۱۳۹۸ مهر ۲۹, دوشنبه

نئواسکولاستیک (اسکولاستیک نوین) (۳)

 
 پروفسور دکتر هاینتس پپرله
برگردان
 شین میم شین
 

۱۷
·      چون نئوتومیسم پرنفوذترین گروهبندی در نئواسکولاستیک است و بیشترین حمایت کلیسای کاتولیکی شامل حالش می شود، بارها (اما به غلط)، آندو را یکی قلمداد می کنند.

۱۸
·      اگرچه نئواسکولاستیک، به دلایل فوق الذکر و به دلیل  تمایلات نوسازانه معینش (که گاهی می توانند ابعاد وسیعی داشته باشند)، بعد از گذار به قرن بیستم (تا آن زمان وظیفه نئواسکولاستیک احیای اسکولاستیک بود) به صورت  طیف وسیعی جلوه گر می شود، اما علیرغم آن، حاوی بنیان (ستون فقرات) آموزشی ئی است که امکان می دهد تا آن به مثابه   یک جریان یکپارچه تلقی شود.

۱۹
·      در نئواسکولاستیک، معمولا، آموزه های زیر جمعبندی می شوند :

الف
·      «در کلیه این افکار ذخیره معینی از آموزه های فلسفی وجود دارد که آنها را به هم پیوند می دهد و وحدتی از آنها پدید می آورد، از آن جمله اند:

۱
·      حقیقت به طور کلی و حقایق ابدی

۲
·      شناخت انسان، مودوس کوگنوسنتیس نیز می شود، بدون اینکه آن به سوبژکتیویته صرف و رلاتیو (نسبی) بدل شود.

۳
·      وجود، خود هرچه بیشتر قابل شناسائی می شود، خصلت عینی کسب می کند.

۴
·      وجود را می توان به وجود مخلوق و نا مخلوق تقسیم بندی کرد، به جوهر و حادث، به ماهیت و بود، به بالفعل و بالقوه، به اصل و کپی (تصویر)، به لایه های جسمی، زنده، روحی و جانی.

۵
·      روح انسانی غیرمادی، جوهری و فنا ناپذیر است.

۶
·      اخلاق، حقوق و دولت برمبنای هنجارهای ابدی تعیین می شوند

۷
·      علت اولیه کل وجود، همه حقایق و ارزش ها خدای ماورای تجربی (ترانسندنت) است.

۸
·      در اجرای منفرد مسائل (تک تک مسائل)  طیف متنوعی وجود دارد و اختلاف نظر در مورد اعمال زیر بر آن دلالت می کند:

الف
·      توضیح تفاوت میان وجود مخلوق و نامخلوق، میان اصل و کپی (تصویر)

ب
·      رابطه مشیت (علیت) الهی و اختیار (آزادی) انسانی
·      (تومیسم و مونیسم)

پ
·      شناخت روحی
·      (تجرید و یا الهام (اینتوئی سیون)

ت
·      یونیورسال ها (قبل و یا بعد)

ث
·      ارزیابی قوای روحی
·      (اینتلکتوئالیسم و یا ولونتاریسم (اراده گرائی))

ج
·      اثبات اتیک
·      (اتیک تئونوم مبتنی بر قوانین الهی، اتیک تئولوژیکی و یا آموزه ارزش).

ح
·      اما علیرغم همه اینها، موضع اصلی، همیشه به نحوی از انحاء تحت تأثیر فلسفه افلاطونی ـ ارسطوئی و متافیزیک ماهیت ها، فرم ها و ایده ها ست.»
·      (هیرش برگر،«تاریخ فلسفه»، جلد ۲، ص ۵۶۱)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر