مهدی اخوان ثالث
(۱۳۰۷ ـ ۱۳۶۹)
پدر او
که
علی
نام داشت
یکی از سه برادری بود
که
از
فهرج در استان یزد
به
مشهد
کوچ کرده بود
و
از این رو
آنان
نام خانوادگی شان
را
اخوان ثالث
به
معنی برادران سهگانه
گذاشته بودند.
ویکی پیدیا
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
میهمان باده و افیون و بنگ
آب ها از آسیا افتاده،
لیک
باز ما ماندیم و خوان این و آن
میهمان باده و افیون و بنگ
از
عطای دشمنان و دوستان
در این بند از شعر اخوان جوان
(و نه فقط در این بند شعر او)
از
تهیدستی خانواده اش
(خاستگاه طبقاتی اش)
پرده برمی افتد.
منظور اخوان از دشمنانی که باده و بنگ و افیون ارزانی اش می دارند،
احتمالا
زندانبانان
است.
کیانوری
که
هم
زندانبانان شاه
را
تجربه کرده بود
و
هم زندانبانان شیخ
را
در
نامه ای به سید علی
قبور زندانبانان شاه
را
نورباران کرده است.
اجامر طبقات حاکمه در ایران
جهانپهلوان
در
سقوط
اند
و
نه
در
صعود.
این جماعت نکبت
روز به روز
خرتر، خردستیزتر، بی رحم تر و بی شرم تر
می شوند.
۲
آبها از آسیا افتاده،
لیک
باز ما ماندیم و عدل ایزدی
و آنچه گویی گویدم هر شب زنم:
«باز هم مست و تهی دست آمدی؟»
با
مفهوم «عدل ایزدی»
شطی از طنز
وارد این شعر می شود.
در دالان ذهن اخوان جوان
سرکوفت هر شبه همسرش طنین لاینقطع می افکند.
زنان شان
چنینند ایرانیان
زنان ایران منتقدان رادیکال بوده اند.
در این شعر اخوان
(و نه فقط در این بند شعر او)
از
یکی دیگر از خصوصیات منفی و مضر و مخرب جسمی و روحی و روانی و اجتماعی و اعتباری و اخلاقی توده ای ها
پرده برمی افتد:
از
باده خواری حضرات.
راستی دلیلش چه بوده است؟
۳
و آنچه گویی گویدم هر شب زنم:
«باز هم مست و تهی دست آمدی؟»
شرایط آب و هوایی روسیه
ودکانوشی
را
سبب شده است.
توده ای ها
احتمالا
خیال می کردند
که
ودکانوشی و مستی
از
سجایای اخلاقی بلشویسم
است.
جای خالی تئوری علمی و انقلابی ثقیل الهضم
را
الکل سهل الهضم
پر می کرد.
اخوان
به
لحاظ تجلیل و تقدیس می و میخانه و می فروش
حافظ قرن بیستم
بوده است.
البته
با
تفاوت کوچکی:
جای پیر مغان (زرتشتی) در اشعار حافظ
را
ترسای (ارمنی) پیر پیرهن چرکین
در
اشعار اخوان
گرفته است.
۴
آن که در خونش طلا بود و شرف
شانه ای بالا تکاند و جام زد
چتر پولادین ناپیدا به دست
رو به ساحل های دیگر گام زد
در شگفت از این غبار بی سوار
خشمگین، ما ناشریفان مانده ایم
آبها از آسیا افتاده،
لیک
باز ما با موج و توفان مانده ایم
معنی تحت اللفظی:
کسانی که تبار اشرافی داشتند، تمکین نکردند و شربت شهادت نوشیدند.
حیرت انگیز
این است
که
ما
زباله ها
در
نهایت بی دورنمایی و نومیدی
هم
خشمگینیم
و
هم
توهم موج و توفان
در سر داریم.
۵
آن که در خونش طلا بود و شرف
شانه ای بالا تکاند و جام زد
چتر پولادین ناپیدا به دست
رو به ساحل های دیگر گام زد
در شگفت از این غبار بی سوار
خشمگین، ما ناشریفان مانده ایم
آبها از آسیا افتاده،
لیک
باز ما با موج و توفان مانده ایم
اخوان جوان
در
این بند شعر
آگاهانه و یا ناخودآگاه
اعضای جامعه
را
و
حتی
اعضای حزب توده
را
به
دو طبقه ماهیتا متضاد عالی و پست
تقسیم بندی می کند:
الف
طبقه اول
طلا و شرف در خون دارند
و
مرگ
را
پذیرا می شوند.
ب
طبقه دوم
«بی همه چیز»
اند
و
همچنان امیدوار
اند
و
به
ذلت زندگی چسبیده اند.
۶
این طرز تفکر اخوان جوان
نه
طرز تفکر توده ای (بلشویکی)
بلکه
طرز «تفکر» فئودالی
است.
نصرت الله نوح
در
معرفی اخوان
گفته:
اخوان از چپ شروع کرد و به راست رسید.
نصرت الله نوح
قیاس به نفس کرده است.
ما فکر نمی کنیم
که
اخوان
سنگر
عوض کرده باشد
و
به
تعویض سنگر
نایل آمده باشد.
باید در روند تحلیل اشعار او
مسئله روشن شود.
اخوان
(و نه فقط اخوان)
اصلا
توده ای نبوده
تا
سنگر عوض کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر