۱۳۹۸ مهر ۳۰, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۸۵)


شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)

حکایت سوم

۱
چنان خسب، کآید فغانت به گوش
اگر دادخواهی بر آرد خروش،
که نالد ز ظالم، که در دور تو ست،
که هر جور، کاو می کند، جور تو ست.

نشان دوم
که
سعدی
با
یک تیر می زند
در
حکم زیر او ست:
 «که هر جور، کاو می کند، جور تو ست.»

یعنی جور اطرافیان شاه
جور خود او ست.

وارونه سازی تردستانه حقایق عینی بهتر از این نمی تواند باشد.

سؤال

سعدی جوری را که گرگ در حق گله روا می دارد،
جور واقعی ط .ح با پادشاه در رأس آن،
نمی داند،
بلکه آن را جوری فردی و سوبژکتیو وانمود می کند،
که
 گرگ
در خفا از شبان،
بی اذن و اجازه و دستور او،
 مرتکب می شود:
شاه، که خود گناهی ندارد.
گناه در دور و بری های او ست.

جواب

سعدی جوری را که گرگ در حق گله روا می دارد،
جور واقعی طبقه حاکمه، با پادشاه در رأس آن،
نمی داند،
بلکه آن را جوری فردی و سوبژکتیو وانمود می کند،
که
 گرگ
در خفا از شبان،
بی اذن و اجازه و دستور او،
 مرتکب می شود:
شاه، که خود گناهی ندارد.
گناه در دور و بری های او ست.

بدین طریق پادشاه و طبقه حاکمه نیز تبرئه می شوند
و
گرگ
مجددا
بدنام می گردد.

به عبارت دیگر، تنها تقصیری که شبان و طبقه گله دار دارد،
در
 بهترین حالت،
خواب سنگین شبان (شاه)
 است.
خوابی که سبب می شود، تا او خروش مظلومان دادخواه را نشنود.

نشان سوم

چنان خسب، کآید فغانت به گوش
اگر دادخواهی بر آرد خروش،
که نالد ز ظالم، که در دور تو ست،
که هر جور، کاو می کند، جور تو ست.

سعدی در مفهوم «خروش مظلومان دادخواه» تحریف و تحمیق دیگری را پنهان کرده است.

سؤال

او
به
طور غیرمستقیم
به
توده ناراضی
رهنمود می دهد،
که
نه
علیه د  و ط  ح،
بلکه علیه این و یا آن گ  مبارزه کنند.

جواب

او
به
طور غیرمستقیم
به
توده ناراضی
رهنمود می دهد،
که
نه
علیه دربار و طبقه حاکمه،
بلکه علیه این و یا آن گرگ مبارزه کنند.

سؤال

سعدی
 ضمنا
 توده را از م منع می کند
 و
 به
د  از سلطان
سوق می دهد.

جواب

سعدی
 ضمنا
 توده را از مبارزه منع می کند
 و
 به
دادخواهی از سلطان
سوق می دهد.

بدین طریق طبقه حاکمه از آماج مبارزات دهقانی بودن بیرون می آید و به ملجأ امید دهقانان استحاله می یابد.

پادشاه عادل ایدئال سعدی،
انوشیروان
نیز
 کاری جز این نکرده بود:
او زنگوله ای جلوی قصرش آویزان کرده بود، تا توده های تحت ستم و استثمار به جای مبارزه برای تحول بنیادی نظام اجتماعی، زنگوله را به صدا در بیاورند و شکایت خود را از گرگان فاسد و گمراه به اطلاع شاه برسانند.
بدین طریق همه چیز همان می ماند که بود
و
 در
 بهترین حالت،
گرگی برای عوامفریبی
تنبیه و یا مجازات می شد.

آدم
 دلش بی اختیار
به
 حال و روز گرگ ها
می سوزد.

محمد رضا شاه در روزهای بحرانی،
به 
پیشنهاد سعدی،
همه گرگ های خود را بازداشت کرد، تا بلکه نظام را نجات دهد.

نشان چهارم

سعدی در پایان،
حتی
گرگ ها
را
از
 زیر ضربه
بیرون می آورد
و
شیوه «گرگ پروری» شبان
را
مورد انتقاد قرار می دهد.

نه سگ دامن کاروانی درید
که دهقان نادان، که سگ پرورید.

پس راه حل نهائی سعدی این می شود
که
شبان
باید در شیوه پرورش گرگ ها دقت به خرج دهد،
آنگاه همه کارها خود به خود رو به راه می شوند و نظام فئودالی به بهشت برین توده ها مبدل می شود.

اکنون  
باید  
برای تکمیل عوامفریبی،
اژدهای دیگری را از کیسه خاک آلود جادو بیرون کشید
و
مردم را به یاد یاوه بیستون ابله انداخت:

نه هرکس حق تواند گفت، گستاخ
سخن، ملکی است سعدی را مسلم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر