۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

در لیبی چه می گذرد؟ (2)


ژنرال آیزنهاور: رئیس جمهور آمریکا

خیزش خلق، جنگ داخلی و یا تجاوز نظامی؟
محمد حسن
برگردان میم حجری
پیش کش به معلمم شمس الدین بدیع

5
آیا حمایت از سلطان ادریس در راستای منافع امپریالیست ها بود؟

• آره.
• با استقلال لیبی سه منطقه تریپولی، فضان و کره نائیکا به هم ملحق شدند و سیستم دولتی لیبی را تشکیل دادند.
• اما با این حال، باید توجه داشت که وسعت خاک لیبی سه برابر فرانسه است.
• به سبب فقدان انفراساختار تنها پس از اختراع هواپیما توانستند مرزهای لیبی را تعیین کنند.

• در سال 1951 جمعیت لیبی فقط یک میلیون نفر بود.
• علاوه بر این، جاده و راه هم وجود نداشت تا امکان کومونیکاسیون و تبادل نظر میان ساکنان سه منطقه یاد شده فراهم آید.
• لیبی کشور بسیار عقب مانده ای بود و هنوز ملت به معنی واقعی کلمه وجود نداشت.

6
توضیح دقیقتر این نکته!

• دولت ملی طرحی است که با پیدایش بورژوازی و کاپیتالیسم گره خورده است.
• در اروپای قرون وسطی بورژوازی کاپیتالیستی در صدد توسعه همه جانبه تجارت خود بود.
• ولی قید و بندهای سیستم فئودالی مانع تحقق این امر می گردید.

• کشورها به واحدهای کوچک بیشمار تقسیم شده بودند و تجار می بایستی برای حمل کالائی از جائی به جای دیگر مخارج هنگفتی را تحمل کنند.
• علاوه بر این می بایستی امتیازات مختلف در اختیار اشراف فئودال قرار دهند.
• انقلابات بورژوائی ـ کاپیتالیستی همه این قید و بندهای فئودالی را از سر راه برداشت و امکان تشکیل دولت ملی را پدید آورد.
• آنگاه امکان تشکیل بازارهای ملی بزرگ پدید آمد.

• ملت لیبی اما در مرحله ماقبل کاپیتالیستی تشکیل می شود.
• در آن موقع انفراساختاری در کشور وجود نداشت.
• بخش اعظم جمعیت کوچ نشین بودند و کنترل شان محال بود.
• گسیختگی در جامعه بسیار وسیع بود.
• برده درای همچنان رواج عملی داشت.
• علاوه بر این ها، سلطان ادریس برنامه ای برای توسعه کشور نداشت و در وابستگی همه جانبه به بنارد آمریکا و انگلیس بسر می برد.

7
دلیل حمایت آمریکا و انگلیس از سلطان ادریس نفت لیبی بود؟

• در سال 1951 هنوز نفت لیبی کشف نشده بود.
• انگلوساکسون اما پایگاه های نظامی در لیبی داشتند که در رابطه با کنترل دریای سرخ و مدیترانه از اهمیت استراتژیکی برخوردار بودند.

• (انگلوساکسون امروزه به ساکنان جزایر بریتانیا و مردم انگلیسی زبان آمریکای شمالی و اقیانوسیه اطلاق می شود. مترجم)

• در سال 1954 نلسون بونکر هونت ـ ثروتمند تگزاسی ـ نفت لیبی را کشف کرد.
• نفت کشورهای عربی در آن زمان بشکه ای 90 سنت فروخته می شد.
• نفت لیبی اما به 30 سنت فروخته می شد.

• درجه عقب ماندگی کشور لیبی را از همین نکته می توان حدس زد.
• لیبی به احتمال قوی عقب مانده ترین کشور آفریقا بود.

8
پول نفت به چه مصرفی رسید؟

• پول نفت به جیب سلطان ادریس و طایفه او سرازیر می شد.
• بخشی از آن هم به سران قبایل دیگر داده می شد تا به کاهش تشنج منجر شود.

• ببرکت درآمد نفت، قشر کوچکی از نخبگان تشکیل شد و در سواحل دریای مدیترانه برخی انفراساختار بوجود آمد که برای تجارت خارجی لازم بود.
• مناطق روستائی اما در داخل کشور در فقر و فاقه ماندند و توده های تهیدست در حواشی شهرها به زندگی نکبت باری مجبور گشتند.

• تا اینکه در سال 1969 سه افسر ارتش سلطان ادریس را سرنگون کردند.

• قذافی یکی از این سه افسر بود.

9
چرا انقلاب بوسیله افسران ارتش صورت گرفت؟

• در کشوری که ساختار عمیقا طایفه ای دارد، ارتش تنها مؤسسه ملی محسوب می شود.
• لیبی تنها ببرکت چنین ارتشی وجود داشت.
• در جوار ارتش، طایفه سنوسی سلطان ادریس هم واحدهای مسلح خود را داشت.

• اما جوانان متعلق به طوایف مختلف از مناطق مختلف کشور می توانستند در ارتش گرد آیند.
• قذافی فعالیت خود را نخست در گروهی که تمایلات ناصریستی داشت، آغاز کرد.
• اما وقتی متوجه دش که از طریق این گروه نمی توان سلطان ادریس را سرنگون کرد، به ارتش روی آورد.
• افسرانی که سلطان ادریس را سرنگون کردند، بشدت تحت تأثیر اندیشه های ناصر بودند.

• خود جمال عبدالناصر نیز افسر ارتش بود و سلطان فرخ را سرنگون کرده بود.
• ناصر با الهام از سوسیالیسم به مخالفت با مداخله دول نئواستعماری پرداخت و به وحدت اعراب بهائی عظیم قائل بود.
• ناصر کانال سوئز را که بووسیله فرانسه و انگلیس اداره می شد، ملی کرد و در سال 1956 با خشم و بمباران غرب مواج شد.

• پان عربیسم انقلابی ناصر تأثیر نیرومندی بر مردم لیبی بویژه بر افسران ارتش و شخص قذافی گذاشت.
• افسران لیبی در کودتای دولتی (1969) نظرات ناصر را نمایندگی می کردند.

10
تأثیر ات انقلاب بر لیبی از چه قرار بود؟

• قذافی پس از گرفتن زمام امور بدست خود، دو راه در برابر داشت:

1
راه اول

• راه اول عبارت بود از گذاشتن نفت لیبی در دست شرکت های غربی، به همان سان که در زمان سلطان ادریس صورت می گرفت.
• لیبی در این صورت به یکی از سلطانات نفت در خلیج بدل می شد که کماکان برده داری عملا رواج دارد، زنان تقریبا هیچ حق و حقوقی ندارند، ولی معماران غربی با مبالغ نجومی برج های آسمانخراش می سازند، با پولی که در واقع به خلق های عرب تعلق دارد.

2
راه دوم

• راه دوم عبارت بود از در پیش گرفتن راهی که به استقلال از قدرت های استعماری مبتنی باشد.

• قذافی راه دوم را برگزید.
• او نفت لیبی را ملی کرد و خشم امپریالیسم را برانگیخت.

• در سال های 50 قرن بیستم جوکی در کاخ سفید در دوره آیزنهاور دهن به دهن می گشت که بعدها در زمان ریگان به تئوری سیاسی جمع و جوری بدل شد:
• «معیار تمیز عرب خوب از عرب بد کدام است؟
• عرب خوب عربی است که آن می کند، که ایالات متحده آمریکا می گوید.

عرب خوب به ازای ادب خوب چی دریافت می کند؟
• هواپیما!

• عرب خوب برای چی به هواپیما نیاز دارد؟
• او باید با هواپیما، پول های خود را به سوئیس ببرد و در گاوصندوق بانک ها انبار کند.

• همین و بس؟
• نه!
• عرب خوب هر از گاهی به واشنگتن دعوت می شود و الی آخر.

• اعراب خوب نام هم دارند؟
• البته که دارند:
• پادشاه عربستان سعودی، شاه اردن، شیخ کویت.
• امرای خلیج.
• شاه مراکش
• شاه ایران
• البته و صد البته سلطان ادریس از لیبی.

• اعراب بد کیانند؟
• اعراب بد بی ادب اند و از فرامین واشنگتن سرپیچی می کنند.

• نام هم دارند؟
• البته که نام دارند:
• ناصر، قذافی، صدام حسین.»


ادامه دارد

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (14)


سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374) (اصفهان ـ وین)
تحلیل واره ای از شین میم شین

خواب نوشین


• دیر کردی و سحر بیدار است
• با من شبزده برخاستنت را پویان

• دیر کردی و سحر
• قامت افراخته در مقدم روز

• مژده آورده سپیدی را تا خانه تو
• خسته جان آمده از راه دراز

• گوش خوابانده به آوای تو باز
• بر نمی آید از بام آوا

• آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
• سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا

• آه افسوس
• زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس


تلاش برای تحلیل شعر
خواب نوشین

حکم اول
• دیر کردی و سحر بیدار است
• با من شبزده برخاستنت را پویان

• مفاهیمی که سیاوش در این حکم به کار می برد، عبارتند از «سحر»، «شبزده» و «پویان»

1
مفهوم «سحر»

• مفهوم سحر بیانگر غلبه روشنائی بر تیرگی است.
• سحر چاوش طلوع آفتاب و شروع روز است.
• سحر سرحد گذار از شب به روز است.
• سحر به این معنا با مفهوم «انقلاب اجتماعی» مترادف تلقی می شود، با اندک فرق فرمالی:
• واژه «انقلاب» جزو واژه های ممنوعه است، ولی واژه «سحر» از گزند هنجارهای قانونی در امان است.

2
مفهوم «شبزده»

• شب سمبل سلطه ظلمت و ارتجاع و ضد دیالک تیکی روشنائی و پیشرفت است.
• به هنگام سیطره شب، زندگی خاموش و خفته است، از کار و پیکار انسانی خبری نیست.

• سوبژکت شبزده در قاموس سیاوش به چه معنی است؟

• معیار عینی برای شبزدگی در قاموس سیاوش از چه قرار است؟

• آیا سوبژکت شبزده، موجودی کرخت و علیل و خواب آلود است؟


• آیا سوبژکت شبزده، اسیر بی اراده خواب نوشین است و به معنی حقیقی کلمه، آنتی سوبژکت است؟


• اگر چنین می بود، سیاوش هرگز نمی گفت که «من شبزده با سحر» برخاستنت را پویانیم!

• از این رو، منظور سیاوش از مفهوم «شبزده» احتمالا سوبژکتی است که زیر ضربات شب قرار داشته است، مجروح ضربات شب بوده است.
• اما علیرغم آن، سوبژکت وارگی خود را پاس داشته است و نتیجتا همراه با سحر برخاستن مخاطب خود را پویان بوده است.

3
مفهوم «پویان»

• سیاوش با به خدمت گرفتن واژه «پویان» سوبژکت وارگی «من شبزده» را از صراحت بی چون و چرا می گذراند.
• من شبزده نه سوبژکت واره منتظر و چشم به راه، بلکه سوبژکتی فعال و پویان و تمامعیار است.
• من شبزده سیاوش همراه سحر و همپای سحر آمده است، به جست و جوی برخاستن سوبژکتی برتر.

• من شبزده سیاوش در تمام طول شب به همراه سحر ره نوردیده است.

• من شبزده سیاوش منی پویان و کوشا و فعال است، سوبژکت به معنی حقیقی و مارکسیستی کلمه است.

• شاعر شبزده ـ همراه با سحر ـ به دنبال برخاستن نیروئی در پویش و کوشش مدام است.

• مخاطب شاعر که مست خواب نوشن است و او بسان سحر برخاستنش را این چنین بی تاب و بی قرار طلب می کند، چیست؟


حکم دوم
• دیر کردی و سحر
• قامت افراخته در مقدم روز
• مژده آورده سپیدی را تا خانه تو
• خسته جان آمده از راه دراز
• گوش خوابانده به آوای تو باز

• سحر نه تنها بیدار است، بلکه حتی در مقدم روز قامت افراشته است، مژده سپیدی را ـ خسته جان، از راه دور ـ با خود آورده است و گوش به راه آوای این خوابزده ایدئال است.
• زمانی که این شعر سروده می شود، جهان سرتاسر در جوش و خروش انقلابی است.
• احتمالا سال های معروف به 68 در اروپا ست.
• سال های «ببر کاغذین» نامیدن امپریالیسم است.

حکم سوم
• بر نمی آید از بام آوا
• آتشین بال نمی اندازد سایه به ما
• سرخ کاکل دگر امروز ندارد غوغا
• آه افسوس
• زیر دیوار سحرگاهی، خفته است خروس

• سیاوش اکنون با مفاهیم «سرخ کاکل» و «آتشین بال» منظور خود را از صراحت تام و تمام می گذراند:
• این خروس آتشین بال سرخ کاکل است که زیر دیوار سحرگاهی غرق خواب نوشین است.

• این خروس است که در خواب است و بانگ بیدارنده اش را شاعر شبزده تلخکام طلب می کند.


• درد و دریغ از فقدان حزب پیشاهنگ را بهتر از این نمی توان بر زبان راند.


در غیاب او ست که مناره های بلند سحر حسرت آوازش را و ضرورت بیدارباشش را به تلخکامی آه می کشند.

پایان

عقده ناپلئونی نیکولا سارکوزی


نیکولا سارکوزی «مستبدین عرب» را تهدید می کند!
ورنر پیرکر
برگردان میم حجری

عقده ناپلئونی نیکولا سارکوزی ـ رئیس جمهور فرانسه ـ ابعاد روز به روز خطرناکی به خود می گیرد:
• پس از اینکه به تنهائی تجاوز نظامی بر ضد لیبی را آغاز کرده و سودای ادامه این عملیات را دارد، همه بقیه مستبدین عرب را به حملات نظامی تهدید می کند:

• او در نشست سران اروپا در بروکسل گفت:

• «هر سردمدار عرب باید اکنون بداند که واکنش همبود بین المللی و اروپا از این به بعد، هر بار، از این قرار خواهد بود:
• ما به طرفداری از مردم خواهیم پرداخت که بطور مسالمت آمیز به تظاهرات می پردازند.»

پایان

حرف های زمختِ پینه بسته



شاعر پرولتر
خدامراد فولادی
به یاد سعید سلطان پور
1387



صدای نامیرای اش
• برای در و دیوارِ کر و لالِ خانه هم آشنا ست
• قفسه های هشیار کتاب
• که جای خود دارند

• عادت نداشت بنشیند روی شاخه ی تنهایی و
• مدام رؤیا ببافد
• برای کانونِ سردِ اجاق های بی احساس

• نشست روی آشیانه ی شعر و
• قلبِ شعله ورش تپید
• عاشقانه برای کانونِ گرمِ کار و اندیشه

• می توانست نباشد آتش فشانِ شعر و
• شاعری باشد دست بر سینه

• و بلند نکند صدای اش را
• روی صدای بالاترِ سرمایه
• که نشد!

• می توانست
• کارگر ایران ناسیونال باشد در خیابان ها
• و عادت دهد خیابان ها را
• به بوی شعر و نمایش
• به بوی باروتِ هنرِ پرولتری
• که شد!

• می توانست به خاطر یک انسان ژنده
• با نعره اش
• زمین و زمان را از هم بدرد
• و پای هنر را بکشاند
• به میدان انقلاب

• می توانست بگذرد
• از خندق آتش
• و باندازد پنجه
• در پنجه ی شرورِ مرگ

• و بیازارد گوش های ناتوان
• از شنیدنِ حرف های زمختِ پینه بسته را

• می توانست بگذرد از تندپیچ تاریخ و
• جاودانه کند
صدای نامیرای اش را

• که چنین کرد
• سرانجام هم

• امروز به یادِ او
• نفس می کشد
• این شعر و این قلم

پایان

در لیبی چه می گذرد؟ (1)

خیزش خلق، جنگ داخلی و یا تجاوز نظامی؟
محمد حسن
http://linksunten.indymedia.org
برگردان میم حجری
پیش کش به معلمم سرهنگ بدیع

1
آیا انقلاب عربی پس از تونس و مصر لیبی را فرا گرفته؟

• حوادث کنونی لیبی با حوادث تونس و مصر فرق دارند.
• فقدان آزادی در تونس و مصر بر کسی پنهان نبوده است.
• اما جوانان را مناسبات اجتماعی اسفناک واقعی به جنبش واداشته است.
• تونسی ها و مصری ها دورنمای آتی نداشته اند.

• رژیم سرهنگ معمر قذافی فاسد است.
• بخش اعظم ثروت کشور را به جیب می زند و هر اعتراضی را بی رحمانه سرکوب می کند.
• اما شرایط اجتماعی لیبی بهتر از همه کشورهای همجوار است.
• طول عمر انسان ها در لیبی بالا از سایر کشورهای آفریقائی است.
• سیستم بهداشت و آموزش لیبی ستایش انگیز است.
• لیبی اولین کشور آفریقائی است که مالاریا را ریشه کن کرده است.
• علیرغم نابرابری های عظیم در تقسیم ثروت کشور، تولید سرانه ناخالص ملی در لیبی بر 11000 دلار بالغ می شود.
• این رقم عالی تر از همه کشورهای عربی است.
• شرایط عینی لیبی با شرایط خیزش های خلقی تونس و مصر تفاوت جدی دارد.

2
در لیبی در حال حاضر چه می گذرد؟

• برای درک بهتر حوادث کنونی در لیبی باید به پیوند تاریخی مربوطه توجه داشت.
• لیبی در قدیم از مناطق تحت سلطه امپراطوری عثمانی بوده است.
• در سال 1830 فرانسه الجزایر را اشغال کرد.
• محمد علی ـ حاکم مصر ـ که گمارده امپراطوری عثمانی بود، سیاست ملی مستقلی در پیش گرفت.
• حضور فرانسه در الجزایر و محمد علی در مصر امپراطوری عثمانی را به هراس افکند.
• امپراطوری عثمانی ارتش خود را راهی لیبی کرد.

• در این ایام، انجمن برادران سنوسی در لیبی از اعتبار و نفوذ فوق العاده ای برخوردار بود.
• مؤسس انجمن سعید محمد بن علی سنوسی بود که اهل الجزایر بود که تحصیلکرده کشور خود و مراکش بود و طرز تفکر اسلامی او در تونس و لیبی از محبوبیت زیادی برخوردار بود.

• سنوسی در اوایل قرن نوزدهم طرفداران بیشماری پیدا کرد.
• او در مواعظ خود مقامات مذهبی عثمانی را علنا مورد انتقاد قرار می داد.
• از این رو می بایستی تبعید شود.
• سنوسی پس از سفر به مصر و مکه به کره نائیکا واقع در شرق لیبی تبعید شد.
• کره نائیکا یکی از سه استان تاریخی بزرگ لیبی است.
• انجمن برادران سنوسی در این منطقه ریشه دواند و به سازماندهی زندگی توده ها همت گماشت:
• گرفتن مالیات، حل اختلافات میان طوایف و غیره از آن جمله اند.
• انجمن برادران سنوسی پس از چندی ارتش خاص خود را تشکیل داد و برای تأمین امنیت کاروان های تجاری به خدمت گرفت.
• و بالاخره حکومت کره نائیکا را بدست گرفت و نفوذ خود را حتی تا چاد گسترش داد.

• تا اینکه بالاخره سر و کله قدرت های استعماری اروپائی در آفریقا پیدا شد که آفریقای سیاه را بین خود تقسیم کردند.
• این پدیده تأثیر منفی بر انجمن سنوسی به جا گذاشت.
• حمله ایتالیا بر لیبی حاکمیت سنونسی را از ریشه به لرزه در افکند.
• ایتالیا در سال 2008 میلادی برای عذرخواهی از جنایات استعماری خویش مبالغی را به لیبی پرداخت کرد.

3
استعمار لیبی خیلی خونین بود؟
و یا اینکه برلسکونی قصد کسب محبوبیت و انعقاد قراردادهای تجاری با قذافی را داشت؟

• استعمار لیبی خیلی خونین و بربرمنشانه بود.
• در اوایل قرن بیستم، گروهی فاشیستی در ایتالیا به تبلیغ این اندیشه پرداخت که ایتالیا که در جنگ عدوا 1896 با اتیوپی (1896) شکست خورده بود، باید به احیای حاکمیت نژاد سفید بر قاره سیاه بپردازد و لکه ننگی را پاک کنند که در جنگ با اقوام وحشی بر دامن ملت سفید پوست کبیر چسبیده است.
• تبلیغات فاشیستی مدعی بودند که لیبی با سکنه ای متشکل از اقوام وحشی و عقب مانده و با چشم اندازهای فریبا بهتر است که از آن ایتالیا باشد.

• تجاوز ایتالیا به لیبی به جنگ ایتالیا ـ ترکیه (1911) منجر شد، جنگی بسیار خونین که با پیروزی ایتالیا خاتمه یافت.
• البته ایتالیا فقط تریپولی را که یکی از سه استان تاریخی بزرگ لیبی است، تحت کنترل خویش داشت.
• در مناطق دیگر بویژه در سیره نائیکا، با مقاومت سرسختانه مردم مواجه بود.
• طایفه سنوسی به حمایت از عمر مختار برخاسته بود که در کوهستان ها جنگ چریکی بر ضد قوای ایتالیا را رهبری می کرد.
• عمر مختار ضربات کمر شکنی بر ارتش ایتالیا وارد آورد، اگرچه ارتش ایتالیا هم بلحاظ تعداد سربازان و هم بلحاظ ساز و برگ جنگی در وضع بهتری قرار داشت.

• در اوایل سال های 30 قرن بیستم ایتالیای فاشیستی تحت رهبری موسولینی برای سرکوب مقاومت خلق لیبی، به اقدامات رادیکال روی آورد.
• سرکوب مقاومت مردن لیبی قلدرمنشانه تر و بربرمنشانه تر گشت.
• ژنرال رودولفو گراتسیانی در وصف یکی از قتل عام ها می نویسد:
• «سربازان ایتالیا بر این باورند که رسالت اشاعه تمدن را بدوش می کشند...
• آنها اشاعه تمدن را تکلیف خود می دانند و به اجرای آن به هر قیمت ممکن هم که باشد، مصمم اند.
• اگر مردم لیبی به پیشنهادات معقول ایتالیا تن در ندهد، ایتالیا به جنگ فراگیر خونینی دست خواهد زد، تمامت مردم لیبی را به خاک و خون خواهد کشید و آرامش گورستانی بر لیبی برقرار خواهد ساخت.»

• برلسکونی در سال 2008 بابت این جنایات استعماری مبلغی به قذافی پرداخت کرد.
• او بی تردید قصد کسب محبوبیت قذافی را داشت، تا قراردادهای اقتصادی مطلوب با لیبی منعقد کند.

• اما علیرغم این باید گفت که مردم لیبی تحت استعمار رنجی غیرقابل وصف تحمل کرده است.
• مبالغه آمیز نخواهد بود، اگر اینجا از خلقکشی سخن گفته شود.

4
لیبی چگونه کسب استقلال کرد؟

• زمانی که استعمارگران ایتالیائی به سرکوب مقاومت در کیره نائیکا مشغول بودند، ادریس ـ سردسته سنوسی ـ به مصر رفت تا با انگلیسی ها معامله کند.
• پس از جنگ جهانی دوم استعمار زیر ضربات روز افزون قرار گرفت و لیبی در سال 1951 کسب استقلال کرد.
• ادریس با حمایت انگلستان زمام قدرت را بدست گرفت.
• بخشی از بورژوازی لیبی ـ متأثر از ناسیونالیسم عرب که در مصر توسعه می یافت ـ خواهان الحاق به مصر بود.
• اما قدرت های امپریالیستی چشم دیدن توسعه ملت بزرگ عرب را نداشتند.
• از این رو، به حمایت از استقلال لیبی برخاستند و سلطان ادریس را به عنوان دست نشانده خود به قدرت رساندند.

ادامه دارد

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

عملیات استعماری علیه لیبی

عملیات استعماری علیه لیبی
دومه نیکو لوسوردو
برگردان حمید محوی
سرچشمه: مجله هفته
www.hafteh.de

• ایالات متحده پس از وتو کردن رأی شورای امنیت در سازمان ملل متحد که اسرائیل را به دلیل کشور گشایی در فلسطین اشغالی محکوم دانسته بود، از این پس دوباره به عنوان ترجمان و قهرمان «جامعه بین الملل» به میدان می آید
• . ایالات متحده، نه برای محکوم کردن مداخله واحدهای نظامی عربستان سعودی در بحرین، بلکه سرانجام برای درخواست اعلام منطقه ممنوعه پرواز و اقدامات نظامی دیگر علیه لیبی، شورای امنیت را فراخواند.
• علاوه بر این، همان گونه که نزدیک شدن ناوگان جنگی ایالات متحده به سواحل لیبی و ابزارهای استعماری گواه بر سیاست دیرینه توپ و تفنگ است، واشنگتن و هم پیمانانش به شکل یک جانبه اقدامات نظامی دیگری را به اجرا گذاشتند.

• ولی اوباما به این اقدامات بسنده کرد:
• در این روزها چندین بار به شکل تهدید آمیز از قذافی خواست که قدرت را واگذار کند و ارتش لیبی را فراخواند تا علیه او دست به کودتا بزنند.
• با این وجود وخامت اوضاع در جای دیگری اوج می گیرد.
• چندی است که انگلیس و فرانسه و ایالات متحده مأمورین شان را در پی کارمندان دولتی لیبی فرستاده اند تا آنها را بر سر دو راهی قرار دهند:
• یا به جبهه شورشگران بپیوندند و یا این که در دادگاه بین المللی به اتهام «جنایت علیه بشریت» تمام زندگی شان را در زندان سپری خواهند کرد.
• بر حسب عادتی دیرینه، برای پوشش دادن به سنت های شنیع استعماری، دستگاه های عظیم «چند رسانه ای» را برای تحریف گزارشات و به بازی گرفتن افکار عمومی به کار بسته اند.
• با این وجود تنها کافی خواهد بود که ما رسانه های بورژوازی را با اندکی موشکافی بیشتر بخوانیم تا به ترفندهای گول زننده آن پی ببریم.
• به شکل پی در پی، هر روز اعلام کردند که هواپیماهای قذافی مردم لیبی را بمباران می کند.
• از این دیدگاه، گزارشان «گیدو روتولو» در روزنامه «لاستامپا» که یکم مارس منتشر شد، برای ما می تواند به عنوان نمونه ای بارز مطرح باشد، حال با دقت به ساخت و پرداخت جمله او توجه کنید:
• «درست است، احتمالا هیچ بمبارانی صورت نگرفته.»

• در «کوریه دلا سرا» روز ۱۸ مارس (صفحه ۳) لورنزو کرمونزی از بندر طبرق گزارش می دهد:
• «و همانطور که در جاهای دیگر نیروی هوایی مداخله کرده است، حملات هوایی به قصد اخطار بوده است و یکی از سخن گویان دولت موقت از طریق تلفن به ما گفت که – می خواستند ما را بترسانند، سر و صدای زیادی به پا کردند ولی خسارتی وارد نیامد.»

• در نتیجه می بینیم که خود شورشگران اعتراف کرده اند که «ژنوسید» و «قتل عام» و جنایتی علیه بشریت صورت نگرفته است تا بتواند بهانه ای برای مداخله «بشر دوستانه» ایجاد کند.

• در رابطه با جبهه شورش، هر روز در رسانه ها، از آنها به مثابه قهرمانان دموکراسی در ناب ترین تعاریف، تجلیل به عمل آوردند.

• با این وصف، ببینیم لورنزو کرمونزی در «کوریه دلا سرا» (۱۲ مارس، صفحه ۱۳) چگونه عقب نشینی آنها را در مقابل ضد حمله ارتش لیبی گزارش می دهد:
• «در آشفتگی عمومی، صحنه های متعدد و از جمله صحنه غارت. بارزترین نمونه به غارت رفتن اموال هتل «ال فدیل» است که تلویزیون ها، ملحفه و پتوهایش به تاراج رفت و آشپزخانه هتل به زباله دانی و دالان هایش نیز به پاتوق کثیفی تبدیل شد.»

• در نتیجه، نمی توانیم باور کنیم که چنین رفتارهایی متعلق به جنبشی مترقی و آزادی خواه باشد! حداقل چیزی که می توانیم در رابطه با چنین روی دادهایی بگوییم این است که ما به هیچ وجه نمی توانیم چنین موقعیتی را با نگاه «مانوی گرا» یعنی نیکی در یک سو و بدی در سوی دیگر درک کنیم.

• علاوه بر این، هر روز در رسانه ها از شقاوت نیروهای فشار در لیبی حرف می زنند، در این مورد نیز گزارشات نیکلا کریستف از بحرین در «انترنشنال هرالدتریبون» می تواند چشم انداز دیگری را به ما نشان دهد:
• «من طی هفته های گذشته اجساد تظاهر کنندگانی را دیدم که تقریبا از فاصله بسیار نزدیک مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند، دختر جوانی را دیدم که به علت ضرباتی که به او وارد شده بود از درد به خود می پیچید، …
• یکی از مددکاران آمبولانسی را که می خواست به تظاهر کنندگان کمک کند کتک زدند.»

• یک گزارش ویدئویی از بحرین، نیروهای امنیتی را نشان می دهد که «از فاصله چند متری به طرف مرد نه چندان جوانی که بدون اسلحه است، نارنجک گاز اشک آور پرتاب می کنند، این مرد به زمین می افتد و سعی می کند از زمین بر خیزد، ولی مآمورین به نزدیک او می رسند و یک نارجک دیگر روی سرش شلیک می کنند.»

• اگر تمام این صحنه های خشونت بار کافی نباشد، نباید فراموش کنیم که در «این روزهای اخیر اوضاع وخامت بیشتری یافته است.»

• ولی پیش از همه این فشارها، خشونت اصلی در زندگی روزمره است که بی داد می کند:

• زیرا اکثریت مردم شیعه مذهب در بحرین مجبور به تحمل «تبعیضی» هستند که اقلیت سنی بر آنها اعمال می کنند.
• برای تقویت دستگاه فشار «مزدوران خارجی» و «تانک تهاجمی، اسلحه و گاز اشک آور» ساخت ایالات متحده به خدمت گرفته شده اند.

• همان گونه که روزنامه نگار «انترناشنال هرالد تریبون» با اشاره به یکی از رویدادهای بحرین، توضیح می دهد، نقش ایالات متحده بسیار تعیین کننده است:

• «چند هفته پیش، یکی از همکاران من در نیویورک تایمز، میکائل سلکمن، توسط نیروهای بحرینی دستگیر شده بود.
• او می گفت که حتی لوله اسلحه را به طرف او گرفته بودند، ولی از ترس این که مبادا به او شکلیک کنند، پاسپورتش را بیرون کشیده بود و فریاد زده بود که او روزنامه نگار آمریکایی است.
• به این ترتیب ناگهان رفتار مآمورین با او عوض می شود و فرمانده آن گروه به او نزدیک شده و با او دست می دهد و می گوید:
• نگران نباشید!
• ما آمریکایی ها را دوست داریم!»

• در واقع پنجمین ناوگان ایالات متحده در بحرین مستقر شده است:
• لازم به یادآوری نیست که این ناوگان عهده دار دفاع از دموکراسی نیست، نه در بحرین و نه در یمن، بلکه تنها در لیبی و کشورهایی که در مگسک واشنگتن قرار گرفته اند.

• ولی هر چند که عوام فریبی های امپریالیسم منزجر کننده باشد، موجب نمی گردد که مسئولیت قذافی را ندیده بگیریم.

• حتی اگر از دیدگاه تاریخی بتوانیم قذافی را به خاطر برچیدن بساط استعماری و پایگاه های نظامی که روی دوش لیبی سنگینی می کرد، قابل ستایش بدانیم، ولی در عین حال این موضوع را نیز باید بدانیم که او نتوانست به اندازه کافی گروهی از مدیران و رهبران سیاسی و اجتماعی به وجود بیاورد و علاوه بر این به جای این که اقتصادی ملی مدرن و مستقل ایجاد کند، درآمدهای نفتی را برای طرح نامطمئن «بین المللی» بر اساس کتاب سبز به کار بست.
• و به این ترتیب فرصتی طلایی را برای پایان بخشیدن به اختلافات قبیله ای بسیار قدیمی بین طرابلسی ها و برقه ای ها از دست داد و در نتیجه دستش برای دفع فشارهای امپریالیستی با ساختارهای اقتصادی اجتماعی محکم، خالی ماند.

• ولی از یک سو با یک رهبر جهان سومی مواجه می شویم که به شکل مسخره، ابهام آمیز، متناقض و عجیب و غریب خط مشی استقلال ملّی را دنبال می کند، و از سوی دیگر با رهبری که در واشنگتن به شیوه بسیار ظریف و مؤدبانه و پیچیده اقدامات استعماری و امپریالیستی را به جای طلیعه های دموکراسی و بشر دوستانه جا می زند.

• پس در این صورت، تنها آن فردی که در رابطه با آزادی ملت ها و دموکراسی در روابط بین المللی گوش شنوایی ندارد، یا حتی آن فردی که شیفته زیبایی جملات بوده و دلایل سیاسی را ثانوی می پندارد، چنین فردی می تواند از اوباما، دیوید کامرون و نیکلا سرکوزی طرفداری کند!
• ولی، آیا واقعا اوباما با مدال نوبل صلح ظرافت خاصی دارد؟
• و اگر چنین است، پس چرا به پیشنهادات هوشمندانه کشورهای آمریکایی جنوبی وقعی نمی گذارد، یعنی پیشنهادات چاوز و دیگران که طرفین متخاصم در لیبی را برای حفظ تمامیت ارضی کشور به راه حل های مسالمت آمیز دعوت می کنند؟

• خیلی فوری پس از رأی سازمان ملل متحد، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، فراتر از پیشنهادی که به تصویب رسیده بود، به قذافی اخطار داد و حتی مدعی شد که این اخطار از جانب جامعه بین الملل یعنی تمام کشورهای دنیا به او اعلام شده است.
• مثل همیشه، یک بار دیگر ایدئولوژی حاکم، آرمان نژاد پرستانه خود را با انطباق هویتی بشریت با غرب آشکار می سازد.

• ولی ایدئولوژی حاکم این بار نه تنها دو کشور از پر جمعیت ترین کشورهای جهان را از جامعه بین الملل حذف می کند، بلکه یکی از کشورهای کلیدی اروپا را نیز ندیده می گیرد.

• اوباما با معرفی خود به عنوان نماینده جامعه بین الملل نخوت نژاد پرستانه ای را نشان داد که خیلی وخیم تر از آن دورانی به نظر می رسید که در گذشته نیاکان خود او را به بردگی کشانده بود.

• آیا دیوید کامرون نیز ظرافت و دقت نظر خاصی دارد که برای متقاعد ساختن مخالفین جنگ در کشورش، دائما مثل صفحه خط افتاده تکرار می کند که چنین جنگی برای پاسخ گویی به منافع ملّی بریتانیا است، گویی پیش از این برای نفت لیبی به اندازه کافی اشتها نداشتند.

• چه کسی هنوز نمی داند که پس از تراژدی ژاپن، و سایه سیاهی که روی انرژی اتمی افتاده، این اشتها اینک به مرض جو تبدیل شده است؟

• پس از اوباما و کامرون، در مورد سرکوزی چه می توانیم بگوییم؟
• در روزنامه ها به راحتی می توانیم ببینیم که او در فراسوی نفت به انتخابات فکر می کند:
• رئیس جمهور فرانسه چند نفر از اهالی لیبی را باید بکشد تا تمام رسوایی ها و ندانم کاری هایش را از اذهان عمومی بزداید و پیروزی انتخاباتی ا ش را تضمین کند؟

• روزنامه نگاران و روشنفکران جانبدار و باکلاس دوست دارند چهره ای از قذافی ترسیم کنند که در انزوا از خیزش مردمی متحد به ستوه آمده است، ولی برای آنهایی که رویدادها را پی گیری کرده اند، چندان مشکل نیست که به مسخره بودن این گونه بازنمایی ها پی ببرند.

• رأی اخیر شورای امنیت نقاب از چهره عوام فریبی دیگری برداشت:
• یعنی افسانه سرایی درباره جامعه بین الملل یک پارچه در مبارزه علیه بربریت وارد میدان شده اند.

• در واقع، چین، روسیه، برزیل، هند و آلمان حضور پیدا نکردند!

• چین و روسیه از این نیز فراتر رفته و رأی شورای امنیت در سازمان ملل متحد را با تکیه به فهرستی از دلایل وتو کردند.

• ولی نباید ندیده گرفت که هیچ گاه کار ساده ای نیست و مقاومت در برابر ابرقدرت منفرد، می تواند مشکلات متعدد از انواع گوناگون را در بر گیرد.


• موضوع به همین جا حاتمه نمی یابد:

• چین و روسیه در عوض، عدم گسیل نیروی زمینی (اشغال استعماری) را به دست آوردند و از مداخلات نظامی یک جانبه واشنگتن و هم پیمانان نزدیکش اجتناب کردند، یعنی به همان شکلی که علیه یوگوسلاوی در سال ۱۹۹۹ و در عراق در سال ۲۰۰۳ روی داد.

• چین و روسیه سعی کردند خشونت بار ترین مانورهای امپریالیسم را که در پی خلع ید از سازمان ملل متحد و جایگزین ساختن آن توسط ناتو و «اتحاد دموکراسی ها» بود، جلوگیری کرد، علاوه بر این در بطن امپریالیسم غربی به رهبری ایالات متحده آمریکا تناقضی بروز کرد که خودش را با رأی آلمان نشان داد.


• همان طور که مائو تسه دون توضیح داده است، ضروریات سیاست بین المللی و مصالحات درونی کشوری که در مسیر سوسیالیستی و پیشرفت حرکت می کند، یک چیز است، ولی چیز دیگر خط سیاسی مردم، طبقات اجتماعی و احزاب سیاسی است که قدرت را تسخیر نکرده اند و در ساخت جامعه ای نوین حرکت نکرده اند.


• یک نکته روشن است:

• خشونتی که در لیبی به راه افتاده است، بیش از همیشه مبارزه علیه جنگ امپریالیستی را ضروری می سازد.

منتشر شده در پایگاه انترنتی گاهنامۀ هنر و مبارزه
http://g-honar-v-mobarze.blogfa.com/

سیری در شعری از پوریای ولی

پوریای ولی
سرچشمه: از هر دری سخن
rasipoor.blogfa.com

میم حجری

• گر بر سر نفس خود اميري، مردي
• ور در نظر خويش حقيري، مردي

• مردي نبود فتاده را پاي زدن
• گر دست فتاده ‌اي بگيري، مردي!


حکم اول
گر بر سر نفس خود اميري، مردي

• شاعر در این مصرع، غلبه بر غریزه (نفس) را به درجه ملاک و معیار مردیت اعتلا می دهد.

• البته مقوله نفس در فلسفه اسلامی، بر خلاف تصور شاعر، وحدتمند نیست:

• نفس خود دوگانه است:
• نفس اماره و نفس لوامه (نفس اغواگر و نفس سرزنشگر)

• البته منظور شاعر چشم پوشی بر لذات غریزی است:

• خور و خواب و خشم و شهوت (سعدی)

• می توان گفت که شاعر دیالک تیک لذت و ریاضت را تخریب می کند، قطب لذت را دور می اندازد و قطب ریاضت را مطلق می کند و بر پرچم خویش می نگارد.

• این مصرع بوی جهانگریزی و ریاضتکشی می دهد: مرد کسی است که جامعه گریز و ریاضتکش باشد!

حکم دوم
ور در نظر خويش حقيري، مردی

• شاعر در این مصرع، برای مردیت، نه معیار اوبژکتیف (عینی)، بلکه معیار سوبژکتیف عرضه می کند.

• اگر کسی به خودستیزی برخیزد و خود را خوار و حقیر شمارد، او را شاعر مرد تلقی می کند.

• ولی اگر کسی رئالیست باشد و خود را همان طور که واقعا هست، تصور کند، بنظر شاعرباید در مردیتش تردید کرد.

• شاعر در هر دو مصرع به تبلیغ خودستیزی و ریاضتکشی می پردازد:
• صرفنظر از لذات غریزی و صرفنظر از ارزش و اعتبار خویشتن خویش به قصد تمایز از جماعت بی ارج و ارزش زن، به قصد مرد تلقی شدن در جامعه ای که مردیت ایدئالیزه می شود، بی آنکه بدرستی تعریف شود.

حکم سوم

• مردي نبود فتاده را پاي زدن

• گر دست فتاده ‌اي بگيري، مردي

• شاعر در این بیت، ضمن تحقیر ضمنی جماعت زن، ضمن «پای زدن» بی محابا به مادران منفور جامعه، هومانیسم (بشردوستی) کشکی و عوامفریب فئودالی را عربده می کشد.

• شاعر ـ علیرغم گنده گوئی و فخرفروشی ـ در بهترین حالت، در سطح قضایا پرسه می زند و اعتنائی به ریشه آنها ندارد:

• برای او وجود افتاده و ایستاده در جامعه امری عادی و طبیعی است.
• او در حرف طرفدار برابری انسان ها، ولی در عمل و در واقع، مدافع حفظ و تحکیم نابرابری موجود است.

• تبلیغ رعایت حال افتادگان (خاکسترنشینان بی همه چیز) و دادن پشیزی به آنها (گرفتن دست فتاده)، بدون چاره اندیشی رادیکال در جهت تشکیل همبودی برابر حقوق ـ در تحلیل نهائی ـ آب به آسیاب ایستادگان (سعدی) می ریزد و به استمرار تقسیم جامعه به اقلیت کاخ نشین و اکثریت خاکسترنشین کمک می کند.

• آنچه در حرف طرفداری از خلق جلوه می کند، در واقع طرفداری از خوارگردانان و خوارشماران خلق است.


پایان