مبدل نمی شوند.
·
آیا منظور تروتسکی این است که
لیبرال ها و پوپولیست ها به بلشویک ها مبدل نمی شوند؟
·
چرا؟
·
آدم به قول برتولت برشت، «آدم است»
و می تواند جلوی چشم تماشاگران حتی به فیلی استحاله یابد، چه برسد به بلشویکی.
·
اتفاقا ولادیمیر لنین در خیلی جاها
اشاره بر آن دارد که کلی از این جور فیل ها به بلشویک ها پیوسته اند.
·
برای اینکه «بلشویک ها پیروز شده
اند.»
·
حتی در اثر معروف «دکتر ژیواگو» می
توان به این بلشویزه گشتن «لیبرال ها و پوپولیست های» کذائی پی برد.
·
با پیروزی یأجوج و مأجوج در ایران
هم میلیون ها ژیکولو و مینی ژوپ پوش لیبرال
در طرفة العینی متدین و محجب شدند و به جرگه پاسداران مسلح نر و ماده حتی پیوستند و برخی از آنها اکنون در
سی عن عن و بی بی سی به ارشاد خلایق مشغولند.
6
دیالکتیک
ماتریالیستی ماورای این قرار دارد
·
تروتسکی بیشک نمی داند که دیالک
تیک ماتریالیستی به چه معنی است.
·
و گرنه یک همچو یاوه ای را
فرمولبندی نمی کرد.
·
طرف فکر می کند که دیالک تیک
ماتریالیستی چیزی مثل هنر ناب و با گرایش و لیبرال و پوپولیست است.
·
آدم رفته رفته به حال طرفداران چپ وطنی
گریه اش می گیرد.
7
از نقطه نظر یک
فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه
است.
·
ژاله خودشان معنی این یاوه می
دانند؟
·
فرایند مادی تاریخی یعنی چی؟
·
نکند منظور همان دیالک تیک
ماتریالیستی کذائی باشد؟
·
احتمالا منظور تروتسکی بی سواد،
«از نقطه نظر درک ماتریالیستی تاریخ» بوده
است.
8
·
به چه دلیل هنر خدمت اجتماعی است؟
·
اتفاقا بر عکس توهمات و تخیلات
تروتسکی، مولدین آثار هنری عمدتا و اکثرا از طبقات مرفه و دارا بوده اند.
·
یعنی از وابستگان مستقیم و
غیرمستقیم طبقات حاکمه بوده اند.
·
سابقه این حقیقت امر به مرزبندی
میان کار عمدتا جسمی و کار عمدتا فکری می رسد.
·
درست به همین دلیل هم بوده که
اشرافیت بنده دار و فئودال و بورژوا به تحقیر کار مادی پرداخته و به تجلیل از کار
فکری.
·
به همین دلیل هم بوده که مفاهیم فرزانه و فرهیخته و نخبه و روشنفکر و
غیره کسب ارزش و اعتبار تمام اجتماعی کرده اند و فخر انگیز گشته اند.
·
درست در زمانی که عمله و رعیت و کلفت و کنیز و نوکر
و خدمتکار به فحش واژه بدل شده اند.
9
از نقطه نظر یک
فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه
است.
·
اتفاقا بر عکس توهمات تروتسکی،
آثار هنری بهترین وسیله برای تخریب خانه خرد خلق بوده اند و کماکان هم عمدتا هستند.
·
هنر همیشه عمدتا خائن نسبت به خلق
بوده است و نه خادم خلق.
10
از نقطه نظر یک
فرآیند مادی تاریخی، هنر همیشه یک خدمت اجتماعی و تاریخا سودگرایانه
است.
·
هنر تاریخا سودگرایانه بوده است؟
·
سودگرایانه را ژاله برای
پراگماتیسم انتخاب کرده اند؟
·
خوب این مفهوم «سودگرائی» مفهومی خنثی
و بی طرف که نیست.
·
هنر که ظاهرا خدمت اجتماعی بوده،
به سود کدام طبقات اجتماعی بوده است؟
·
بگذریم از مفهوم تاریخا پراگماتیستی بودن
هنر.
·
از تروتسکی چه پنهان، که هنر در جوامع طبقاتی، همیشه
طبقاتی بوده و درست به همین دلیل در جوار و یا حتی در مقابل هنر طبقه حاکمه همیشه هنر
توده ای قد برافراشته است.
·
در آثار هنری نیز می توان شاهد
مبارزه طبقاتی جاری در هر جامعه بود:
·
شعور اجتماعی (هنر، اخلاق، فلسفه و غیره) همیشه انعکاس وجود اجتماعی است و بواسطه وجود
اجتماعی تعیین می شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر