جمعبندی
از
مسعود بهبودی
اشتهای آمریکایی
جویس کرول اوتس
ما به آنچه حقیقت است اعتقاد نداریم بلکه به چیزی باور داریم که دوست داریم به عنوان حقیقت درکش کنیم .
۱
چرا عکس خر می زنید.
۲
عکس خود نویسنده را بزنید
۳
خر که خر نیست.
۴
خاطرات خواجه نصیر طوسی را
نخوانده اید؟
۵
حقیقت چیست؟
۶
اعتقاد به حقیقت به چه معنی است؟
۶
حقیقت که نریخته زیر دست و پا
تا
بدان اعتقاد داشته باشیم.
اتحاد قلابی و تقلبی پانیسم های رنگارنگ به نیت خرابکاری
۱
آره.
حق استثنائا با تو ست.
۲
زبان عربی موجب غنای زبان فارسی شده است.
۳
ما از این بابت شادمان و قدردان هستیم.
۴
ما همه اقوام و ملل جهان را خواهر و برادر خود می دانیم.
۵
ما بر خلاف پانیست های کثافت
مبلغ عداوت قومی و «ملی» و غیره نیستیم.
۶
تو که طرفدار سرسخت کورد نوشتن کرد در زبان فارسی هستی
حمله عرعردوغان بر کردهای ترکیه و سوریه را محض امتحان محکوم کن
تا ببینیم ماستت چند من کره دارد
۷
ژنوسید ارامنه را محکوم کن
تحریف زبان فارسی به نیات پانیستی
۱
آره.
در زبان ترکی می توان تورک نوشت و در زبان کردی می توان کورد گفت.
۲
ولی نه در زبان فارسی.
۳
مدسازی این چیزهای فرمال اولا نشانه خوردن کفگیر بر ته دیگ است.
۴
اجامر پانیست
چون اندیشه ندارند به زباله های صوری و فرمال دخیل می بندند.
۵
این فرمی از عوامفریبی مبتنی بر عوام وارگی است.
۶
عابادن نوشتن آبادان
از چند نظر خطای فاحش است.
۷
آبادان از آباد ریشه می گیرد
تحریف آن به صورت عابادان
به بی معنایی آن منجر می شود.
۸
این کردوکارها مظاهر تفکرات فاشیستی است.
۹
بدین طریق
میان اقوام این ویرانه
بذر عداوت های بی معنا افشانده می شود
تا
کشور بالکانیزه شود
و
هر قطعه تحت سیطره قلدری امپریالیستی
اداره شود.
۱۰
ایران کشور همه ایرانیان
بی اعتنا به زبان و مذهب و آداب و رسوم و غیره است
۱۱
تجزیه کشورها
یکی از نقشه های استراتژیکی امپریالیسم است
و
بر ضد بشریت مترقی است.
۱۲
زنده باد خواهری ـ برادری ـ برابری همه انسانها
۱۳
زنده باد همبستگی همه زحمتکشان همه چای جهان
یعنی
من تار زده از روزگار عنکبوتی ام
امید به دوبارگی و رهایی و نجات ....هست
۱
این جمله
به لحاظ گرامری (دستور زبانی) معیوب است.
ویرایش:
یعنی
من تاز تنیده
(گرفتار در تار)
از ایام عنکبوتی ام
امید به رهایی دارم.
و
یا
مرا
که
از ایام عنکبوتی ام گرفتار در تارم،
امید به رهایی است.
۲
تار زدن با تار تنیدن
تفاوت دارد.
۳
تاز زدن یعنی تار نوازی
تار به معنی آلت موسیقی
۴
دوبارگی به چه معنی است؟
۵
شعر می دانید چیست؟
۶
شعر
تقطیر روح و روان دستخوش آشوب است.
شعر
منفذی برای خروج خروشان بخار سماور جوشان درون است.
۷
شعر
حدیثی است که
توسط غول های درونی
به شاعر تحمیل می شود.
۸
شاعر اگر نسراید
جنون می گیرد
منفجر می شود.
۸
اشعار زورکی
اصلا شعر نیستند.
۹
شعری که آگاهانه و حساب شده سر هم بندی شده باشد
شعار است
اگر تازه شر و ور نباشد.
۱۰
شعر
باید
به اتشفشان شبیه باشد که از نهاد شاعر بجوشد
(محمد زهری)
می جوشد از نهادم
آتشفشان آواز.
۱۱
شعر
چیزی است
که استاد ازل به شاعر دیکته می کند
(حافظ)
شاعر
باید
آنچه استاد ازل گفت:
«بگو»
بگوید.
اندکی اندر باب نباتات
۱
انار را نباید دستکم گرفت.
۲
انار احتمالا
بیشتر از خربزه و انگور
خاصیت دارد.
۳
همه میوه ها شاهکار پر ترفند طبیعت اند.
۴
نباتات
زرادخانه ای از استراتژی های زیست دارند.
۵
باورش دشوار است.
۶
باید دید و یقین قلبی کسب کرد.
۷
نباتات
از فرسنگ ها با یکدیگر همبستر می شوند و تولید مثل می کنند.
۸
انهم نه یکی
نه دوتا
میلیاردها
احمد آلتان
نویسنده و روزنامهنگار سرشناسِ ترک در سال ۱۹۵۰ در ترکیه
متولدشده.
او پسر نویسنده و پارلمانتار سابق ترکیه «چتین آلتان»
و
برادر
«محمد آلتان» استاد سرشناس دانشگاه استانبول است.
مقایسه ترک و کرد در ترکیه
احمد التان
ما
شهروندان یک کشوریم و در یک سرزمین مشترک زندگی میکنیم. اما آیا همه ما
باهم برابریم؟ بیایید این پرسش را واضحتر طرح کنیم: آیا ترکها با کردها
برابرند؟ بدون شک و بدون هیچ تردیدی به ما خواهند گفت که «البته که ما باهم
برابریم».
ما [ترکها] تا چه حد با کردها برابریم؟ ترکها ترکی صحبت میکنند و کردها، کردی. اما زبان رسمی دولت چیست؟
- ترکی.
پس
نتیجه میگیریم که ازلحاظ زبانی برابر نیستیم. زبان یک گروه در این کشور
«زبان رسمی» دولت است و زبان گروه بزرگ دیگری در این کشور "رسمی" نیست.
در این کشور، زبانآموزشی کدام است؟
- ترکی.
آیا مدرسهای برای آموزش زبان کردی وجود دارد؟ خیر. آیا دانشگاهی وجود دارد که آموزش آن به زبان کردی باشد؟ بههیچوجه!
در
این کشور، ما حتی به زبانهای انگلیسی و فرانسه هم آموزش میدهیم؛ اما کردی
را ممنوع میکنیم. پس میتوان گفت که ازنظر «آموزشی» نیز برابر نیستیم.
قانون اساسی شهروند این کشور را چه مینامد؟
- ترک.
پس
قانون اساسی، کردها را چه میخواند؟ بر اساس قانون اساسی، آنها نیز ترک
هستند. آیا کردها «ترک» هستند؟ مطمئناً نه! پس اگر «ترک» نیستند، چرا ما
آنها را «ترک» میخوانیم؟ زیرا قانون اساسی چنین دستور میدهد. آیا بر اساس
قانون اساسی، شهروند «کرد» این کشور، میتواند «کرد» باشد؟ جواب منفی است.
نتیجه میگیریم که بر اساس "قانون اساسی" نیز برابر نیستیم.
از منظر «زبانی»، ازلحاظ «آموزشی» و ازنظر «قانون اساسی» [ما ترکها با کردها] برابر نیستیم. پس «ما» کجا با آنها برابریم؟
وقتی
که به سربازی میرویم. بدون هیچ تمایزی، هم ترکها و هم کردها را به
سربازی میبرند. هنگام پرداخت مالیات هم برابریم. بدون هیچگونه تبعیضی، هم
از ترکها و هم از کردها مالیات میگیرند. پس میتوان گفت که ازلحاظ
«مسئولیت» هایمان در قبال دولت، برابریم. اما برای چیزهایی که از دولت
میگیریم برابر نیستیم. آیا به نظر شما این عادلانه است؟
آنها
را به سربازی میبرید. از آنها مالیات میگیرید، اما زبانشان، آموزششان را
و برابریشان در برابر قانون اساسی را نمیپذیرید. سپس میآیید و به آنها
میگویید: «مشکل شما چیست؟». عصبانی میشوید و میگویید: «شما چرا ایجاد
مشکل میکنید؟». آنها را میکشید و به چاه میاندازید؛ در خیابان مورد ضرب و
شتمشان قرار میدهید و در زندانها آنها را شکنجه میکنید.
اکنون با نگاه دقیقتری به این تابلو، به نظر شما منشأ «مسئله کرد» چیست؟
به
نظر من، این مسئله تنها یک علت دارد. و آن «بی عدالتی» است. خلقی آمده و
با خلقی دیگر همچون «اسیر» برخورد میکند و میگوید: «باید نژاد من، زبان
من و برتری من را قبول کنی».
چرا
ما با کردها برابر نیستیم؟ اگر این پرسش را از آنها بپرسیم، جواب خواهند
داد که: «اگر برابر باشیم و به آنها نیز حقوق برابر بدهیم، کشورمان تجزیه
میشود».
پرسش این است: «کشور چه کسی تجزیه میشود؟». کشور «ما». ما چه کسانی هستیم؟
- ترکها
پس
«کردها» که هستند؟ آیا اینجا کشور آنها نیز هست؟ بلافاصله جواب میدهند
که: «البته که اینجا کشورکردها نیز هست». اگر اینجا کشور «همه ما» است، پس
چرا ترسهایمان نسبت به این کشور «یکسان» نیست؟
چرا
ما از اینکه «تجزیه» شویم، میترسیم اما کردها از اینکه «تجزیه» شویم
نمیترسند؟ آیا «صاحبان مشترک» یک کشور، نباید ترسهای مشترک نسبت به آن
کشور داشته باشند؟ ما میترسیم، چونکه با کردها «عادلانه» برخورد
نکردهایم. با آنها همچون «اسیر» برخورد کردهایم و فکر میکنیم که آنها
ممکن است بخواهند به این وضعیت خاتمه دهند. اگر یکی از خلقهای بزرگ یک
کشور، حاکمیت خودش را بهزور به خلقی دیگر تحمیل کند، همیشه از مسئله
«تجزیه» میترسد. و در آخر نیز، آن کشور بدون شک تجزیه خواهد شد.
اگر
زبان کردها هم یکی از زبانهای رسمی شود، اگر آنها نیز حق آموزش به زبان
کردی را داشته باشند و قانون اساسی نیز آنها را بهزور «ترک» نخواند، آیا
«مسئله کرد»، باقی خواهد ماند؟ هرگز. درنتیجه، راهحل مسئله، معلوم است. و
همچنین بسیار ساده و روشن است: اگر برابر باشیم، مشکل حل خواهد شد. اما چرا
مشکل را حل نمیکنیم؟
- چونکه نمیخواهیم «برابر» باشیم.
و
حالا پرسش این است که ما چرا نمیخواهیم با کردها برابر باشیم؟ چه چیزی به
ترکها نسبت به کردها برتری میدهد؟ آیا جمعیت بیشتر و داشتن ارتش، ترکها
را برتر کرده است؟ شاید هم اسلحه این کار را کرده است؟
شما از همان اول، بازور سلاح عمل کردهاید. پس چرا هنگامی که از کوهستانها صدای اسلحه میآید، متعجب میشوید؟
شما
خودتان سلاحها را به کناری بگذارید، اربابی زورکی را کنار بگذارید، بدون
شک، در کوهها سلاحی باقی نخواهد ماند. مشکل نیز حل خواهد شد. اما قبل از هر
چیز، در مقابل خدا و بندگانش «برابر بودنمان» را قبول کنید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر