فریدون توللی
(۱۲۹۸ – ۱۳۶۴)
شاعر، باستان شناس، مترجم، نویسنده، ادیب و طنزپرداز
ویرایش و تحلیل
روشن شود هزار چراغ از فتیله ای
یک داغ دل بس است برای قبیله ای
از
ربابه نون
نفت
ادامه
ابوالنجم جرجیس بن بهرام بن یافث نفت سوز طبری
فرماید:
غزل
امشب مگر به نفت نمی سوزد این چراغ
یا خود نگشته روشنم از تابِ می، دماغ
مانا (مثل اینکه) که یار، شانه به گیســـــوی می زند
کاین گونه تیره گشته جهان هم چو پَر زاغ
خیز ای غلام و کوزه به پیش آر و می بریز
بــــو تا دهیــــم خاطر افســـــرده را فراغ
بیـــگانه ره مـده در خلـوت، فــراز کن
با عنــدلیـب خوش نبُـــوَد صحـبتِ کــلاغ
باغ است روی دلبــر و بستان و نوبهــار
بـگشای بر دلـــم دری از بوستــان و باغ
“روشن شود هزار چــراغ از فتـیلــه ای”
ما را فتیله هست و نمی سـوزد این چراغ
۱
خیز ای غلام و کوزه به پیش آر و می بریز
بــــو تا دهیــــم خاطر افســـــرده را فراغ
معنی تحت اللفظی:
ای غلام
پا شو و شراب بریز،
تا
خاطر افسرده را احیا کنیم.
این شعر از قول نفت سوز طبری نقل می شود.
به
همین دلیل
غلام
مورد خطاب قرار داده می شود.
۲
بیـــگانه ره مـده در خلـوت، فــراز کن
با عنــدلیـب خوش نبُـــوَد صحـبتِ کــلاغ
معنی تحت اللفظی:
ای غلام
در خلوتکده
را
ببند
تا
بیگانه ای وارد نشود.
همصحبتی با کلاغ برای بلبل خوشایند
نیست.
در این بیت غزل
رد پای سعدی
به
چشم می خورد:
توللی
از
سویی
دیالک تیک آشنا و بیگانه
را
توسعه می دهد
و
از
سوی دیگر
دیالک تیک عندلیب و کلاغ
را.
بدین طریق
دیالک تیک توده و طبقه حاکمه
تبیین می یابد:
اعضای طبقه حاکمه
عندلیب
اند
و
آشنا
با هم.
توده
کلاغ
است
و
بیگانه برای اعضای طبقه حاکمه.
این دیالک تیک البته آگاهانه توسعه داده نمی شود.
این دیالک را شاید شاعر به معنی مارکسیستی کلمه نشناسد.
این دیالک تیک به طرز خودپو (خود به خودی) و عینی
در
آیینه ضمیر شاعر توده و حزب توده
منعکس می شود.
ضعف بینشی اصلی حزب توده و روشنفکران توده ای
شاید
همین باشد:
دیدن چهره ها و مهره ها و فراموش کردن طبقات و اقشار
۳
باغ است روی دلبــر و بستان و نوبهــار
بـگشای بر دلـــم دری از بوستــان و باغ
معنی تحت اللفظی:
ای غلام
روی دلبر
باغ و بستان و بهار
است.
برو
دلبر را بیاور و دری از باغ و بستان و بهار به روی مان باز کن.
شیوایی و دلنشینی این بیت غزل توللی
به
دلیل
حرف «ب» در اکثر کلمات است.
این بیت از رضایت خاطر اعضای هیئت حاکمه (نفت فروشان) حکایت دارد.
۴
“روشن شود هزار چــراغ از فتـیلــه ای”
ما را فتیله هست و نمی سـوزد این چراغ
معنی تحت اللفظی:
فتیله ای
قادر به روشن کردن هزار چراغ
است.
ما
فتیله داریم
ولی
علیرغم ان
چراغ مان نمی سوزد.
درک و توضیح مصراع اول این بیت شعر
آسان نیست.
این
مصراع
متعلق به بیت زیر است:
یک داغ دل بس است برای قبیله ای
شاید
منظور شاعر این بیت
روشن کردن هزار چراغ
با
فتیله روشن واحدی
باشد.
به
همان سان
که
قتل
یکی از اعضای قبیله ای
برای عزادار سازی همه اعضای قبیله کافی است.
توللی
مصراع اول این بیت شعر
را
با
تفسیر و تعبیر و محتوای دیگری
به
خدمت می گیرد:
“روشن شود هزار چــراغ از فتـیلــه ای”
ما را فتیله هست و نمی سـوزد این چراغ
با
فتیله واحدی
می توان هزار چراغ را روشن ساخت.
درد ما این است که فتیله داریم، ولی چراغ مان نمی سوزد.
(این مصراع این بیت را می توان به طرز زیر نیز تفسیر کرد:
با
داشتن نفت
می توان رفاه عمومی برقرار ساخت.
ما
نفت داریم
ولی رفاه عمومی نداریم.)
توللی
اما
در
این بیت شعر
روانشناسی اعضای طبقه حاکمه (حراجگران نفت)
را
به
طرز رئالیستی
توضیح می دهد.
منظور
دیالک تیک عرضه و تقاضا
وفور نعمت و فقدان رغبت
است:
آلات و اسباب لهو و لعب
همه
آماده
است،
ولی
رغبت
نیست.
فتیله هست،
چراغ میل و هوس و عیش و عشرت
اما
روشن نمی شود.
اکنون
می توان
به
عظمت و عمق فکری توللی
پی برد.
مثال
خیلی از سیاستمداران امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
ماهروترین دختران مردم
را
در
دسترس دارند.
اما
چراغ شان روشن نمی شود.
به
همین دلیل
دنبال جنده از هر سن و نوع و نسل و اصل می گردند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر