بلم
فریدون توللی
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
۱
درون قايق از باد شبانگاه
دو زلفي نرم نرمك تاب مي خورد
زني خم گشته از قايق بر امواج
سر انگشتش به چين آب مي خورد
توللی
در این دو بیت شعر،
از
همبایی بلم ران آوازه خوان با زنی
گزارش می دهد.
توللی
باز
هم
دیالک تیک وسیله و فونکسیون
را
به
شکل دیالک تیک باد و زلف بسط می دهد.
زن
ظاهرا
بی اعتنا
به
جوان عاشق
است.
خم گشتن زن از قایق بر امواج
و
سرانگشت زدن بر چین آب
نشانه ی خوداندیشی او
ست.
خوداندیشی
به
معنی
هماندیشی
با
خویشتن خویش
با
من درونی خویش
است.
هر
کس
دیالک تیکی از سوبژکت ـ اوبژکت
است.
دیالک تیکی از شناسنده و موضوع شناخت
است
دیالک تیکی از خواننده و کتاب
است
راستی
دلیل
حرکات و سکناتی از این قبیل
به
هنگام خوداندیشی
چیست؟
و
سرانگشت زدن بر چین آب
به
هنگام خوداندیشی
چیست؟
آیا
طرز و طریق و ترفندی
است
برای
رهایی
از
مزاحمت بلم ران عاشق آوازه خوان
و
تجسم سیمای معشوق خود در آیینه ذهن خویش؟
۲
صدا چون بوي گل در جنبش آب
به آرامي به هر سو پخش مي گشت
جوان مي خواند سرشار از غمي گرم
پِیِ دستي نوازش بخش مي گشت:
علیرغم همبایی با جانان
تنها
ست.
شاعر
به
طرز مسکوتی
ولی
به
طور ستایش انگیزی
دیالک تیک همبایی و تنهایی
را
در
این دو بیت شعر
به
شکل دیالک تیک حضور و غیاب معشوق
بسط می دهد:
دست جانان
هست
ولی
برای خوردن به چین آب
و
نه
برای نوازش بخشیدن به دست جوان.
این تصور و تصویر توللی
اگر
شاهکار به تمام معنی نیست،
چیست؟
۳
صدا چون بوي گل در جنبش آب
به آرامي به هر سو پخش مي گشت
صوت
در
این بیت شعر
خواه صوت خود آب و خواه صوت جوان آوازه خوان
به
عطر گل
تشبیه شده است
که
به
آرامی
انتشار می یابد.
این تصور و تصویر هنری ـ استه تیکی توللی
اوج تخیل شاعرانه ژرف و زیبایی
است.
بی نظیر
است.
۴
« تو كه نوشُم نِئي نيشُم چرايي
تو كه يارُم نِئي پيشُم چرايي (چرا می آیی)»
« تو كه مرهم نِئي زخمِ دلُم را
نمك پاش دل ريشُم چرايي »
این دو بیت از ترانه توده ای
مملو از دیالک تیک های رنگارنگ زیر است:
دیالک تیک نوش و نیش
دیالک تیک بیگانگی و آشنایی
(یار کسی نبودن و پیشش آمدن)
دیالک تیک زخم و مرهم
دیالک تیک نمک و ریش
شاعر این ترانه توده ای
(اگر خود توللی نباشد)
با
مهارت هنری، استه تیکی و فلسفی خاصی
دیالک تیک عشق
را
تصور و تصویر و تبیین می کند:
زن
در
قاموس شاعر این ترانه توده ای
دیالک تیکی از معشوق و عاشق
است:
معشوق جوان بلم ران
و
عاشق کسی دیگر
است.
تن زن
در
قایق
است
ولی
دلش
جای دیگر
است.
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
سعدی
سعدی
اگر به ابیات آغازین این شعر خارق العاده برگردیم:
تن زن
جان جوان بلمران
است.
یعنی
زن
دیالک تیک مضاعفی از تن و جان
است.
جوان پارو زنان
بر
سينه ي موج
بلم مي راند
و
جانش در بلم بود
خیلی قوی
است.
۵
« تو كه نوشُم نِئي نيشُم چرايي
تو كه يارُم نِئي پيشُم چرايي (چرا می آیی)»
« تو كه مرهم نِئي زخمِ دلُم را
نمك پاش دل ريشُم چرايي؟ »
راستی
چرا؟
چرا
زن
علیرغم عشق به کسی دیگر
پیش جوان بلمران می آید؟
ضمنا
چرا
تظاهر به عشق نمی کند؟
چرا
نشانش می دهد
که
عاشق کس دیگری است؟
دلیل عاشق آزاری آدمیان
چه زن و چه مرد
چیست؟
این رفتار عشاق در ضرب المثلی تجرید یافته است:
به
کلاغ گفتند:
«اخت درمان است.»
فوری
رفع حاجت کرد
و
اخش
را
قایم کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر