اثری از هانیبال الخاص
فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان خدایی
· نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
· بی خبر از کوچ درد آلود انسان ها
· باز هم دستی مرا چون زورقی لرزان
· می کشد ـ پارو زنان ـ در کام طوفان ها
· چهره هایی در نگاهم سخت بیگانه
· خانه هایی بر فرازش اشک اخترها
· وحشت زندان و برق حلقه ی زنجیر
· داستان هایی ز لطف ایزد یکتا
· سینه ی سرد زمین و لکه های گور
· هر سلامی سایه ی تاریک بدرودی
· دست هایی خالی و در آسمانی دور
· زردی خورشید بیمار تب آلودی
· جستجویی بی سرانجام و تلاشی گنگ
· جاده ای ظلمانی و پایی به ره خسته
· نه نشان آتشی بر قله های طور
· نه جوابی از ورای این در بسته
· می نشینم خیره در چشمان تاریکی
· می شود یک دم از این قالب جدا باشم؟
· همچو فریادی بپیچم در دل دنیا
· چند روزی هم من عاصی خدا باشم؟
· گر خدا بودم خدایا، ز این خداوندی
· کی دگر تنها مرا نامی به دنیا بود؟
· من به این تخت مرصع پشت می کردم
· بارگاهم خلوت خاموش دل ها بود
· گر خدا بودم خدایا، لحظه ای از خویش
· می گسستم، می گسستم، دور می رفتم
· روی ویرانجاده های این جهان پیر
· بی ردا و بی عصای نور می رفتم
· وحشت از من سایه در دل ها نمی افکند
· عاصیان را وعده ی دوزخ نمی دادم
· یا ره باغ ارم، کوتاه می کردم
· یا در این دنیا بهشتی تازه می زادم
· گر خدا بودم دگر این شعله عصیان
· کی مرا، تنها سراپای مرا می سوخت
· ناگه از زندان جسمم سر برون می کرد
· پیشتر می رفت و دنیای مرا می سوخت
· سینه ها را قدرت فریاد می دادم
· خود درون سینه ها فریاد می کردم
· هستی من گسترش می یافت در هستی
· شرمگین هر گه خدایی یاد می کردم
· مشت هایم، این دو مشت سخت بی آرام
· کی دگر بیهوده بر دیوارها می خورد
· آن چنان می کوفتم بر فرق دنیا مشت
· تا که هستی در تن دیوارها می مرد
· خانه می کردم میان مردم خاکی
· خود به آنها راز خود را باز می خواندم
· می نشستم با گروه باده پیمایان
· شب میان کوچه ها آواز می خواندم
· شمع می در خلوتم تا صبحدم می سوخت
· مست از او در کارها تدبیر می کردم
· می دریدم جامه ی پرهیز را بر تن
· خود درون جام می تطهیر می کردم
· من رها می کردم این خلق پریشان را
· تا دمی از وحشت دوزخ بیاسایند
· جرعه ای از باده هستی بیاشامند
· خویش را با زینت مستی بیارایند
· من نوای چنگ بودم در شبستان ها
· من شرار عشق بودم سینه ها جایم
· مسجد و میخانه ی این دیر ویرانه
· پر خروش از ضربه های روشن پایم
· من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ
· من سلام مهر بودم بر لبان جام
· من شراب بوسه بودم در شب مستی
· من سراپا عشق بودم، کام بودم، کام
· می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
· گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش
· تا ببینم درد هاشان را دوایی هست
· یا چه می خواهند آنها از خدای خویش
· گر خدا بودم، رسولم نام پاکم بود
· این جلال از جامه های چاک چاکم بود
· عشق شمشیر من و مستی کتاب من
· باده خاکم بود، آری باده خاکم بود
· ای دریغا لحظه ای آمد که لب هایم
· سخت خاموشند و بر آنها کلامی نیست
· خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور
· زانکه دیگر با تو ام شوق سلامی نیست
· زانکه نازیبد زبون را این خدایی ها
· من کجا وز این تن خاکی جدایی ها
· من کجا و از جهان این قتلگاه شوم
· ناگهان پرواز کردن ها، رهایی ها
· می نشینم خیره در چشمان تاریکی
· شب فرو می ریزد از روزن به بالینم
· آه حتی در پس دیوارهای عرش
· هیچ جز ظلمت نمی بینم، نمی بینم
· ای خدا، ای خنده ی مرموز مرگ آلود
· با تو بیگانه است دردا، ناله های من
· من تو را کافر، تو را منکر، تو را عاصی
· کوری چشم تو، این شیطان خدای من
پایان
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر