۱۳۹۳ بهمن ۱۳, دوشنبه

اعصابی از الماس (۵)


تحلیلی از یدالله سلطان پور

«ازدواج کردن به خاطر پول و بدون داشتن عشق به مرد مربوطه، بدترین نوع فحشا ست.»

·      حریفی با کسی حرفش شده بود و کار به شهربانی کشیده بود.
·      مأمور معذور پرسیده بود:
·      «چه کاره ای؟»

·      حریف هم گفته بود که کارگر است.
·      مأمور معذور هم بلافاصله به مجرم بودنش فتوا داده بود.

·      حریف کارگر بود، ولی خر نبود.
·      گفته بود:
·      «حق با او ست؟
·      به این دلیل ساده که من کارگرم؟»

۱
«ازدواج کردن به خاطر پول و بدون داشتن عشق به مرد مربوطه، بدترین نوع فحشا ست.»

·      ما هم با شنیدن این حکم سرگروهبان گارسیا ـ خواه و نا خواه ـ به یاد ماجرای پرولتر یاد شده می افتیم:
·      چون عکس این قضیه هم چه بسا صادق است.
·      کم نیست کمیت مردانی که به خاطر ثروت و یا حتی مناسبات زنان چه بسا مسن تر و زشت تر، علیرغم تنفر از آنان، تن به ازدواج می دهند.

·      احتمالا پس از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی، میان خواستگاران جان بر کف دخترها و خواهرها و خاله ها و عمه ها و مادرها و شاید هم مادر بزرگ های خیلی از آخوندها و تجار بازار، رقابتی خونین شعله ور شده است.
·      بنا بر تئوری سرگروهبان گارسیا مارکز همه این اجامر و اوباش را باید نه اجامر و اوباش، بلکه «بدترین فواحش» نامید.
·      فواحشی که ببرکت همین ازدواج های خالی از عشق و پر از پول و پله، وزیر و وکیل و سردار و سرلشکر و میلیونر هستند.

۲
«ازدواج کردن به خاطر پول و بدون داشتن عشق به مرد مربوطه، بدترین نوع فحشا ست.»

·      این تئوری گارسیا مارکز در هر صورت به سم زن ستیزی و نتیجتا به سم طبقاتی پرولتاریا ستیزی سرشته است.
·      چون پرولتر تر، مولدتر و زحمتکش تر از جماعت زن نمی توان پیدا کرد.
·      دلیل انتحار زنان در کره جنوبی و دیگر نقاط کره ارض هم ـ در تحلیل نهائی ـ در همین جایگاه اجتماعی پرولتاریای زن است:

۳
تو مادر هستی
خانواده ات را ترک مکن!

·      زنان اما همیشه پرولتر بی همه چیز نبوده اند و برای همیشه هم نخواهند بود.
·      زنان در جامعه اولیه، احتمالا هزاران سال، مدیر همبود بوده اند و برای همه اعضای همبود نه فقط همسر و مادر و خواهر، بلکه علاوه بر آن، رئیس و رهنما و رهبر بوده اند.
·      اعضای همبود هم نه به نام پدران خویش، بلکه به نام مادران شان و یا خواهران و همسران شان نامیده   شده اند.
·      تا همین چند دهه قبل بقایایی از همین مادرسالاری در روستاهای ایران جانسختی نشان داده و ادامه حیات داده  بود.
·      شاید بتوان در دیگر کشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین هنوز هم شاهد این بقایای کمرنگ مادرسالاری   بود.

·      بعدها با تحولات حاصله در نحوه تولید مایحتاج مادی، پدرسالاری رواج می یابد که پس از گذار به فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی طبقاتی (برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری) هم تقویت می شود، هم تحکیم می یابد و هم توسعه.
·      بدین طریق، زنان علاوه بر شرکت در کار کمرشکن تولید مایحتاج مادی، به تولید مثل هم می پردازند.

۴
تو مادر هستی
خانواده ات را ترک مکن!

·      با توجه به این نقش دوگانه زنان در تولید مثل و تولید مادی، می توان زنان را پرولتاریای مضاعف محسوب داشت.
·      این ولی هنوز تمامی حقیقت عینی در این رابطه نیست.

۵
·      زنان علاوه بر تولید مثل و تولید مادی، به حکم سنت و عادات و آداب و رسوم، کار کمرشکن خانه را بدوش می کشند:

الف
·      این کار کمرشکن در چارچوب خانواده، از سوئی، کار مادی است.
·      به همین دلیل، رسول پرولتاریا ـ فریدریش انگلس ـ شوهران را بورژوای خانه و زنان را پرولتاریای خانه محسوب می دارد.
·      این کار کمرشکن در چارچوب خانواده، کار مادی عصب سوزی است که کسی برایش تره حتی خرد نمی کند.
·      چه زن و چه نر.

ب
·      این کار کمرشکن در چارچوب خانواده، از سوی دیگر، آنسامبلی از رنج و زحمت روانسوز طاقت فرسا ست:

۱
·       نظافت خانه از توالت و حمام و اتاق ها تا حیاط و دم در و پله ها و باغچه و غیره.

۲
·      رختشوئی و ظرفشوئی

۳
·       دوخت و دوز

۴
·      خرید انواع مختلف مایحتاج از لباس تا مواد خام غذائی و غیره و حمل و نقل دشوار آنها.

۵
·      پخت و پز

۶
·      تهیه و تولید مواد برای فصول دیگر سال از قورمه تا ترشی و رب و غیره

۷
·      کار تغذیه کودکان  و پرستاری تمام وقت و دم به دم، چه شب و چه روز.

۸
·      کار فکری و پداگوژیکی (تربیتی ـ آموزشی) توانفرسای تمام وقت.

ت
·      به همین دلایل است که زنان بلحاظ جسمی و روحی و روانی زودتر و سریعتر، پیر و فرسوده و خرد و خراب می شوند.

پ

·      حریفی زنان جامعه بشری را ضمنا به تندیس سازانی تشبیه کرده است که همه روزه حداقل سه نوبت تندیس می سازند و عرضه می کنند.
·      بی آنکه برای آثار هنری هر روزه خویش، کمترین سپاس و احسنت و هلهله و هورا درو کنند.
·      تندیس شان چه بسا رهسپار سطل زباله می شود.

ث
·      به همین دلیل زنان جامعه بشری را می توان پرولتاریای تمامعیار نامید و درست به همین دلیل متحد ارگانیک پرولتاریای مرد و بانی جامعه بی طبقه فردا تلقی کرد.
·      جامعه ایدئال آتی هر چه باشد، حامل اصیلی به نام پرولتاریای تمامعیار زن خواهد داشت.
·      جامعه وارونه بدست همین سوبژکت لایق تاریخ، دوباره وارونه خواهد شد تا وارونگی آن بطرزی رادیکال و  برای همیشه نفی شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر