اثری از مجله ارجمند هفته
یدالله سلطان
پور
با سپاس از
روزبه مهرگان
·
درک علمی وضع خویش، برای کارگر مزدبگیر، بمثابه کارگر
مزدبگیر ـ بی اعتناء به وضع و حال فردی او ـ ضرورت مبرم خواهد داشت، اگر او قصد
دفاع از منافع خود را داشته باشد.
·
او باید به تعلق خود به طبقه کارگر پی ببرد،
طبقه ای که استثمارش شرط وجودی سرمایه است، طبقه ای که وجودش، تضاد داخلی سیستم
سرمایه داری را تشکیل می دهد.
·
·
پیش شرط خود رها سازی طبقه کارگر را این شناخت
تشکیل می دهد.
·
این شناخت سمت و سوی عمل او را تعیین می کند.
·
·
از این رو ست که لنین به هنگام تدوین استراتژی سیاسی
مبارزه طبقاتی بر تئوری بمثابه بخش لاینفک پراتیک تأکید می ورزد:
·
«مارکس تمامت ارزشتئوری
(تئوری مربوط به ارزش) خود را در این می دید، که آن، ماهیتا انتقادی و انقلابی است.
·
این مشخصه ـ واقعا، بی کم و کاست و بی چون و چرا
ـ خودویژگی ذاتی مارکسیسم را تشکیل می دهد.
·
زیرا این تئوری وظیفه مستقیم خود را در نکات زیر
خلاصه می کند:
1
·
در کشف کلیه فرم های آنتاگونیسم و استثمار در جامعه مدرن
و تعقیب پیگیرانه توسعه آن.
2
·
در افشای خصلت آن و اثبات اجتناب ناپذیری تحول
آن به فرم دیگر.
·
و در خدمت از این طریق به پرولتاریا برای خاتمه دادن هر
چه سریعتر و هرچه آسانتر به هرگونه استثمار»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر