۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

انقلاب 1952 مصر و درس هائی از آن (2)


علی آلنگ
تأثیر انقلاب 1952 بر تحولات 60 ساله خاورمیانه از جمله ایران


2
اخوان المسلمین

• این گروه ابتدا بنام «انجمن امداد حصافیه» در سال ۱۳۲۸ با دو هدف زیر تشکیل شد:

1

• حفظ و گسترش «ارزش‌های اسلامی»

2

• «مقابله با هجوم میسیونرها»

• رهبر و مؤسس آن حسن بنا جوانی‌ مصری و متولد قاهره بود.
• این گروه که بعدها به اخوان المسلمین تغییر نام داد، اعضای آن پیش از انقلاب مصر بیش از یک میلیون نفر تخمین زده می شدند.
• در سال ۱۹۴۸ نخست وزیر مصر محمود النقرشی توسط شخصی‌ که گفته می شد، عضو این گروه بوده، ترور شد.
• متعاقب این حادثه اخوان المسلمین غیر قانونی اعلام شد، اما در تظاهرات مردم مصر شرکت می کرد.

• (علی رضا هوسمی در کتابی تحت عنوان «جنبش‌های اسلامی در قرن بیستم» از جمله می نویسد که آیت الله قمی و حسن بنا در تدوین برخی‌ از اصول و اندیشه‌ های گروه با هم همکاری داشته اند و نوّاب صفوی - از رهبران فداییان اسلام - پیش از ترور حسنعلی‌ منصور ـ نخست وزیر وقت در تهران ـ با حسن بنا در مصر دیدار داشته است.
• وی همچنین می نویسد که آیت الله کاشانی با حسن بنا در سال ۱۹۴۸ و در مراسم حج ملاقاتی داشته است.)

• پس از تغییر نظام و تشکیل ارگان‌ های رهبری انقلاب برخی‌ از چهره‌ های شناخته شده اخوان المسلمین بر سر کسب تعداد بیشتری از کرسی های قدرت با دولت جدید اختلاف نظر پیدا کردند که علنی شدن این اختلافات موجب کم اعتباری این گروه درمیان توده‌های مردم شد.

• گروه افسران آزاد برنامه‌ های اولیه خود را بمنظور ایجاد تغییرات جدید اعلام کرد.
• افسران آزاد بخوبی آگاه بودند که برای غلبه بر بقایای فئودالیسم، آریستوکراسی، آثار زیانبار استعمار و نیل به استقلال سیاسی و اقتصادی، می ‌بایست کشور را هر چه زودتر بسوی صنعتی شدن سوق دهند.

• اما سیر رویداد‌ها نشان داد که بورژوازی ملی‌ علاقه چندانی به موفقیت چنین برنامه‌ هائی‌ ندارد.


• بورژوازی ملی‌ از یکطرف به ادامه سرمایه گذاری ‌های کوتاه مدت در مسکن و کشاورزی علاقه مند بود، یعنی‌ بهره گیری فراوان و فوری و از طرف دیگر تغییر ساختار اقتصادی - اجتماعی مصر را تنها در پیوند با دول سرمایه داری ممکن می‌دانست.


• (این پدیده را ما هم در انقلاب فوریه ۱۹۱۷ روسیه شاهد بودیم و هم پس از پیروزی انتخاباتی ۱۹۹۸ هوگو چاوز در ونزوئلا)

• عدم همگامی بورژوازی ملی‌ اما ناصر را ناامید نساخت.
• او برای انجام ادامه برنامه‌ هایش به توده‌ های مردم رجوع نمود.

• انجام اقدامات دموکراتیک و برنامه‌ های رفاهی‌ برای مردم مصر روز بروز بر اعتبار و اعتماد به وی می افزود.

• قوانین جدید در مورد تأمین امنیت شغلی‌، تقلیل طول مدت کار روزانه به هفت ساعت، بیمه‌ اجتماعی در مقابل صدمات شغلی‌، وضع قانون بیمه‌ درمانی و بسیاری دیگر از از آن جمله بود.

• در جریان چنین اقداماتی، امپریالیسم دستپاچه انگلیس پیشنهاد عضویت در پیمان بغداد را به وی داد.

• (اعضای پیمان بغداد کشورهای انگلیس، عراق، ترکیه، پاکستان و ایران بودند که انگلستان در آن تنها "نظارت" داشت.
• این پیمان ادامه سیاست "ایجاد کمربند سبز"، که همان "محاصره اسلامی" مورد نظر انگلیس علیه "نفوذ کمونیسم" بود، در رژیم محمد رضا شاه به عنوان پیمان همکاری‌ های "عمرانی" و منطقه ‌ای هم معرفی‌ می شد.
• شاه عضویت در چنین پیمانی را علیرغم "غیر متعهد" بودن خود برای ایران افتخار می‌دانست!)

• این پیمان که در واقع توسعه نظامی "ناتو" در خاور میانه و محاصره نظامی شوروی در جبهه‌ های جنوب بود، توسط ناصر تقبیح و پیشنهاد مبتنی‌ بر آن هم بروشنی رد شد.

• پیامد‌های چنین امتناعی به شرح زیر بودند:


1

• حمله نظامی اسرائیل (۱۹۵۴) به مواضع نظامی مصر

2

• امتناع دول غربی از فروش اسلحه به دولت انقلابی مصر

• حال دیگر امپریالیسم نیّت‌ های نهایی خود را آشکار کرده بود و رهبر انقلاب مصر نیز گام بگام این حقیقت تاریخی را در می یافت که ادامه انقلاب نه‌ در پیوند با امپریالیسم بلکه بر عکس، در گرو گسست با آن و تکیه بر توده‌ها و آرمان‌های آنها امکان پذیر است.

• موقعیت دولت انقلابی مصر با انجام تقسیم اراضی‌ که در پی‌ آن بیش از ۴۰۰.۰۰۰ دهقان بی‌ زمین صاحب زمین شدند و نیز ازدیاد در آمد سالانه کشتکاران به دو برابر و هم چنین تدوین قانون "سقف ۸۴ هکتاری" مالکیت بر زمین، ضربات هولناکی را بر فئودالیسم مصر و ارکان ضد انقلاب وارد ساخت.

(اصلاحات ارضی مصر طی دو دوره، در ایران مورد تقلید قرار گرفت:

1

• نخست اصلاحات و عقب نشینی نیم بند شاه در دهه ۱۳۴۰ شمسی‌

2

• سپس تشکیل "هیأت هفت نفره واگذاری زمین” که انجام بند‌های "ج" و " دال" آن در سد "آیت الله مشکینی" تا مدت زیادی متوقف بود.

• این اصلاحات را کاسه لیسان حکومت پهلوی "پیوند شاه و ملت" می نامیدند.

• همان سخنی که این روزها نامش "بیعت با رهبری" است، که به "ورزش" روزانه چاپلوسان دربار خامنه ‌ای تبدیل شده است.

• تلاش دولت در بخش‌های دیگر علی‌ الخصوص تأمین الکتریسیته و نیز در صنایع پارچه بافی‌ و ریسندگی با اقبال زیادی مواجه شد.
• اما پروژه‌ های بسیار با اهمیت دیگر چون توسعه صنعت آهن و فولاد در منطقه "هلوان" به سختی و با حرکتی بسیار کند پیش می‌رفتند.
• پس از بسته شدن بازار‌های غربی بر روی ناصر، "شورای فرماندهی انقلاب" تصمیم گرفت که برای تهیه اسلحه نخست به کشور چکسلواکی و سپس به اتحاد شوروی روی آورد.

• این اقدام مصر در آن زمان به مثابه قطع ارتباط‌ های سابق با دول امپریالیستی و بعضا اعلام "موضع دشمنی با غرب" و اسرائیل تلقی‌ می شد.


• اما انقلاب هنوز هم به راه خود ادامه می داد.


• در حد فاصل سا ل‌های ۵۷- ۱۹۵۵ دولت تمامی بانک‌ های خارجی‌ و شرکت‌ های بیمه‌ را ملی‌ اعلام کرد.
• و دولت انقلاب قانون "حداقل ۵۱ درصد مالکیت دولت" بر "شرکت های بزرگ" را به تصویب رسانید.
• اما متاسفانه هنوز هم برنامه ‌ای متمرکز و روشن برای صنعتی کردن کشور به چشم نمی خورد.

• (در نتیجه انجام اقدامات انقلابی از این قبیل روند "عادی" و حیات روزانه سرمایه داری دچار تغییرات جدی شده بود.
• اما ساختار، مناسبات و روابط تولیدی همچنان زخم خورده و در چار چوب نظام سرمایه داری باقی‌ مانده بود.
• همان پدیده‌ ای که کمابیش در ابتدای انقلاب ۵۷ در ایران هم شاهد بوده ایم.
• با این توضیح که سرمایه داری ایران موقعیت خود را بسرعت در بخش تجاری مستحکم کرد.)

ادامه دارد

آفتاب این ویرانه

بمباران
مینا اسدی
از دفتر شعر:
«دریا پشت تردیدهای توست»

• کودک

• فرصت نیافت
• که آخرین قطره ی چایش را بنوشد

• فرصت نیافت
• که کفش های کوچکش را به پا کند

• فرصت نیافت
• که دفترهایش را
• در کیف مدرسه اش جا دهد

• فرصت نیافت
• که کودکی های تابستانی اش را تکرار کند

• و فرصت نیافت
• که جوان شود

• به ناگاه
• برقی در آسمان نیمه روشن سحرگاهی

• صدایی بی مانند
• و توقف زمان و زندگی

* * *

• اینک

• کفش کوچکی بر درگاه
• فنجان معلق چای

• کیف وارونه

• دفترهای پاره ی مشق

• گواه آن است

• که دقایقی پیش از این سکوت مرگبار

• شوق زندگی و عشق

• آفتاب این ویرانه بوده است.

پایان

فرزند «وین سرخ»

الفرد هردیکا (1928 ـ 2009)

• مجسمه ساز، رسام، نقاش، گرافیسین، نویسنده مارکسیست اطریشی

• فرزند «وین سرخ»

• پرورش یافته در کوره مبارزات طبقاتی میان سوسیالیست ها و کنسرواتیوها، احزاب و دار و دسته های فاشیستی.

• از 5 سالگی در مکتب پدر که کمونیست و فعال سندیکاهای کارگری بود، تربیت یافت.

• در همان ایام کودکی بارها به جرم پخش اعلامیه در محلات کارگری وین بازداشت شد و آزار دید.

• 6 ساله بود که شاهد تفتیش خانه شان گشت و سیلی پلیس بر صورتش نقش بست.


• 10 ساله بود که اطریش به آلمان هیتلری «ملحق شد.»


• پدرش سال های سیاه حاکمیت فاشیسم را در اردوگاه های کار از سر گذراند.


• الفرد مخفی شد و از خدمت سربازی نجات یافت، ولی برادرش مجبور به شرکت در جنگ شد و در لنینگراد جان باخت.


• در ایام اختفا، در کارگاه دندانسازی دوره دوساله دید وبا ظرافت های کار آشنا شد.

• همین آشنائی بعدها در هنر او باراور گردید.

تحصیل در آکادمی هنرهای زیبا وین

در رشته نقاشی (1946 ـ 1952)
• در رشته مجسمه سازی (1953 ـ 1957)

• برگزاری اولین نمایشگاه خود (مجسمه، نقاشی، گرافیک) (1960)


• دیدار از بیماران روانی و آشنائی با درد و دلهره و دهشت آنها که در تمامت عمرش در آثارش انعکاس یافت. (1966)


• پدید آوردن مجسمه نیم تنه ای از کارل رنر (رئیس جمهور اطریش) (1950)

اشتغال

• پروفسور مجسمه سازی اشتوتگارت (1971 ـ 1973)
• پروفسور مجسمه سازی هامبورگ (1973 ـ 1975)
• پروفسور مجسمه سازی اشتوتگارت (1975 ـ 1986)
• پروفسور مجسمه سازی برلین (1986 ـ 1989)
• پروفسور مجسمه سازی وین (بعد از 1989)

شعار پداگوژیکی اش:

• مدرسه نه محل آموزش نوازش، بلکه مرکز آموزش پیکار است!



• پدید آوردن مجسمه یادبود فریدریش انگلس در زادگاه او شهر ووپرتال (1981) تحت عنوان «چپ نیرومند!»


• پدید آوردن مجسمه های یادبود قربانیان اردوگاه های کار فاشیسم در هامبورگ (1983 ـ 1986)

• پدپد آوردن اسب چوبی در اعتراض به کاندید شدن کورت والدهایم که اسب فاشیسم نام گرفته بود.

• پدید آوردن مجسمه های یادبود ضد جنگ و فاشیسم در میدان وین (1988) که مهمترین اثر خود نامیده است.

• بلحاظ جهان بینی در تمام طول عمر خود به کمونیسم، آنتی فاشیسم و مخالفت با آنتی سمیتیسم وفادار ماند.


• ترجیح می داد که خود را «استالینیست دیرینسال» بنامد.


• ورود به مجلس اطریش به عنوان کاندیدای حزب کمونیست (1999)



• پدید آوردن مجسمه ای از خواهر رستیتوتا (Schwester Restituta) با نام 6 مبارز مقاومت ضد فاشیستی که در سال 1943 همراه با او اعدام شده بودند، در وین (2009)

• پدید اورنده آثار بیشمار


آرامگاه الفرد در گورستان وین با اثری از خود او

• درگذشت در 5 دسامبر 2009 در وین


سرچشمه: ویکی پیدیا

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

دوباره «ما»! (2) (بخش آخر)

«شبح لنین بر فراز ایران»
سرچشمه: سایت قوقولی قوقو

• در تمام این سال ها که «پدر و مادر های» این چپ های جوان «سخن» نگفته اند، نبرد کار و سرمایه در دور افتاده ترین کارخانه ها و دخمه ها جریان داشته است.
• در برابر هر هجوم اقتصادی لیبرالیسم، این غول در بند و غل و زنجیر تکانی به خود داده و بنیان نظم کهن را به لرزه در افکنده است.
• بعد اندک اندک کمر راست کرده و مساله دقیقا اینجا ست:
• وحشت لیبرالیسم ایران، از این «چپ های جوان» نیست.

• لیبرالیسم می داند که لرزش زمین به زیر پایش نزدیک است.

• سخن گفتن خیابان ها نزدیک است.

• دور نیست که مشت کارخانه ها افراشته شود و دور نیست که سازمان کارخانه به جای رأی دادن به نمایندگان تپل و حراف حزب لیبرال، به رهایی خود رأی دهد.


• این «چپ های جوان» تنها بشارت دهنده ی آن خیزش اند!


• چرا این چپ های جوان «سخن می گویند»؟

• چون «در غیبت یک جریان قوی لیبرال، «چپ» در دانشگاه ها مجدداً جان گرفته است.»

• چرا جان گرفته؟

• چون «لیبرال ها در ایران هیچ گاه تشکیلات و رسانه نداشته اند.»

• چرا لیبرالیسم ایران وحشت کرده است؟

• چون «انتظار این بود که این چپ های نوظهور ایرانی با آموختن از تجربه ایران و جهان، همان راهی را طی کنند که مارکسیست های غربی به سوی تجربه ‌ای لیبرالیزه شده از سوسیال ـ دموکراسی طی کرده اند.»
• چون «امید این بود که چپ های جوان اگرچه مارکس می ‌خوانند، اما به برخی از آراء او ـ به خصوص آراء برخی از مفسرین او مانند لنین ـ به دیده تردید و انتقاد بنگرند.»


• چون آنها همان نفرت پدر و مادرهای خود را نسبت به امپریالیسم با خود حمل می کنند و چون «آنها گاه کلمه به کلمه، جمله به جمله با لنین هم صدا می‌شوند».

• انتظار لیبرال های ایران انتظار بیهوده ای بوده است.
• لیبرال های ایران که نه تنها تشکیلات و رسانه که سال ها ست در ایران دولت هم دارند، انتظار بیهوده ای از این چپ های جوان دانشگاهی داشته اند.

• انتظار آنها بیهوده بوده، چرا که اتفاقا چپ های جوان ایران از «تجربه ایران و جهان» خوب درس گرفته اند.


• انتظار آنها از آن روزی انتظار بیهوده ای شد که یلتسین، این رهبر «دموکرات ها» با مشاهده ی مقاومت قوه قانون گذاری در برابر سیاست هایش دستور گلوله باران پارلمان روسیه را به توپخانه صادر کرد و صدها نفر از نمایندگان مجلس و شهروندان را کشت و بازداشت نمود.

• امید آنها از آن روزی امید بیهوده ای شد که افسانه «پایان تاریخ» با اعلان جنگ دولت آمریکا بر ضد کل بشریت پایان یافت.

• از آن روزی که چپ های جوان دانشگاهی ایران دانستند که 650 هزار نفر عراقی در جریان «لیبرالیزه شدن» این کشور جان خود را از دست داده اند.


• لیبرال های ایران بیهوده انتظار داشته اند که چپ جوان دانشگاهی پرچمدار نفرت از امپریالیسم و مبارزه با امپریالیسم نباشد.


انتظار لیبرال ها از آن روزی انتظار بیهوده ای شد که اوامر بانک جهانی مو به مو در ایران اجرا گشت و ثمری جز بیکاری گسترده و تورم 50 درصدی به دنبال نیاورد.

• از آن روزی که چپ های جوان دانشگاهی دانستند که در دنیای لیبرال سیاست یعنی انتخاب بین «دموکرات» و «جمهوریخواه».
• از آن روزی که دانستند، سیاسیون لیبرال در برابر نقض قانون اساسی با لبخند چرکین سکوت می کنند:
• اگر این اصل، اصل 44 قانون اساسی و مانع خصوصی سازی باشد.
• از آزادی سخن نمی گویند:
• اگر صحبت از آزادی سندیکاها باشد.
• از زندانی سیاسی سخن نمی گویند:
• اگر زندانی سیاسی سوسیالیست باشد.

• از آن روزی که دانستند، لیبرالیسم یعنی ماشین رأی جمع کنی.

• از آن روزی که دانستند، لیبرال ها ترجیح می دهند چپ «سخن» نگوید تا انتخاب مردم بین بد و بدتر باشد، نه بین بد و بد تر و « ما»!

• «چپ» در دانشگاه به آن دلیل جان گرفته، که لیبرالیسم ایران آن قدر «قوی» نبوده، که واقعیت ها را بپوشاند، آنقدر قوی نبوده است که جلوی «سخن گفتن» این چپ «نوظهور» را بگیرد.


• بله.

• «ما» دوباره جان گرفته ایم.
• دوباره سخن می گوییم.

• لیبرالیسم ایران نباید از ما بترسد، چرا که معدودیم .

• نباید از ما بترسد، چرا که بر عکس جریان لیبرال رسانه ای نداریم.

• و در همین حال باید از ما بترسد، چرا که در این سال ها لیبرالیسم آزمایش خود را پس داده است.

• پوپر و هایک را کاشته است و سرمایه درو کرده است، وزیر و وکیل شده است، نسخه پیچیده است و اقتصاد پر از انگل ما را بیمار تر و ناتوان تر کرده است، «دموکراسی» فرمایشی و تبعیض آمیز بوروژوایی را معنا کرده است.
• با «خاصان» همداستان شده است.


• باید از ما بترسد، چرا که «ما» از زبان زحمتکشان ایران حرف می زنیم.
• باید از ما بترسد، چرا که ما همدست توده ایم!

• دیگر بس است چپ های جوان را از خواندن نوشته های لنین منع کردن و به خواندن کائوتسکی و برنشتین ترغیب کردن.
• لنین به ما می آموزد که چگونه از تجربه ها بیاموزیم و بجنگیم.
• لنین به ما می آموزد که حمله را نه با دفاع که با حمله پاسخ بگوییم.
• لنین به ما می آموزد که از شکست سرخورده و نومید نشویم و با پیروزی های نا تمام و کوچک از تک و تا نیفتیم.
• لنین به ما می آموزد که دنباله روی سرمایه نباشیم:
• قدرت خود را در میان توده های زحمت بجوییم و بیابیم، دشمنِ دشمنان زحمتکشان و متحد دوستان شان باشیم، خواسته آنها را بخواهیم و آنها را برای رسیدن به خواسته های شان آگاه و متشکل سازیم.
• جایی که باید به پیش رفت، سستی نورزیم و عنان کار را به دست اغیار ندهیم.

• لیبراسیم ایران از شبح لنین می ترسد، چرا که می داند آموزه های او وقتی فراگرفته شود، سوسیالیسم به آلترناتیوی بالفعل بدل خواهد شد.

• و درست به همین دلیل است که چپ جوان دانشگاهی ایران لنین می خواند و «کلمه به کلمه، جمله به جمله با لنین هم صدا می‌شود!»

• دیگر بس است دعوت چپ های جوان دانشگاهی به سوسیال دموکراسی!


• خود شما باید سوسیال دموکرات می شدید تا ماشین رأی جمع کنی تان به گل ننشیند.

• شما کائوتسکی و برنشتین بخوانید.
«سوسیال دموکرات» شدن را برای لیبرال ها نسخه بپبچید.

• چرا که شبح لنین - عقاب جنبش سوسیالیستی- دوباره بر فراز خاک ایران به پرواز درآمده است:


«ما» آلترناتیو سوسیالیستی هستیم!

نوشته آقای "رشید اسماعیلی" با عنوان «شبح لنین بر فراز ایران» در سایت ادوار نیوز
• http://khorous.blogfa.com/post-17.aspx
پایان

امپریالیسم نوین (10)

دفتر مرکزی شماره 1 صندوق بین‌المللی پول در واشنگتن دی سی
صندوق بین‌المللی پول ( International Monetary Fund) (IMF)
یکی از ارگان‌های سازمان ملل متحد است که بر اجرای سامانه پولی بین‌المللی نظارت دارد.
صندوق بین‌المللی پول، یکی از معتبرترین منابع ارزیابی و پیش‌بینی وضعیت اقتصادی جهان محسوب می‌شود
طرح تأسیس صندوق در کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴ که ساختار اقتصادی جهان بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت به وجود امد
صندوق بین‌المللی پول در دی ۱۳۲۴ شروع به کار کرد
هدف از تشکیل صندوق عبارت است از:
گسترش همکاریهای پولی بین‌المللی و تسهیل رشد متوازن تجارت بین‌الملل
ایجاد سامانه باثبات ارزی بین اعضا و پرهیز از رقابت در کاهش نرخ ارزها
تهیه منابع لازم از طریق منابع عمومی صندوق، به منظور کمک به کشورهای عضو دارای کسری تراز پرداختها
ویکی پیدیا

6
انتقاد از تئوری های مارکسیستی راجع به امپریالیسم
پروفسور دکتر فرانک دپه
برگردان میم حجری

1
کارل کائوتسکی

• کسی کمتر از کارل کائوتسکی ـ تئوریسین مارکسیست بین الملل دوم و رهبر سوسیال ـ دموکراسی آلمان ـ نبود که به نمایندگی از موضع انحرافی در بحث پیرامون امپریالیسم برخاست و مورد انتقاد شدید لنین قرار گرفت.

• کارل کائوتسکی در مقالات مختلف در سال های 1914 ـ 1915 این سؤال را مطرح کرد که «آیا امکان آن وجود ندارد که سیاست امپریالیستی کنونی بوسیله سیاست امپریالیستی افراطی جدیدی از عرصه بدر رانده شود، آن سان که سرمایه مالی ملت های مختلف به اتحاد بین المللی با یکدیگر نایل آیند و به جای مبارزه بر ضد یکدیگر، به استثمار مشترک جهان بپردازند؟

• یک همچو فاز کاپیتالیسم را در هر حال می توان تصور کرد.
• جامه عمل پوشیدنش اما به شرایط کافی نیاز دارد.»
• (کائوتسکی، 1915، ص 144)

• در عصر «امپریالیسم های هل من مبارزگو» و قبل از همه، در گرماگرم جنگ امپریالیستی، حتی بازتاب تئوریکی امکان آن نادیده گرفته شد و چه بسا حتی عقب رانده شد.

• در واکنش به تز کارل کائوتسکی مبنی بر اینکه می توان امپریالیسمی را هم تصور کرد که در نتیجه اتحاد چند ملیتی دول امپریالیستی ـ بسان کنسرن ها ـ بوجود آید و به مبارزه رقابت آمیز که به جنگ افروزی منتهی می شود، خاتمه دهد، گفته شد که چنین اتحادی ـ اگر احیانا تشکیل گردد ـ فقط می تواند «پیمان کوتاهمدتی» میان قدرت ها و کاپیتالیست ها باشد، «نفس تازه کردنی میان جنگ ها» باشد.

• (لنین 1964، ص 866)

• لنین البته در سال 1915 در مقاله ای تحت عنوان «شعار دولت های متحده اروپا» امکان «اتحاد دول اروپائی را به مثابه پیمان کاپیتالیست های اروپائی مطرح می سازد.
• کاپیتالیست ها اما در چه زمینه هایئ می توانند متحد شوند؟
• «تنها در این زمینه که در اروپا چگونه می توان سوسیالیسم را متحدا سرکوب کرد.
• تنها در این زمینه که چگونه می توان از مستعمرات غصب شده در مقابل ژاپن و ایالات متحده امریکا متحدا دفاع کرد.
• اروپا در مجموع در مقایسه با ایالات متحده امریکا در رکود اقتصادی بسر می برد.
• اتحاد دول اروپا بر پایه اقتصادی امروزین، یعنی تحت مناسبات کاپیتالیستی عبارت خواهد بود از سازمان ارتجاع به قصد جلوگیری از توسعه سریع امریکا.»
• (لنین 1964، ص 760)

• البته تز «امپریالیسم افراطی» کارل کائوتسکی که هیلفردینگ پس از پایان جنگ جهانی دوم در تئوری خود تحت عنوان «کاپیتالیسم سازمان یافته» ادامه اش می دهد، به مثابه پیش بینی زمانگیری از بین المللی شدن کاپیتالیستی اهمیت خود را حفظ می کند.
• (فرانک دپه، 2003، ص 302)

ساختمان بانک جهانی در واشنگتن
گروه بانک جهانی یکی از ارگان‌های سازمان ملل متحد است و در کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴ که ساختار اقتصادی جهان بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت به وجود آمد.
بخش‌های بانک جهانی:
بانک بین‌المللی بازسازی و توسعه
انجمن توسعه بین‌المللی
شرکت بین‌المللی تامین مالی
آژانس چند جانبه تضمین سرمایه ‌گذاری
مرکز بین‌المللی حل اختلافات سرمایه‌ گذاری
ویکی پیدیا

• پس از جنگ جهانی دوم، سیستم های وحدت بین الامپریالیستی و سازمان های مربوطه که از سوی ایالات متحده امریکا تشکیل می گردند، به انضمام همپیوندی اروپا، روی هم رفته ثباتمند جلوه می کنند.

• (مفهوم «بین الامپریالیستی» را به تقلید از مفهوم «بین المللی» ساخته ایم. مترجم)

• احتمال جنگ میان اعضای ناتو برای مثال، از آن به بعد نامحتمل بنظر می رسد.
• البته وجود اتحاد شوروی و «اردوگاه سوسیالیستی» و همچنین فشار جنبش های رهائی بخش ضد امپریالیستی در «جهان سوم» شرط آن بودند که تضاد منافع و مناسبات رقابتی کماکان موجود میان دول کاپیتالیستی توسعه یافته در امریکای شمالی، اروپای غربی و آسیای شرقی بوسیله قهر نظامی صورت نگیرد.

سازمان تجارت جهانی (WTO)
یک سازمان بین‌المللی است که قوانین جهانی تجارت را تنظیم و اختلافات بین اعضا را حل و فصل می‌کند.
اعضای سازمان تجارت جهانی کشورهایی هستند که موافقت ‌نامه‌ های (حدود ۳۰ موافقت‌ نامه) این سازمان را امضا کرده‌اند.
مقر سازمان تجارت جهانی در ژنو، سویس قرار دارد.
تا نوامبر ۲۰۱۰، ۱۵۳ کشور عضو این سازمان شده‌اند.
جمهوری کیپ ورد در حال حاضر جدیدترین عضو این سازمان محسوب می‌شود.
ویکی پیدیا

• پس از پایان جنگ سرد (1990 ـ 1991) با سیطره کنسرن های چند ملیتی بر بازار جهانی، با سلطه بحث گلوبالیزاسیون نئولیبرالیستی و جا خوش کردن «امپریالیسم امریکائی» که سیاست سازمان های بین المللی (صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی) را عمدتا تعیین می کند، هنوز برگشت به عصر «امپریالیسم های هل من مبارزگو» ماقبل 1945 صورت نگرفته است.

• و اگرچه گیره «مدافعه ضد کمونیستی» از بین رفته و همانطور که مثال جنگ عراق ایالات متحده امریکا در سال 2003 نشان داد، تضادهای بین اعضای ناتو شدت یافته، اما کماکان گرایش به وحدت و پیمان «امپریالیستی افراطی» در امپریالیسم امریکائی مسلط است.

• (مراجعه کنید به ص 96)

2
ژوزف شومپطر

ژوزف شومپطر (1883 ـ 1950)
اقتصاد دان اطریشی ـ امریکائی ـ آلمانی
تئوریسین کاپیتالیسم
نماینده تز «تخریب خلاق به مثابه ماهیت کاپیتالیسم»
آثار:
ماهیت و محتوای اصلی اقتصاد ملی نظری (1908)
جامعه شناسی امپریالیسم (1919)
تئوری توسعه اقتصادی (1911)
کاپیتالیسم، سوسیالیسم، دموکراسی (1942)

• در این رابطه هرازگاهی، «تئوری امپریالیسم» اقتصاددانی به نام ژوزف شومپطر از سال 1919 نیز یادآوری می شود.
• او در نوشته ای تحت عنوان «جامعه شناسی امپریالیسم» در تضاد شدیدی با تحلیل مارکسیستی امپریالیسم اعلام کرده است که اصل اقتصاد کاپیتالیستی نه جنگ است و نه گسترش طلبی امپریالیستی.

• اصل اقتصاد امپریالیستی عبارت است از
صلح، تعادل منافع و تفاهم.


• امپریالیسم و جنگ اما برعکس، نتایج گرایش ماقبل کاپیتالیستی و ضد کاپیتالیستی اند که از دولت فئودالی واپسین (دولت ویلهلمی) و قدرت طلبی و نظامیگری آن سرچشمه می گیرد.
• او به این نتیجه می رسد که سیستم تجارت آزاد تمام ارضی ـ همزمان ـ تشکیل دهنده قانون اساسی اقتصادی نظام سیاسی صلح میان دول دموکراتیک است.

• این ایدئولوژی همان پرچمی است که رژیم ایالات متحده امریکا تحت ریاست جمهوری جورج بوش پسر در آغاز قرن بیست و یکم در زیر آن سینه می زند.


• خدمات بی تردید تحلیل های مارکسیستی امپریالیسم به شرح زیر بوده اند:

1

• نشان دادن پیوند میان اقتصاد کاپیتالیستی و اجبار به گسترش طلبی

2

• نشان دادن پیوند میان تشکیل مستعمرات و سیاست داخلی در دول امپریالیستی

3

• نشان دادن پیوند میان توسعه نیروهای مولده، تسلیح و جنگ افروزی

4

• کاربست این تحلیل ها در دورنمای مبارزه طبقاتی برای بهسازی شرایط کار و شرایط زندگی پرولتاریا

5

• کاربست این تحلیل ها در دورنمای مبارزه طبقاتی برای غلبه بر کاپیتالیسم

• تحلیل های غیر مارکسیستی از امپریالیسم در این دوره، منکر «پیوند میان امپریالیسم قرن رو به پایان نوزدهم و قرن در حال شروع بیستم با کاپیتالیسم بطور کلی» بودند.

• از این رو به قول هوبس باوم، «از توضیح همزمانی توسعه های اقتصادی، سیاسی، ملی و بین المللی که در نقطه عطف قرن به وضوح تمام به چشم می خوردند و توضیح همه جانبه طلب می کردند» عاجز بودند.
• (هوبس باوم، 1989، ص 85)

ادامه دارد

انقلاب 1952 مصر و درس هائی از آن (1)


علی آلنگ
تأثیر انقلاب 1952 بر تحولات 60 ساله خاورمیانه از جمله ایران
سرچشمه:
www.akhbar-rooz.com


• بلاشک یکی‌ از بزرگترین تحولات پس از جنگ جهانی‌ دوم در خاور میانه و شمال آفریقا انقلاب ۱۹۵۲ مصر بود.
• انقلابی‌ که پس از گذشت قریب شصت سال از تاریخ وقوع آن، امروز نیز به سبب حضور قیام‌ های عظیم اجتماعی در برهه کنونی شایسته دیداری مجدد است.
• در این روزها که قیام های خاور میانه و شمال آفریقا زیر پای دیکتاتورهای منطقه و در نتیجه امپریالیسم را بتدریج و پیگیرانه خالی‌ می‌کند و در روزهایی که مردم مصر عکس های «جمال عبدل ناصر» را هنگام تظاهرات بر سر دست های خود می گردانند، شاید لازم باشد با نگاهی‌ به چند و چون انقلاب ۱۹۵۲ مصر، انگیزه و علت‌های آن، سمت و سو و دستاوردهای آن، تاثیر آن بر تاریخ مصر و نیز تحولات منطقه تا حدودی به شناخت هویت تاریخی قیام‌های متعدد کشور‌های عربی‌ نزدیک تر شویم.

• شاید بزحمت بتوان سیاستمداری با محبوبیتی همتراز با سرهنگ انقلابی ارتش مصر «جمال عبد الناصر» در تاریخ کشور‌های عربی‌ پیدا کرد.

• سرهنگی که با اولین نشانه‌ های تلاش برای ایجاد تحولاتی دمکراتیک در مصر، با قدرت های عظیم امپریالیستی زمان خود روبرو شد.

• پس از خاتمه جنگ جهانی‌ دوم به طور کلی‌ جنبش‌های ضد امپریالیستی در اکثر کشور‌های موسوم به «جهان سوّم» در آسیا و آفریقا در حال شکل گیری بودند.

• بدلایل مختلفی‌ از جمله تاثیر پیروزی ارتش سرخ در جنگ، رویگردانی کشور‌های تحت ستم از قدرت های استعماری، ناکار آمدی رژیم‌های دست نشانده « خودی»، نیاز حیاتی‌ این کشور‌ها به گذار از صورت بندی‌های مختلف مناسبات فئودالی از آن جمله بودند.
• و با همین استدلال نیز این جنبش‌ها با ماهیتی دمکراتیک بعضا سمت و سویی سوسیالیستی به خود می‌ گرفتند.

• اهدافی‌ که کشور‌های امپریالیستی در خاور میانه و شمال آفریقا تعقیب می کردند را بروشنی میتوان بر سه محور تقسیم بندی کرد:


1

• کنترل بر منابع زیر زمینی‌ منطقه

2

• مبارزه با «نفوذ کمونیسم»

3

• تسلط کامل بر "کانال سوئز" برای راهیابی آسانتر به دو قاره آفریقا و آسیا

• در مورد سوم حتی ارتجاعی ‌ترین نمایندگان امپریالیسم چون «وینستون چرچیل» آشکارا ادعای «موقعیت مشروع بریتانیا» بر منطقه و کانال سوئز را مطرح می کرد.

• محافل محافظه کار بریتانیا در آن زمان از کانال سوئز به عنوان «شاهرگ حیاتی‌ تمامعمر» مستعمرات خویش ذکر می کردند.
• سال های پس از جنگ جهانی‌ دوم شاهد آغاز اعتراضات مردم مصر بر حضور نیروهای خارجی‌ در کشورشان بود.
• این اعتراضات بصورت درگیری‌های پراکنده با نظامیان انگلیسی و تظاهرات فزاینده همراه بود.
• تا آنجا که نخست وزیر مصر «محمد نقرشی» ناچار شد، انگلیسی‌ها را برای «تجدید نظر» در برخی‌ مفاد قرارداد سوئز فرا خواند.
• پیشنهاد حکومت شاه فارو ق به انگلیسی‌ها که وی در آن نه‌ در پی‌ فسخ قرارداد استعماری سوئز، بلکه در پی‌ تعدیل موادی از آن بود به فوریت ردّ شد!
• در این میان «حزب کارگر» بریتانیا نیز به جای حمایت از خواست مردم مصر به نیت محافظه کاران تن داد و بدین ترتیب امید به حمایت ضمنی‌ و یا حداقل بی ‌طرفی حزب کارگر هم محلی از اعراب نیافت.
• عدم انعطاف انگلیسی‌ها در مقابل خواست های اصلاحی‌ از یکسو باعث بروز خشم بیشتر توده‌های مردم شد و از سوی دیگر ناتوانی و بی‌ اعتباری خاندان سلطنتی را آشکار تر ساخت.

• در پی‌ اعلام رد مذاکرات، تظاهرات اعتراضی مردم در دو شهر اسکندریه و قاهره اوج تازه‌ای یافت.
• دانشجویان، کارگران و دیگر زحمتکشان شهری با حمله به نظامیان انگلیسی و مؤسسات حامی‌ منافع آنها دور تازه ‌ای از مبارزه با استعمار را به نمایش گذاشتند.
• محافل وابسته به «سرمایه داری ملی‌» که تا آن زمان منافع خود را در پیوند با سرمایه گذاری دول امپریالیستی جستجو می کردند، در حزب سنتی وفد جمع شده بودند، اعلام حمایت این حزب از ارتش انگلیس هنگام جنگ جهانی‌ دوم، در زمانی که طوفان خشم زحمتکشان علیه امپریالیسم انگلیس در حال اوجگیری بود، از جانب توده‌ ها خیانتی آشکار تلقی‌ شد.

1
انقلاب 1952


• کشور مصر تا آن زمان فاقد یک حزب و یا تشکیلات انقلابی فراگیر بود.
• لذا بخش قابل توجهی‌ از خشم و نارضایتی‌ مردم در نظامیان ارتش مصر تجلی‌ می یافت و ادامه اعتراضات مردم همچنان برموضعگیری نظامیان تأثیرات معینی باقی‌ می گذاشت.

• نظامیان مصر به درهم شکستن ماشین نظامی انگلیس در جنگ جهانی‌ دوم امید بسته بودند.

• اما این موضوع نه‌ بعلت حمایت از فاشیسم هیتلری بلکه با تصور رهایی از ارتش اشغالگر بریتانیا بود.

• تظاهرات روز ۲۶ ژانویه ۱۹۵۲ که در آن بیش از یک میلیون نفر از محروم‌ترین اقشار و طبقات مصر از جمله کارگران، دهقانان و دانشجویان شرکت داشتند در واقع نقطه عطفی در روند رو به گسترش امواج انقلاب مصر بود.


• امپریالیست‌ها و دستگاه حکومت نیمه فئودالی و فاسد ملک فاروق آماج اصلی‌ این قیام بودند.


• اعتصابات، بست نشینی ها، تظاهرات، درگیری‌ها و شکاف‌های گسترده در بدنه نظامی رژیم سلطنتی تا بهار ۱۹۵۲ عملا حکومت را از هر گونه واکنش در مقابل خواست‌های مردم باز داشته بود.


• سرانجام در بیست و سوم جولای ۱۹۵۲ گروهی از نظامیان که به «افسران آزاد» شهرت یافتند به رهبری سرهنگ ۳۴ ساله ‌ای به نام جمال عبدل ناصر با انجام کودتایی بدون خونریزی پادشاه را بر کنار و با تغییر نظام حکومتی به جمهوری آغاز انقلاب مصر را اعلام کردند.


• « افسران آزاد» پس از برکناری شاه با تشکیل شورای فرماندهی انقلاب و تعیین دولت موقت که دولتی غیر نظامی بود، امورات مملکت را بدست گرفتند.

• شخص ناصر شخصاً در هیچکدام از ارگان های قدرت عضویتی نداشت.
• اما وی عملا رهبری کلیه اهرم های تصمیم‌گیری را به عهده داشت (مدلی‌ که در انقلاب ایران توسط آیت الله خمینی تقلید شد.)

• آنها تمامی عنوان ‌های آریستوکراتیک خاندان سلطنتی ـ چون ملکه، شاه، شاهدخت، ولیعهد و غیره ـ را رسما مجعول و بی‌ اعتبار اعلام نمودند.


لازم به یاد آوری است که تا آن زمان تعداد بسیار کمی‌ از «افسران آزاد» در گروه‌های سیاسی عضویت داشتند.

ادامه دارد
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

جادوگر کوچک و دوستش

جینا روک پاکو
برگردان میم حجری

• جادوگر کوچک ـ سابقا ـ همیشه راضی و خشنود و خوشحال بود.

• اما اکنون، برخی اوقات غمگین و دلگرفته است.

• در این جور مواقع، لب جوی آب می نشیند، به شنای برگ ها در آب چشم می دوزد و می اندیشد:
• «سیب ها رسیده اند و من کسی را ندارم که سیبی را با او قسمت کنم.
• قارچ ها در بیشه ها رشد می کنند و بزرگتر می شوند.
• ولی کسی نیست که از این بابت شریک شادی من باشد.»

• جادوگر کوچک تصور داشتن دوستی را از خاطر خسته خویش خطور می دهد و به زیبائی زندگی در کنار دوستی می اندیشد.

• «می خواهی دوست من باشی؟»، جادوگر کوچک از پسرکی که در راه می بیند، می پرسد.

• «من دوستی دارم و اسمش خسرو است»، پسرک می گوید و می رود.

• جادوگر کوچک از روباه هم می پرسد، از گاو سپید و سیاه هم می پرسد، از بزغاله زنگوله دار هم می پرسد.

• اما آنها هم ـ همه ـ دوستی دارند، بعضی ها حتی نه یکی، بلکه دو تا دوست دارند.

• «خیلی خوب!»، جادوگر کوچک ـ با دلخوری ـ زیر لب زمزمه می کند.
• «پس باید برای خودم دوستی جادو کنم.»

• عصای جادو را بلند می کند، ورد جادو را بر زبان می راند و فوری چشم هایش را می بندد.

• می خواهد که غافلگیر شود.

• وقتی جادوگر کوچک چشم هایش را باز می کند، جغد کوچکی را در کنار خود ـ نشسته ـ می بیند.

• «بختیاری مرا باش!»، جادوگر کوچک با خود می گوید.
• «من امید داشتم که دوستم قدری بزرگتر از این باشد.»

• «دوست را ـ اصولا ـ نمی توان جادو کرد»، جغد کوچک شیرین زبان ـ به تأکید ـ می گوید و چشمان سوسیس رنگش را باز و بسته می کند.
• «دوست را باید ـ به هزار زحمت و مشقت ـ پیدا کرد.
• علاوه بر این، بزرگی و کوچکی دوست مهم نیست.»

• جادوگر کوچک برای جلب دوستی جغد کوچک تلاش می ورزد.

• آندو با هم ترانه می خوانند، جادوگر کوچک جغد کوچک را بر شانه خود می نشاند و به گردش می برد و شباهنگام ـ در زیر مهتاب ـ با هم می رقصند.

• جادوگر کوچک ـ موقع رقص ـ همیشه باید مواظب باشد، تا مبادا پا روی پای جغد کوچک بگذارد.

• تا اینکه بالاخره دوستی آندو قوام می یابد.

• اما ...

• روزی از روزها به هنگام گردش، به جنگل کاجی نزدیک می شوند.

• «نگاه کن!»، جغد کوچک به جادوگر کوچک می گوید.

• و غار تاریکی را در تنه کاج نشانش می دهد.
• «من دلم می خواهد، که آنجا زندگی کنم.»

• «اما»، جادوگر کوچک ـ به اعتراض ـ می گوید.
• «تو نباید مرا تنها بگذاری.
• مگر تو دوست من نیستی!»

• «آره!»، جغد کوچک می گوید و به سوی غار تاریک در تنه کاج پر می کشد.
• «من اما جغدم و جغدها باید در تنه درختان آشیان گیرند.
• همیشه چنین بوده است.
• لطفا مانع من نشو!»

• «اگر کسی دوست خود را واقعا دوست دارد، پس باید به او کمک کند که خوشبخت باشد»، جادوگر کوچک با خود می گوید.

• و به هنگام خدا حافظی، برای جغد کوچک، گل سپیدی جادو می کند.

• اما هر ماه ـ یک بار ـ به دیدن جغد کوچک می رود.

دوستی آندو همچنان و هنوز پا بر جا ست.

پایان