شین میم شین
حریف
نه تنها من، بلکه کودکان من هم با آثار پر بار صمد بزرگ شده، رشد کرده و خوب و بد را
شناخته
هرگز با تحلیل های فوق در باره ی اثار صمد موافق نیستم
هرگز از زیادی صابون زیر دست و پا دزدی را استنباط نکردم
هرگز از رفتار ننه کلاغ و اجازه ی او از همسرش بردگی را
استنباط نکردم
تصویری که صمد از پدر الدوز ارائه داده، تحمیل به کودک نیست
واقعیت موجودی از پدران آن زمان بوده و برای کودک خواننده ملموس بوده
·
خیلی ممنون از هماندیشی صریح و صادقانه.
·
ما این کامنت شما را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم تا از موضوع خارج نشویم و
پرت و پلا نگوییم:
نه تنها من، بلکه کودکان من هم با آثار پر بار صمد بزرگ شده، رشد کرده و خوب و بد را
شناخته
·
ما هنوز شما را نمی شناسیم و لذا در رابطه با این مسئله نه، می خواهیم و نه،
می توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
·
ما دیری است که دیار خیال بافی و پیشداوری سوبژکتیف را ترک کرده ایم.
هرگز با تحلیل های فوق در باره ی اثار صمد موافق نیستم
·
چه بهتر از این.
·
ما هم دنبال کسی می گردیم که با نظرات خام ما مخالف باشد و به تصحیح و تدقیق و
حتی رد استنباطات ما همت گمارد.
·
حقیقت عینی همیشه در دیالک تیک نسبی و مطلق مطرح و یا کشف می شود.
·
به حقیقت عینی مطلق می توان نزدیک شد، ولی نمی توان رسید.
·
از این رو، حرف آخر زده نمی شود.
·
هر نظری اصولا قابل تصحیح، تدقیق، رد و یا تکمیل است.
هرگز از زیادی صابون زیر دست و پا دزدی را استنباط نکردم
·
ما هم هرگز ادعائی مبنی بر این نداشته ایم.
·
ما تئوری مبتنی بر وفور نعمت (صابون) بهرنگ
را نقد کرده ایم و از آن دزدی را استنباط نکرده ایم.
·
ما گفته ایم که سطح توسعه نیروهای مولده در جامعه ما نازل است و لذا بخش اعظم
ثروت ملی برای تهیه گندم و گوشت و برنج و دیگر مایحتاج اولیه صرف می شود.
·
همین و بس:
«گرسنگی در چنین جامعه ای امری عادی است و
آلترناتیو گرسنگی توسعه نیروهای مولده جامعه
است،
نه دزدی.»
هرگز از رفتار ننه کلاغ و اجازه ی او از همسرش بردگی را
استنباط نکردم
·
استنباط همه مردم از قصه ای که نباید عین هم باشد.
·
انتقاد ما این بود که ننه کلاغه کذائی که اولدوز را به نافرمانی و خودسری در
خانواده تشویق می کند، خود برای آوردن بچه اش باید از آقا کلاغه اجازه بگیرد.
·
این بزعم ما به معنی منع رطب خواری از سوی رطب خواری قهار است.
·
منطقی بلحاط تربیتی این است که خود ننه کلاغه هم در رابطه با آقا کلاغه مظهر
نمونه وار خودسری و نافرمانی باشد.
تصویری که صمد از پدر الدوز ارائه داده، تحمیل به کودک نیست
واقعیت موجودی از پدران آن زمان بوده و برای کودک خواننده ملموس بوده
·
آری.
·
حق تا حدودی با شما ست.
·
اما فقط تا حدودی.
·
پدران در خانواده های زحمتکش و بشدت فقیر رس شان در تهیه آذوقه بخور و نمیر
چنان کشیده می شود که انرژی و نیروی لازم برای توجه به کودکان خود پیدا نمی کنند.
·
ولی این دشواری طاقت زدای زیست نافی کشش، علاقه و عشق غول آسای آنان نسبت به
پاره تن خویش نمی شود.
·
قوی تر، عمیق تر و اصیل تر از عشق مادر ـ پدر به کودک، اصولا عشقی وجود ندارد.
1
·
ایراد اصلی بینش شما و اکثر مردم در برخورد سوبژکتیویستی به مسائل است:
·
شما برداشت تجربی شخصی خود را ملاک داوری راجع به آثار صمد قرار می دهید.
·
بد نیست و بهتر از هیچ است.
·
ولی نمی توان از برداشت سوبژکتیف شخصی معیاری عام سرهم بندی کرد:
2
·
چون برداشت شما بواسطه هزاران فاکتور اوبژکتیف (تعلقات طبقاتی، جایگاه اجتماعی)
و سوبژکتیف (اعتقادات، سطح شعور، توسعه اخلاقی و تربیتی و غیره) مشروط می شود.
·
چنین چیزهائی به خطه خاص تعلق دارند و نه به عالم عام.
·
قابل تعمیم نیستند.
·
ولی بهتر از هیچ اند.
3
·
شناخت تجربی (امپیریکی) اصولا برای شناخت ماهیت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و
روندهای هستی طبیعی و اجتماعی کافی نیست، اگرچه خیلی مهم است.
·
شناخت باید اصولا از دو تنگه دیالک تیکی بگذرد:
دیالک تیک حسی و عقلی (سنسوئال ـ راسیونال)
دیالک تیک تجربی و نظری (امپیریکی ـ تئوریکی)
4
·
ضمنا محتوای شناخت نه در کله سوبژکت شناخت (شما)، بلکه در خود اوبژکت شناخت
(آثار بهرنگ) است که باید بطور عینی (اوبژکتیف) بررسی شود.
·
تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت، اوبژکت شناخت
است.
·
چرا؟
5
·
برای اینکه تعیین کننده سیبیت (سیب وارگی) سیب نه کارنده، بیننده، چیننده،
بوینده و خورنده سیب، بلکه محتوای خود سیب، مثلا مولکول های شیمیائی متشکله خود
سیب است.
6
·
البته سوبژکت شناخت هم سهم مهمی به عهده دارد.
·
تعیین کننده ولی اوبژکت شناخت می ماند.
·
چون این اوبژکت شناخت است که در آئینه ضمیر سوبژکت منعکس می شود و به شناخت
خود ره می گشاید.
7
·
مسئله گرهی سوبژکتیف دست و پاگیر در شناخت مسائل اجتماعی اما تعلقات طبقاتی و
نتیجتا فیلتر های (صافی های) طبقاتی بر سر راه انعکاس واقعیت عینی است.
·
به همین دلیل طبقاتی است که آثار مثلا بهرنگ برای یکی حاوی و حامل حقیقت و
زیبائی و برای دیگری دروغ محض، سم ایدئولوژیکی مهلک جلوه می کند.
·
بقیه چیزها نیز به همین سان.
8
·
جنگ ایدئولوژیکی در جامعه و جهان هم به همین دلیل است.
·
میان این و آن در زمینه شناخت سیب و سیب زمینی اختلاف نظر مهمی پدید نمی آید،
ولی راجع به شناخت مسائل اجتماعی و چیزهای مربوط به جامعه و جهان اختلاف نظر، امری
طبیعی است و اوج می گیرد.
·
اختلافات ایدئولوژیکی اصولا همانقدر قابل حل اند که اختلافات طبقاتی.
9
·
چالش ایدئولوژیکی هم نه برای طرف مقابل، بلکه برای افکار عمومی است، به همان
سان که مبارزات سیاسی و غیره.
حریف
شاید حق با شما باشد
و من مشتی هستم که نمونه ی خروار نیست.
·
هم این و هم تعلقات طبقاتی و نتیجتا انعکاس دیگرگونه واقعیت عینی در آئینه ضمیر
وابستگان به طبقات اجتماعی مختلف.
1
·
خیلی ها در خیلی چیزها و خیلی کس ها نسخه رهائی و منجی موعود می بینند، در حالیکه
برای خیلی های دیگر، نقش سم مهلک و یا مأمور عذاب الیم و عزرائیل را دارند.
2
·
بخش سوبژکتیف شناخت، همین جا ست.
3
·
آثار بهرنگ ضربات مهلک مادام العمری بر خیلی از فرزندان زحمتکشان وارد ساخته
است.
·
بر جنبش رهایی بخش اجتماعی نیز به همین سان.
·
امروزه مدافعان سینه چاک افکار بهنرگ و شاملو و غیره عمدتا وابستگان به طبقات اجتماعی واپسین اند که طبقات اجتماعی
بی فردا و بی دورنمای تاریخی اند.
4
·
خود بهرنگ جوان ساده لوحی وده است.
·
احتمالا مسموم از ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین با نمایندگانی از قیبل آل
احمدها و غیره.
·
این مسئله هم باید در روند تحلیل آثار او کشف، استدلال و اثبات شود.
حریف
پس من هم مسموم اثار
صمدم
اما تعبیر خودم را
از انها دارم .
·
مسموم کلمه مناسبی نیست:
1
·
افکار صمد برای برخی از طبقات اجتماعی به مثابه ایدئولوژی طبقاتی است.
·
برای طبقات اجتماعی دیگر می تواند سم ایدئولوژیکی باشد.
·
ایدئولوژی طبقات اجتماعی بیگانه باشد.
2
·
ما دوستی داشتیم که اگزیستانسیالیسم را می زیست.
·
شاید حتی حدیثی از احادیث نمایندگان فلسفه بورژوائی واپسین نخوانده بود.
3
·
ایدئولوژی از آسمان نازل نمی شود:
·
ایدئولوژی پدیده ای طبقاتی است.
·
هر ایدئولوژی انعکاس چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی در آئینه
ضمیر طبقه معینی است که تبلیغ می شود و چه بسا مقبول طبقات اجتماعی دیگر می افتد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر