علیاکبر دهخدا
(۱۲۵۷ ـ ۱۳۳۴)
محل زندگی تهران، چهارمحال و بختیاری، وین، سوییس، استانبول
آثار
لغتنامه دهخدا
امثال و حکم
تحلیلی
از
ربابه نون
مسمط
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
در
یادبود میرزا جهانگیرخان شیرازی
(۱۸۷۰ ـ ۱۹۴۷)
مدیر روزنامه صوراسرافیل
۱
ای همره تیه پور عمران
بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان
بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان
هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کاو به گناه قوم نادان
در حسرت روی ارض موعود
بر
بادیه
جان سپرده
یاد آر
مذبح
یکی
از
برج های نیم کره جنوبی واقع در پائین دم برج
عقرب
که
شامل هشت ستاره است
به
این برج
اسامی
فاروس و تیمل و آلتار
نیز داده شده است .
توضیح وجه تسمیه بدان علت است
که
خدایان اساطیری یونانی
برای پیروزی در جنگ های شان بر ضد تیتان ها
در
این
محل سوگند یاد کرده و قربانی می نمودند.
معنی تحت اللفظی:
ای همراه موسی (میرزا جهانگیرخان شیرازی) در بیابان
(خود دهخدا)
وقتی
عمر کوتاه
به
پایان رسید
و
شاهد بزم عرفان
به
عهد خویش
وفا نمود
و
از
قتلگاه او
هر سپیده دم
بوی عنبر و عود
از
به
سوی کیوان پر کشید،
از
آن
که
به
گناه قوم نادان
در
حسرت رسیدن به ارض موعود
در
بیابان
جان سپرد،
یاد آوری
کن.
۲
ای همره تیه پور عمران
بگذشت چو این سنین معدود
دهخدا
جهانگیرخان
را
به
حضرت موسی
تشبیه می کند
و
خود
را
به
همراه او در راه رسیدن به ارض موعود
(آماج انقلابی، مشروطیت)
۳
ای همره تیه پور عمران
بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان
بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان
هر صبح شمیم عنبر و عود
دهخدا
جهانگیرخان
را
به
شاهد نغز بزم عرفان
تصور می کند
که
به
عهد خود وفا می کند
و
از
قتلگاهش
هر
سپیده دم
عصر عود و عنبر به سوی کیوان
پر می کشد.
تصور و تصویر دهخدا
از
همرزم روشنگرش
به
استه تیک سرشته به اروتیک
سرشته است.
در
تصور و تصویر سیاوش کسرایی
از
حیدر مهرگان
نیز
به
همین سان:
مردی بر آمد،
پرندینه مردی
مردی بر آمد،
فروتن مردی
با
چشمانی
از
آسمان و عسل
با
موسیقی خنده هایش
با
طلای موهایش بر پیشانی
با
قامتش
از
بوریا و فولاد.
حیف مردی
نادره
از
رنج خاسته،
دانش آراسته.
ریشه نور
در
جان آینه
و
نهال رنگین کمان
در
اشک شوق
شبنمی
با
باور دریا
باده ای
بی
جامه جام
و
بال هائی
نه
برای فرود.
۴
زان کاو به گناه قوم نادان
در حسرت روی ارض موعود
بر
بادیه
جان سپرده
یاد آر
اکنون
دلیل مقایسه جهانگیرخان با پور عمران
معلوم می شود:
هم
قوم موسی
به
موسی
پشت می کنند
و
گوساله زرین پرستی
پیشه می کنند
و
هم
از
دید دهخدا
قوم نادان
به
روشنگران انقلابی مشروطه
خیانت می ورزند.
منظور دهخدا
از
قوم نادان
اعضای عالیرتبه طبقه حاکمه
(اشرافیت فئودال و روحانی)
است
که
در
اعدام روشنگران انقلابی مشروطه
مقصرند.
دهخدا
احتمالا
در
منگنه قید و بندهای شعر
روشنگران انقلابی
را
جزو رهبران
(کلیم الله)
اعضای عالی رتبه طبقه حاکمه
را
قلمداد می کند.
نسبت دادن قوم نادان به اعضای طبقه حاکمه
خطای خطیری است
که
دهخدا
مرتکب می شود.
خواننده شعر
قوم نادان
را
به
مثابه توده
تفسیر می کند
و
نه
به
مثابه اعضای طبقه حاکمه
که
همه بدون استثناء
تحصیلکرده اند
و
نه
نادان.
در
دائی جان ناپلئون
نیز
توده ستیزی
(تحقیر مستمر توده)
و
مقصر قلمداد کردن توده
برو - بیا
دارد.
دلیل این توده ستیزی
فئودالی ـ روحانی
کوتاهی دیوار توده
است
و
به
دلیل تعلقات طبقاتی به اقلیت انگل
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر