ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
خانه
خالی
بود و خوان
بی آب و نان
بود و خوان
بی آب و نان
و
آنچه
بود،
آش دهن سوزی
نبود
این شب است، آری، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود
باز ما ماندیم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه است
گاه میگویم:
«فغانی بر کشم»
«فغانی بر کشم»
باز می بینم صدایم کوته است
معنی تحت اللفظی:
هم
خانه
از
سکنه
خالی بود
و
هم
سفره
از
آب و نان.
آنچه
که
در
خانه و خوان
بود،
چیز به درد بخوری نبود.
شب هولناکی
بود.
پشت تپه هم اما روزی نبود.
سکنه خانه
ما
هستیم
و
کفتارها و گرگ ها و روباه ها.
دلم می خواهد هواری بکشم.
ولی
چه کنم که صدایم کوتاه است
و
به
جایی نمی رسد.
۲
خانه
خالی
بود و خوان
بی آب و نان
بود و خوان
بی آب و نان
این مصراع شعر اخوان جوان
به
لحاظ صنعت شعری
شاهکاری
است:
حرف «خ» در واژه های خانه و خوان و خالی
شیوایی خاصی بدان بخشیده است
و
آدم
را
به
یاد بیت معروف زیر
می اندازد:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است.
۳
خانه
خالی
بود و خوان
بی آب و نان
بود و خوان
بی آب و نان
و
آنچه
بود،
آش دهن سوزی
نبود
اخوان جوان
در این بیت شعر
فقر مطلق کشور
را
تصور و تصویر می کند.
او
چیز امید انگیزی در دیدرس نمی بیند.
۴
این شب است، آری، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود
اخوان جوان در زندان
نه
در
کشور
چیزی جز ظلمت
می بیند
و
نه
در
جهان.
پسیمیسم
(بدبینی)
تار و پود ذهن اخوان جوان
را
تسخیر کرده است
که
پس از پیروزی کودتا
همه گیر بوده است.
دلیل این پسیمیسم همه گیر
چه بوده است؟
۵
باز ما ماندیم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه است
اخوان
برای تحقیر امثال خود و سکنه زنده کشور
آنها
را
با
جانوران معینی
(کفتار و گرگ و روباه)
مورد مقایسه قرار می دهد.
این
همان اخوانی
است
که
در
ستایش از گرگ و تحقیر سگ
شعری ترجمه کرده است.
همان گرگ محبوب
اکنون
منفور گشته است.
ما
در این بیت شعر
با
آنتی ناتورالیسم اخوان
اشنا می شویم.
این
اما
به
چه معنی است؟
۶
باز ما ماندیم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه است
این
ضمنا
بدان معنی است
که
آنتی هومانیسم
(توده ستیزی)
خواه و ناخواه
با
آنتی ناتورالیسم
(طبیعت ستیزی)
دست در دست می رود.
۷
گاه میگویم:
«فغانی بر کشم»
«فغانی بر کشم»
باز می بینم صدایم کوته است
اکنون
از
جهان «بینی» و میدان بینش اخوان جوان در زندان
پرده برمی افتد:
اخوان جوان
فقط
خود
را
به
عنوان کاره ای
می بیند.
یعنی
جهان
را
در
شخص شخیص خویش
خلاصه می کند.
این بدان معنی است
که
ما
با
اگوسانتریسم (خود مرکزبینی) و اگوسانترالیسم (خود مرکز سازی) پسیمیستی
سر و کار داریم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر