سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
شین میم شین
تولد
(آبان 1353)
·
گیل آوا
·
ای کودک
کرانه و جنگل
·
ای دختر
ترانه و ابریشم و بلوط
·
ازکوره
راه دامنه و ده
·
با ما
بگو که بوی چه عطری
·
یا بال
رنگ رنگ چه مرغی تو را کشاند
·
تا
پایتخت مرگ؟
·
چشم که
خفته بود که چشمانت
·
راه از
ستاره جست
·
دست که
بسته بود که دستانت
·
از میخ
های کلبه ربود آن تفنگ پر؟
·
گیل آوا
·
ای
روشنای چشم همه خانوار رنج
·
بی شمع و
شب چراغ
·
در پیش
چون گرفتی این راه پر هراس؟
·
و آن گاه
با کدام نشانی
·
بر خلق
در زدی که جوابت نداد خلق؟
·
وقتی
گلوله تو به بن بست کوچه ها
·
بر جثه
جنایت
·
دندان
ببر بود که در گوشت می چرید
·
وقتی
فشنگ آنان
·
در قامتت،
بهاری در خاک می کشید
·
بی راه و
بی گناه
·
سر در گم
هزار غم خرد، عابران
·
آنان که
بایدت به کمک می شتافتند
·
آرام سوی
خانه و کاشانه می شدند
·
ای وای
از آن جدایی و این جرئت
·
فریاد از
این جنون شجاعت
·
گیل آوا
·
ای خوشه
شکسته سرخ انگور
·
آه ای
درخت خون
·
گیل آوا
·
اینک بگو
به ما
·
تا با
کدام اشک، شهامت را
·
ما شستشو
کنیم؟
·
چونان تو
را کجا
·
ما جستجو
کنیم ؟
·
ای بر
توام نماز
·
ای بر تو
ام نیاز هزاران هزارها
·
تکرار شو
·
بسیار شو
·
ای مرگ
تو تولد زن در دیار من
·
یکتای من
خجسته گیل آوا
تلاشی برای
تحلیل شعر
تولد
·
سیاوش با
گزینش مفهوم «تولد» ـ به مثابه عنوان شعر ـ در
مرگ گیل آوا، تولد زن را در دیار خویش آرزو می کند و یا نوید می دهد.
·
سیاوش
احتمالا تأثیر ناگزیر مرگ گیل آوا بر نیمه دیگر جامعه را می بیند و به ورود زنان
به عرصه مبارزات اجتماعی امید می بندد.
·
سیاوش
اما با این مفهوم، دیالک تیک مرگ و تولد را به
خاطر خواننده خطور می دهد:
·
هر مرگی
همواره به معنی تولدی دیگر است که فروغ فرخزاد از آن برای کتاب شعرش عنوان ساخته است.
·
واقعی
بودن این امید و صحت این نوید را باید در کوره پراتیک زنده زندگی به محک زد و مورد
حلاجی علمی قرار داد.
·
چه بسا
مرگ ها که به جای شیپور بیداری، طبل توهم را در کله انسان ها به غرش در می آورند،
با اتکا به سنت شهادت طلبی، به اثبات عاطفی باطل کمک می کنند، بذر گمراهی در ضمیر
توده می پاشند و در تحلیل نهائی، آب به آسیاب ارتجاع و واپسگرائی می ریزند.
گیل آوا
ای کودک کرانه و جنگل
ای دختر ترانه و ابریشم و بلوط
ازکوره راه دامنه و ده
با ما بگو که بوی چه عطری
یا بال رنگ رنگ چه مرغی تو را کشاند
تا پایتخت مرگ؟
·
مفاهیمی
که سیاوش در این حکم به کار می برد، عبارتند از «گیل
آوا»، «کودک کرانه و جنگل»، «دختر ترانه و
ابریشم و بلوط»، «کوره راه دامنه و ده»، «بوی عطر و بال رنگ رنگ مرغ» و «پایتخت
مرگ»
1
«گیل آوا»
·
سیاوش با
مفهوم «گیل آوا» قهرمان حادثه را نامگذاری می کند، تا از سوئی شعر خود را از شر
سانسور نجات دهد و از سوی دیگر زادگاه قهرمان به خاک افتاده را نشان خواننده می
دهد:
·
گیلاوا
به معنی آوای گیلان.
2
«کودک کرانه و جنگل»
·
سیاوش با
مفهوم «کودک کرانه و جنگل» از سوئی سن و سال قهرمان مورد نظر را و از سوی دیگر،
خاستگاه جغرافیائی او را و ضمنا رابطه عاطفی خود نسبت به او را بر زبان می آورد.
·
مفهوم
«دختر کرانه و جنگل» به اهل شمال ایران بودن قهرمان شعر دلالت دارد.
·
در مفهوم
«کودک» رابطه عاطفی سیاوش نسبت به دختر جوان
به دیده می گذرد:
·
سیاوش او
را فرزند خویش تلقی می کند.
·
این شعر
به شولای سرشک شور شاعر رقم خورده که خود از سر تا پا پارتیزانی پهلوان و سلحشور
بوده است.
3
«دختر ترانه و ابریشم و بلوط»
·
سیاوش با
این مفهوم، ضمن تأکید بر نوجوانی و لطافت
ابریشمین و مقاومت و سرسختی بلوطین دختر کرانه و جنگل، احتمالا فراورده تولیدی
شهرش را نیز بر زبان می راند:
·
ابریشم
را که احتمالا با استفاده از برگ درختان بلوط به عنوان خوراک کرم ابریشم تهیه می شود.
·
قهرمان
شعر سیاوش ـ در هر حال ـ دیالک تیکی از ابریشم و بلوط است، دیالک تیکی از لطافت و استقامت است.
4
«کوره راه دامنه و ده»
·
سیاوش با
مفهوم «کوره راه» هم راه معنوی (فکری) دختر جوان را در نظر دارد و هم راه مادی او
را، یعنی هم مدل فکری روند و روال مبارزه را و هم فرم مادیت یافته مدل فکری را.
·
مفهوم
«کوره راه»، خود از سوئی دیالک تیک مادی و معنوی
معیوب است، دیالک تیک پراتیک نسنجیده و تئوری دست و
پا شکسته است و از سوی دیگر دیالک تیک وسیله
نامناسب و هدفی متعالی است.
·
سیاوش در
ادامه شعر، منظور خود را با صراحت بیشتری بیان خواهد کرد.
5
«بوی عطر و بال رنگ رنگ مرغ»
·
سیاوش با
این مفهوم چندین دیالک تیک متنوع و مختلف را به خدمت می گیرد:
·
او از
سوئی دیالک تیک غریزه و عقل را برای بیان
منظور خویش به کار می برد:
·
حرکت
دختر جوان نه بر بنیان عقل، بلکه به فرمان غریزه صورت می گیرد، نه بر پایه خردی
خارائین، بلکه بر اساس شور و شوقی عاطفی:
·
بوی عطر
مستی بخشی و رنگ فریبای پر و بال مرغی او را از جا می کند و به دنبال خود می کشد.
·
سیاوش
همین اندیشه را بعدها در قالب شعر دیگری بر زبان می راند و میان راه و آئین خود و
کوره راه فدائیان مرزبندی می کند:
تو به سوی آنچه دل ز تو ربوده می روی
من به سوی آنچه دانش زمانه ام نموده،
می روم
·
سیاوش در
آن واحد، دیالک تیک آگاهی و خودپوئی را نیز به
خدمت می گیرد.
·
در غیاب
تئوری رهائی بخش، در غیاب آگاهی، کردوکار انسان ها خصلت
غریزی و خودپو کسب می کند.
·
مارکس در نامه
ای به آبراهام لینکن از «غریزه طبقاتی
پرولتاریا» سخن می گوید که در غیاب تئوری، چراغ راه آنها ست.
·
عقل نیز
خواه و ناخواه در دامن غریزه پرورش یافته است.
·
غریزه
همواره نطفه های عقل را در بطن خویش می پرورد و پس از بلوغ درخور، گذار از غریزه
به عقل صورت می گیرد.
·
غریزه در
روند توسعه بشری همواره آبستن عقل بوده است.
·
غریزه بر
عقل تقدم داشته است، فونکسیونی بمراتب مهمتر و تعیین کننده تری در اندام زنده به
عهده دارد و همچنان و کماکان حرف آخر را بر زبان می راند و در صورت لزوم پوزه بندی
مهیب بر عقل می زند و چه بسا بدان حق نفس کشیدن حتی نمی دهد.
·
سیاوش می
تواند اما قیاس به نفس کند و با مفهوم «بوی عطر و بال
رنگ رنگ مرغ» زیبائی جامعه آرمانی فردا را که آبشخور ایدئال ها ست، به دختر
کرانه و جنگل نسبت دهد.
·
ایدئالیزه
کردن آماج ها برای مبارزان اجتماعی امری عادی و ضروری است.
6
«پایتخت مرگ»
·
کودکی که
به دنبال عطر و رنگی فریبا به راه افتاده بود، به پایتخت مرگ رسیده است.
·
گنجشک
رودار هشیاری در ایران زندگی می کند که به «گنجشک کودکفریب» معروف است:
·
در یک
قدمی کودک بر زمین می نشیند و با هر حمله کودک به قصد گرفتن آن، فقط یک قدم به جلو
می جهد و بدین طریق کودک جاهل و غافل را از شهر بدر می برد و ـ بروایتی ـ به چاهی
رهنمون می شود.
·
مادران
هوشمند کودکان خود را نسبت به این موجود کوچک کودکفریب هشدار می دهند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر