فروغ فرخزاد (1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان خدایی
گر خدا
بودم دگر این شعله عصیان
کی مرا،
تنها سراپای مرا می سوخت
ناگه از
زندان جسمم سر برون می کرد
پیشتر می
رفت و دنیای مرا می سوخت
· معنی تحت اللفظی:
· اگر خدا بودم، شعله عصیان، دیگر فقط مرا از سر تا
پا به آتش نمی کشید.
· اگر خدا بودم، شعله عصیان از زندان تنم بیرون می
زد، پیش می رفت و دنیای مرا به آتش می کشید.
1
· در این دو بیت، تصور و تصویر فروغ از خویشتن خویش
در مقام خدائی تبیین می یابد:
· در صورت خدا واره گشتن فروغ، شعله عصیان فقط
سراپای خود دختر 25 ساله عاصی را نمی سوزاند، بلکه دنیای او را به آتش می کشد.
· می توان گفت که فروغ در این دو بیت، برای توضیح
همه جانبه منظور خویش، چندین شناخت افزار دیالک تیکی بسیار ارزشمند زیر را بسط و
تعمیم می دهد:
2
گر خدا
بودم دگر این شعله عصیان
کی مرا،
تنها سراپای مرا می سوخت
ناگه از
زندان جسمم سر برون می کرد
پیشتر می
رفت و دنیای مرا می سوخت
· فروغ قبل از همه، دیالک تیک فرم و محتوا را به
شکل دیالک تیک جسم و شعله عصیان بسط و تعمیم می دهد تا نشان دهد که فرق انسان وارگی
با خداوارگی از چه قرار است:
الف
· انسان به مثابه بنده و وابسته ی خدایان زمینی و
آسمانی، یعنی در درگیری با تضادهای چرکین جهنم جامعه طبقاتی، عاصی می شود و در آتش
عصیان درونی خویش مادام العمر می سوزد.
· این بدان معنی است که بندگی و وابستگی به تخریب
درونی و نتیجتا برونی انسان منجر می شود.
ب
· انسان خدا واره، یعنی انسان آزاد از قید و بند خدایان
زمینی و آسمانی، اما به جای بیچارگی در چنگ شعله عصیان درونی، به برونی سازی شعله عصیان
دست می زند.
· یعنی به جای خودسوزی به دنیای خود سوزی مبادرت می ورزد.
3
گر خدا
بودم دگر این شعله عصیان
کی مرا،
تنها سراپای مرا می سوخت
ناگه از
زندان جسمم سر برون می کرد
پیشتر می
رفت و دنیای مرا می سوخت
· فروغ در این دو بیت، ضمنا مقوله ی فلسفی بسیار
مهم «تجسم» را به شکل برون آئی شعله عصیان از زندان جسم بسط و
تعمیم می دهد.
· مراجعه کنید به تجسم در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
4
· شعله عصیان در زندان تن، پدیده ای روحی ـ روانی
است.
· پدیده ای نامرئی است.
· پدیده ای است که درون دختر 25 ساله عاصی را به
آتش می کشد.
· انسان بنده و وابسته مادام العمر در آتش این شعله
درونی می سوزد و خاکستر می شود.
· نتیجه این «سوخت و ساز» درونی، اختلالات روانی و نابسامانی
های روحی و تخریب جسمانی است.
· به همین دلیل انسان جامعه طبقاتی کم و بیش بیمار جسمی
و بیمار روحی و روانی است.
5
· اما با گذار انسان بنده واره به مرحله خدا وارگی،
با کسب آزادی از قید و بند بندگی و وابستگی، عصیان درونی او برونی می شود، تجسم می
یابد، جسم واره می شود، مادیت می یابد:
· مثلا زره کلام به خود می پوشد.
· در فرم های مختلف هنری تجسم می یابد:
· در فرم شعر و موسیقی و مجسمه و نقاشی و ترانه.
· در فرم شعار و فلسفه و سیاست و حقوق و غیره
6
· به زبان فلسفی، روح (عصیان) در این مرحله از
تعالی، مادیت می یابد:
· مرئی و ملموس می شود:
· مثلا در فرم شعر دهن به دهن، سینه به سینه، نسل
به نسل منتقل می شود.
7
· مقوله فلسفی تجسم حاکی از همین روند و روال است.
· کار انسانی هم در حقیقت، تجسم روح است.
· گاوآهن در حقیقت، جسمیت یابی ایده و اندیشه
گاوآهن است که در کله آهنگر تشکیل یافته بود.
· گاوآهن فقط آهن محض نیست.
· گاوآهن فقط طبیعت محض نیست.
· گاوآهن آمیزه طبیعت اول و طبیعت دوم (انسان) است:
· گاوآهن آمیزه ماده و روح است.
· در گاوآهن روح نوعی آهنگر تجلی می یابد، مادی و
عینی می شود.
· گاوآهن تجلیگاه نفوذ روح در ماده است، روحی که
ماده را تحول می بخشد و برای جامعه و همبود بشری مفید می سازد.
8
گر خدا
بودم دگر این شعله عصیان
کی مرا،
تنها سراپای مرا می سوخت
ناگه از
زندان جسمم سر برون می کرد
پیشتر می
رفت و دنیای مرا می سوخت
· فروغ در این دو بیت، ضمنا تئوری نفوذ ایده و
اندیشه در توده را جامه استه تیکی می پوشاند و به توده می آموزد:
· با گذار انسان از مرحله بندگی و وابستگی به مرحله
خدا وارگی و یا سوبژکت وارگی، شعله عصیان (ایده و اندیشه انقلابی و دگرگونساز) خطه
درون را ترک می گوید و در توده نفوذ می کند.
· نفوذ شعله عصیان در جامعه و همبود، به تشکیل توده
عاصی منجر می شود، به تشکیل توده ایده مند و اندیشه مند و ایدئال مند (آرمان مند) منجر
می شود.
9
· این همان اندیشه از سر تا پا علمی و تجربی کارل مارکس
است:
· تئوری به محض نفوذ در توده به قدرت مادی بدل می
شود.
· توده ببرکت نفوذ تئوری است که خدا واره می شود و
به مقام رفیع سوبژکت تاریخساز ارتقا می
یابد.
10
· منظور فروغ از به آتش کشیدن دنیای من، دگرگونسازی
بنیادی جامعه و جهان است.
· فروغ از شاگردان تیزاندیش ابوالقاسم لاهوتی است.
· او در مصاحبه ای حساب لاهوتی را از شعرای یاوه
پرداز جدا می کند و بر سرمشق وارگی، الگو وارگی شاعر پرولتاریا تأکید می ورزد.
· مفهوم «سوزاندن دنیا»، ترجمان استه تیکی همان
مفهوم «تخریب جهان کهنه و پی افکندن جهان نوین» لاهوتی است.
· یاد خروشانش به یاد باد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر