۱۳۹۸ مهر ۲۷, شنبه

خرد ـ انسان ـ تاریخ (۹۳)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان
 
فصل ششم
بخش چهارم
ادامه
 

۳۶
·    هربرت مارکوزه در سال ۱۹۲۸ نوشته بود:
·    «مارکسیسم نه به مثابه تئوری علمی، یعنی نه به مثابه سیستمی از حقایق که معنی اش تنها در صحت معارف (شناخت ها) آن باشد، بلکه به مثابه تئوری عمل جامعه ای (اجتماعی) کنش تاریخی نمودار می گردد.

۳۷
·    مارکسیسم علم است که عمل انقلابی را آزاد می سازد و تحکیم می کند.
·    مارکسیسم علم نفوذ در ضرورت (جبر) تاریخی است.
·    مارکسیسم علمی است که  نیازمند نفوذ در حقیقت وجودش است.

۳۸
·    مارکسیسم در وحدت ناگسستنی تئوری و پراتیک، در وحدت ناگسستنی علم و عمل به سر می برد.

۳۹
·    هر بررسی مارکسیستی باید از این وحدت به مثابه عالی ترین پیش شرط، حراست به عمل آورد.

۳۹
·    این علم از موضوع خویش، پیشاپیش منحرف خواهد شد، اگر کسی از جای ترانسندنتی (ماورای تجربی) استحکام منطقی مارکسیسم را و اعتبار بی زمانش را مورد امتحان قرار دهد.»
·    (مقالات هربرت مارکوزه راجع به فنومنولوژی ماتریالیسم تاریخی در «دفاتر فلسفی»، دفتر شماره ۱، ص ۴۵، پ. بک. ۱۹۲۸)

۴۰
·    تغییر (مسخ) جدید «عقل» به «اوتوپی» توسط هربرت مارکوزه، تفکر او را به تردید و تسلیم سوق می دهد.
·    تردید و تسلیم، کلمات خود مارکوزه راجع به فلسفه تاریخ هگل بوده اند.

·    راجع به آخرین اثر مهم هربرت ماکوزه، تحت عنوان «انسان تک بعدی» (۱۹۶۴)، مراجعه کنید به تذکرات انتقادی اشتایگروالد، تحت عنوان «دیالک تیک تردید   هربرت مارکوزه» در دفاتر مارکسیستی، شماره ۶، ۱۹۶۷، ص ۳۳ و اثر او تحت عنوان راجع به «راه سوم» هربرت مارکوزه، ۱۹۶۹)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر