کوبه
دارد واژه های مژده زا بر لب
سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
(از تراشه های تبر )
کوبه
·
کوبه بر در، بی تکان مانده است
·
بی صدا
مانده است
·
بر در
خاموش، افسرده است
·
روزها
شب ها ست
·
هیچ دستی
دست او در دست نفشرده است
·
کوبه
دارد از فلز آگهی با جان
·
کوبه
دارد واژه های مژده زا بر لب
·
کوبه
دارد بار بار ارمغان در دست
·
شورها با
او ست
·
یادها،
هشدارها با او ست
·
تا نجنبد
او،
·
تا نکوبد
او،
·
همچنان
بر میهمان و میزبان این در فروبسته است
·
ساکنان
خانه ی بیدار،
·
قاصدان
مهربانی،
·
راه تان
بسته است
·
دست تان
خسته است
·
کوبه را
با خویشتن بس حرف آهسته است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر